شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

خلافت عمر فاروق رضی الله عنه

خلافت عمر فاروق رضی الله عنه

شرح عبارت: یعنی و پس از ابوبکر، خلافت را برای عمر  س اثبات می‌کنیم. و آن هم با سپردن خلافت به عمر از جانب ابوبکر، و اجماع امت اسلام پس از ابوبکر بر عمر به عنوان خلیفه صورت گرفت. فضائل عمر مشهورتر از آن است که ناشناخته باشند و بیشتر از آن است که ذکر شوند. برای مثال از محمدبن حنفیه روایت شده که او گفت: به پدرم گفتم: پدرجان! پس از رسول خدا  ج بهترین انسان‌ها چه کسی است؟ گفتت: فرزندم! مگر نمی‌دانی؟ گفتم: نه. گفت: ابوبکر. گفتم: پس از او چه کسی؟ گفت: عمر. ترسیدم که بگوید: سپس عثمان. آنگاه گفتم: سپس تو بهترین انسان هستی؟ او گفت: من کسی نیستم جز مردی از مسلمانان[١٢١٠].

این فرموده پیامبر  ج قبلاً آورده شد که آن حضرت فرمودند: «اقتدوا باللذين من بعدي: أبي بکر وعمر»[١٢١١] «به دو نفری که بعد از من می‌آیند، یعنی ابوبکر و عمر اقتدا کنید».

در «صحیح مسلم» از ابن عباس  ب روایت شده که او گفت: عمر روی تختش گذاشته شد، افرادی دور و بر او را گرفتند و برای او دعای خیر می‌کردند و او را می‌ستودند و پیش از آنکه از جنازه‌اش بلند کرده شود، آنان نماز جنازه بر او خواندند و من در میان آن جماعت بودم. هنوز چند قدمی نگذشته بودم که ناگهان مردی از پشت شانه‌ام را گرفت. به او نگاه کردم دیدم که علی است. او بر عمر ترحم و دلسوزی نمود و گفت: پس از تو کسی نیست که من بیشتر از تو دوست داشته باشم که با عمل او خداوند را دیدار کنم. به خدا قسم، یقین داشتم که خداوند تو را همراه دو رفیقت قرار می‌دهد، چون من زیاد می‌شنیدم که رسول خدا  ج می‌فرمود: «جئت أنا وأبوبکر وعمر، ودخلت أنا وأبوبکر وعمر، وخرجت أنا وابوبکر وعمر» «من و ابوبکر و عمر آمدیم، من و ابوبکر و عمر داخل شدیم، و من و ابوبکر و عمر بیرون رفتیم». پس من امید داشتم یا یقین داشتم که خداوند، تو را همراه آن دو قرار دهد[١٢١٢].

حدیث ابوهریره  س درباره رؤیای رسول خدا  ج گذشت که آن حضرت از چاه آب برداشت. سپس ابوبکر از آن چاه آب برداشت. سپس دلو، به دلوی بزرگ تبدیل شد. آنگاه پسر خطاب آن دلو بزرگ را به دست گرفت. پس هیچ بزرگی از مردمان را ندیده‌ام که مانند عمر آب را از چاه بردارد تا جایی که مردمان آغل شتران را آنجا زدند.

در «صحیحین» از طریق روایت سعدبن ابی وقاص آمده که او گفت: عمربن خطاب از رسول خدا  ج اجازه ورود خواست. در حالی که نزد آن حضرت، زنانی از قریش بودند که با پیامبر  ج با صدای بلند سخن می‌گفتند... .

در این روایت آمده است: پس پیامبر  ج فرمود: «إيهاً يا ابن الخطاب! والذي نفسي بيده، ما لقيك الشيطان سالکاً فجاً إلاّ سلك فجّاً غير فجّك»[١٢١٣] «پیش از ما چیزی مگو ای پسر خطاب! سوگند به کسی که جانم در دست اوست، شیطان، تو را در راهی که می‌روی نمی‌بیند مگر آنکه از راهی غیر از راه تو می‌رود».

همچنین در «صحیحین» از پیامبر  ج روایت شده که آن حضرت می‌فرمود: «قد کان في الأمم قبلکم محدّثون فإن يکن في أمتي منهم أحدً، فإنّ عمر بن الخطّاب منهم»[١٢١٤] «در میان امت‌های پیش از شما الهام‌شدگانی بوده‌اند، پس اگر در میان امت من، کسی از الهام‌شدگان باشد، بی‌تردید عمربن خطاب از آنان است».

ابن وهب گوید: تفسیر محدّثون، ملهمون (الهام‌شدگان) می‌باشد[١٢١٥].

***

قوله: «ثم لعثمان  س».

ترجمه: «سپس خلافت را برای عثمان  س اثبات می‌کنیم».

[١٢١٠]- بخاری به شماره: ٣٦٧١؛ ابوداود به شماره: ٤٦٢٩؛ ابن ابی شیبه، ١٢/١٢؛ ابن ابی عاصم به شماره‌های: ١٢٠٤ و ١٢٠٦؛ و بغوی به شماره: ٣٨٧١ آن را روایت کرده‌اند. این روایت در «فضائل الصحابة» اثر احمد به شماره ١٣٦ آمده است. در این روایت آمده که احمدبن قدامه برای ما نقل کرد (در اینجا گوینده خود احمدبن قدامه که همان قطیعی است، می‌باشد و امام احمد یا پسرش نیست، چون وفات احمد، سال ٢٤١ هجری و وفات پسرش، سال ٢٩٠ هجری بوده است) و گفت: محمدبن مقاتل برای ما نقل کرد و گفت: فرات بن خالد و سفیان ثوری، از جامع بن ابی راشد، از منذر ثوری، از محمدبن حنفیه ... برای ما نقل کرد.

[١٢١١]- تخریج آن قبلا گذشت.

[١٢١٢]- بخاری به شماره‌های: ٣٦٧٧ و ٣٦٨٥؛ مسلم به شماره: ٢٣٨٩؛ ابن ماجه به شماره: ٩٨؛ ابن ابی عاصم به شماره: ١٢١٠؛ بغوی به شماره: ٣٨٩١؛ نسائی در «فضائل الصحابة»، به شماره: ١٤؛ احمد در «المسند»، ١/١١٢، و در «فضائل الصحابة»، به شماره: ٣٢٧؛ و ابن شبّه در «تاریخ المدینة»، ٣/٩٤١ آن را روایت کرده‌اند.

[١٢١٣]- بخاری به شماره‌های: ٣٢٩٤، ٣٦٨٣ و ٦٠٨٥؛ مسلم به شماره: ٢٣٩٦؛ احمد در «المسند»، ١/١٧١، ١٨٢ و ١٨٧، و در «الفضائل»، به شماره‌های: ٣٠١ و ٣٢٦؛ نسائی در «فضائل الصحابة»، به شماره: ٢٨، و در «عمل الیوم و اللیلة»، به شماره: ٢٠٧؛ بغوی به شماره ٣٨٧٤؛ ابن ابی عاصم به شماره‌های: ١٢٥٣ و ١٢٥٤؛ و ابن ابی شیبه، ١٤/٣٠ آن را روایت کرده‌اند. «إیّها» با کسره «همزه تنوین‌دار منصوب»، یعنی پیش از ما چیزی نگو. در روایتی آمده است: «إیه» با کسره و تنوین، یعنی هرچه می‌خواهی برای ما بگو. «فجّ» به معنای راه وسیع است. از آن جمله خداوند می‌فرماید: ﴿سُبُلٗا فِجَاجٗا٢٠[نوح: ٢٠] «یعنی راه‌های وسیع».

[١٢١٤]- بخاری به شماره‌های: ٣٤٦٩ و ٣٦٨٩؛ مسلم به شماره: ٢٣٩٨؛ ابن ابی شیبه، ١٢/٢٢؛ احمد در «المسند»، ٢/٢٣٩؛ بغوی به شماره: ٣٨٧٣؛ و نسایی در «فضائل الصحابة» به شماره: ١٩ از طریق روایت ابوهریره آن را روایت کرده‌اند. در همین باب مسلم به شماره: ٢٣٩٨؛ ترمذی به شماره ٣٦٩٣؛ احمد در «المسند»، ٦/٥٥، و در «الفضائل»، به شماره‌های: ٥١٦ و ٥١٧؛ فسوی در تاریخ خود، ١/٤٥٧ و ٤٦١؛ نسائی در «فضائل الصحابة»، به شماره: ١٨؛ حمیدی به شماره: ١٢٥٣؛ و حاکم در «المستدرک»، ٣/٨٦ حدیثی را از عایشه روایت کرده‌اند.

[١٢١٥]- ابن کثیر در «جامع‌الأصول»، ٨/٦١٠ چاپ شامیه می‌گوید: منظور پیامبر  ج از عبارت «محدّثون»، کسانی است که هرگاه نسبت به چیزی گمان کنند یا حدسی بزنند، گمان و حدسشان درست از آب در می‌آید؛ گویی آنچه را که می‌گویند به آنان الهام می‌شود. در تفسیر این کلمه آمده که «أنهم ملهمون» «آنان الهام‌‌شدگان هستند». «ملهم» کسی است که چیزی به دلش انداخته می‌شود، پس از روی حدس و گمان و زیرکی به آن چیز خبر می‌دهد. و این خصوصیتی است که خداوند نصیب هر کس از بندگان برگزیده‌اش مانند عمر  س که بخواهد می‌گرداند.