شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

اخذ اسباب، هیچ منافاتی با توکل ندارد

اخذ اسباب، هیچ منافاتی با توکل ندارد

برخی از مردم چنین تصور می‌کنند که توکل با اخذ اسباب و اکتساب منافات دارد، و اینکه وقتی همه چیز مقرر شده‌اند، پس نیازی به اسباب نیست. این پنداری باطل است[٥٧٣]، چون اکتساب؛ برخی از آن فرض، بعضی مستحب، برخی مباح، بعضی مکروه و برخی حرام‌اند. همچنان که در جای خود این مطلب دانسته شد، و پیامبر  ج افضل توکل‌کنندگان است، زره جنگ را می‌پوشد و در بازارها جهت کسب راه می‌رود تا جایی که کافران گفتند: ﴿مَالِ هَٰذَا ٱلرَّسُولِ يَأۡكُلُ ٱلطَّعَامَ وَيَمۡشِي فِي ٱلۡأَسۡوَاقِ[الفرقان: ٧] «این چه پیامبری است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود؟!».

به همین خاطر می‌بینی که بسیاری از کسانی که معتقدند که اکتساب با توکل منافات دارد، به دست دیگران روزی داده می‌شوند یا از راه صدقه و یا از راه هدیه. گاهی این امر از جانب باج گیرنده یا نیروی پلیس یا مانند آنها می‌باشد. این مطلب در جای خود به تفصیل بیان شده و در این مخصر نمی‌گنجد. قبلاً به برخی اقوال در خصوص تفسیر این آیه اشاره شده: ﴿يَمۡحُواْ ٱللَّهُ مَا يَشَآءُ وَيُثۡبِتُۖ وَعِندَهُۥٓ أُمُّ ٱلۡكِتَٰبِ٣٩[الرعد: ٣٩] «خدا آنچه را خواهد محو می‌کند و [آنچه را خواهد] تثبیت می‌کند، و اصل کتاب نزد اوست».

اما راجع به آیه: ﴿كُلَّ يَوۡمٍ هُوَ فِي شَأۡنٖ٢٩[الرحمن: ٢٩] «او هر روز دست به کاری است».

بغوی می‌گوید: مقاتل گوید: این آیه درباره یهودیان نازل شد وقتی که گفتند: خداوند در روز شنبه هیچ کاری نمی‌کند و هیچ حکمی را مقرر نمی‌دارد[٥٧٤]. مفسران می‌‌گویند: کار خدا این است که زنده می‌کند و می‌میراند، روزی می‌دهد، عده‌ای را عزت می‌دهد و عده‌ای را خوار می‌کند، بیمار را شفا می‌دهد، نیازمند را دست‌گیری می‌کند، برای کسی که در سختی است، گشایش حاصل می‌کند، دعای دعاکننده را اجابت می‌کند، به سائل می‌دهد، گناه را می‌بخشاید، و کارهای بی‌شمار دیگری که هر طور بخواهد در آفریده‌هایش انجام می‌دهد[٥٧٥].

***

قوله: «و ما أخطأ العبد لم يکن ليصيبه، وما أصابه لم يکن ليخطئه».

ترجمه: «هر چه به بنده نرسیده، امکان ندارد که به او برسد و هر چه به بنده رسیده، امکان ندارد که به او نرسد».

شرح عبارت: این گفته بر مبنای مطلبی است که قبلاً ذکر شد، و آن، اینکه هر چه مقدّر باشد، بدون شک به وجود می‌آید، شاعر چه خوب گفته است:

ما قضی الله[٥٧٦] کائن لا محالة
و الشقی الجهول من لام حاله

«هر چه خداوند مقرر کرده، حتماً به وجود می‌آید و بدبخت نادان کسی است که وضعیت موجود خود را مذمت و نکوهش نماید».

دیگری می‌گوید:

اقنع بما ترزق يا ذا الفتی
فليس ينسی ربّنا نمله

«ای جوانمرد! به آنچه به تو روزی داده می‌شود، قانع باش؛ چون پروردگار ما حتی یک مورچه را فراموش نمی‌کند».

إن أقبل الدهر فقم قائماً
و إن تولّی مدبراً نم له

«اگر زمانه و بخت روی آورد، برای آن به پا خیز و اگر زمانه پشت کرد، برای آن بخواب».

***

قوله: «وعلی العبد أن يعلم أن الله قد سبق علمه في کل کائن من خلقه، فقدّر ذلك تقديراً محکماً مبرماً، ليس فيه ناقض، ولا معقب ولا مزيل ولا مغير، ولامحولٌ ولا ناقصٌ، ولا زائدٌ من خلقه في سماواته وأرضه».

ترجمه: «بنده باید بداند که خداوند به هر موجودی از آفریده‌هایش، قبلاً علم داشته و آن را به صورتی محکم مقدر نموده است. چیزی از آفریده‌هایش در آسمان‌ها و زمین تقدیر خدا را نقض نمی‌کند، آن را به عقب نمی‌اندازد، آن را از بین نمی‌برد، و آن را تغییر و دگرگون نمی‌سازد، و نقص و فزونی در آن ایجاد نمی‌کند».

[٥٧٣]- تفصیل سخن در این مسأله را در «الفتاوی» ٨/٥٢٦-٥٣٩ و ٨/٦٨-٧٣ و ١٣٨-١٣٩ و ١٧٥-١٧٨ و ٢٧٧؛ و «مدارج السالکین»، ٣/٤٩٥-٥٠١ نگاه کنید.

[٥٧٤]- تفسیر بغوی، ٤/٢٧٠. همچنین ابن جوزی در «زاد المسیر» ٨/١١٤ آن را از مقاتل نقل کرده است.

[٥٧٥]- به تفسیر ابن کثیر ٧/٤٦٩-٤٧٠ مراجعه کنید.

[٥٧٦]- در این بیت، جناس تام میان عبارت «لا محاله» و «لام حاله» وجود دارد و علمای علم بدیع جناس تام را چنین تعریف کرده‌اند: وقتی دو لفظ در نوع و تعداد حروف و حرکات و سکنات و ترتیب با وجود اختلاف معنا، مثل هم باشند. در دو بیت زیر هم میان عبارت «نمله» و «نم له» جناس تام وجود دارد.