شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

خداوند دعای بنده‌اش را اجابت می‌نماید

خداوند دعای بنده‌اش را اجابت می‌نماید

شرح عبارت: خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ[غافر: ٦٠]

«و پروردگارتان گفته است: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».

﴿وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌۖ أُجِيبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ[١١٥٤] فَلۡيَسۡتَجِيبُواْ لِي وَلۡيُؤۡمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمۡ يَرۡشُدُونَ١٨٦[البقرة: ١٨٦]

«و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند، همانا من [به آنها] نزدیکم و دعای دعاکننده را وقتی که مرا بخواند پاسخ می‌دهم».

آنچه که اکثر مردمان از مسلمانان و سایر ملت‌ها و دیگران برآنند، این است که دعا از قوی‌ترین اسباب جهت جلب منافع و دفع ضررهاست[١١٥٥]. و خداوند متعال درباره کافران خبر داده که آنان وقتی دچار خطر و زیان در دریا شدند، خداوند را خالصانه به فریاد خواندند. این یک واقعیت است که انسان وقتی خطر و زیانی دامنگیرش می‌شود، در هر حالتی که باشد به پهلو یا نشسته یا ایستاده، خدای را می‌خواند. اجابت دعای بنده چه مسلمان باشد و چه کافر، از جانب پروردگار و برآورده کردن نیازش، از جنس دادن رزق و روزی آنان و کمک و یاری به آنان است. دعا از جمله چیزهایی است که ربوبیت پروردگار را به طور مطلق برای بنده واجب می‌گرداند. سپس گاهی ممکن است دعا به نسبت انسان بلا و مصیبت و زیانی برای او باشد، وقتی که کفر و فسوق او اقتضای آن را بکند. در «سنن ابن ماجه» از طریق روایت ابوهریره  س آمده که او گفت: رسول خدا  ج فرمودند: «من لم يسأل الله يغضب عليه»[١١٥٦] «هر کس از خدا درخواست ننماید، خداوند بر او خشم می‌گیرد». برخی از علما این مطلب را به نظم درآورده‌اند و گفته‌اند:

الربّ يغضب إن ترکت سؤاله
وبُنیّ آدم حين يُسألُ يغضب
[١١٥٧]

«پروردگار وقتی چیزی را از وی نخواهی، خشمگین می‌شود اما بنی‌آدم وقتی که چیزی از آنان خواسته شود، خشمگین می‌شود».

ابن عقیل[١١٥٨] گوید: خداوند متعال دعا را اجابت می‌نماید. در دعا چندین معانی وجود دارد:

اول ـ وجود، چون کسی که وجود ندارد، به فریاد خوانده نمی‌شود.

دوم ـ بی‌نیازی، چون نیازمند به فریاد خوانده نمی‌شود.

سوم ـ شنوایی، چون موجود ناشنوا به فریاد خوانده نمی‌شود.

چهارم ـ کرم و بخشایندگی، چون از موجود بخیل چیزی خواسته نمی‌شود.

پنجم ـ رحمت، چون موجود سنگدل به فریاد خوانده نمی‌شود.

ششم ـ قدرت و توانایی، چون موجود عاجز و ناتوان به فریاد خوانده نمی‌شود.

کسانی که قائل به طبیعی بودن هستی اند و می‌گویند: موجودات، طبیعی هستند و وجود آفریدگار را انکار می‌کنند، می‌دانند که به آتش گفته نمی‌شود: دست نگه دار! و به ستاره گفته نمی‌شود: طبیعت و رفتار و اخلاق مرا اصلاح گردان، چون از نظر آنان این موجودات طبیعتاً مؤثر هستند و از روی اختیار تأثیری ندارند، از این رو دعا و نماز طلب باران شروع شده تا دروغ این طبیعت‌گرایان را آشکار سازد.

[١١٥٤]- ابوعمرو و ابوجعفر و ورش، «الداعی» و «دعانی» با اثبات «یاء» در حالت وصل قرائت نموده‌اند اما در حالت وقف «یاء» را حذف نموده‌اند. یعقوب این دو کلمه را با اثبات «یاء» در هر دو حالت (یعنی هم حالت وصل و هم حالت وقف) قرائت نموده، و سایرین آن را با حذف «یاء» در هر دو حالت قرائت نموده‌اند. نگا: حجة القراءات»، صص ١٢٦-١٢٧؛ «الکشف»، ١/٣٣٣؛ «النشر»، ٢/١٨٣؛ و «البدور الزاهرة»، ص ٤٦.

[١١٥٥]- نگا: «مدارج السالکین»، ٣/١٠٢-١٠٥؛ و «الداء و الدواء»، صفحات ٧-٢١.

[١١٥٦]- ابن ماجه به شماره: ٣٨٢٧؛ احمد در «المسند»، ٢/٤٧٧؛ ابن ابی شیبه، ١٠/٢٠٠؛ ابن عدی در «الکامل»، ٧/٢٧٥٠؛ و بغوی به شماره: ١٣٨٩ با این لفظ آن را روایت کرده‌اند: «من لم يدع الله غضب عليه» «هر کس خدای را نخواند، خداوند بر او خشم می‌گیرد». احمد در «المسند»، ٢/٤٤٢ آن را با این لفظ روایت نموده است: «من لايسأله يغضب عليه» «کسی که خدای را نمی‌خواند، خداوند بر او خشم می‌گیرد». همه این محدثین، روایتشان را از طریق روایت ابوصالح خوزی از ابوهریره آورده‌اند. ابوصالح خوزی کسی است که ابن معین او را ضعیف دانسته و ابوزرعه درباره‌اش می‌گوید: او مشکلی ندارد. بقیه راویان حدیث، ثقه‌اند. با این وجود حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی هم آن را تأیید نموده است. حافظ ابن کثیر گمان کرده که ابن ابوصالح همان سمان است، از این رو به طور جزم اظهار داشته که تنها احمد روایت او را آورده است. حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح‌الباری»، ١١/٧٩ می‌گوید: این چنین نیست که ابن کثیر گفته، چون شیخ او، مزی در کتاب «الأطراف»، ١١/٨٤ اظهار داشته که ابوصالح همان ابوصالح خوزی است. در روایت بزار و حاکم آمده که: از ابوصالح خوزی روایت است که گوید: از ابوهریره شنیدم. در همین باب حدیثی به طور مرفوع از طریق روایت ابن مسعود وجود دارد که ترمذی به شماره ٣٥٧١؛ و طبرانی به شماره ١٠٠٨٨ آن را آورده‌اند. لفظ روایت این است: «سلوا الله من فضله، فإنّه يحب أن يسأل» «فضل و لطف خدا را از او بخواهید، چون خداوند دوست دارد که از او چیزی خواسته شود». همچنین ترمذی به شماره: ٣٥٤٨ حدیثی مرفوع از طریق روایت ابن عمر با این لفظ آورده است: «إن الدعاء ينفع مما نزل ومما لم ينزل فعليکم عبادالله بالدعاء» «همانا دعا برای همه چیز، چه چیزهایی که پیش آمده و چه چیزهایی که پیش نیامده است، سودمند است، پس ای بندگان خدا، بر شماست که همیشه دعا کنید». در سند این روایت، کمی نرمی و ضعف وجود دارد. طبرانی در «الدعاء» با سندی که راویانش ثقه‌اند فقط در آن عنعنه بقیه وجود دارد، حدیثی از عایشه به طور مرفوع با این لفظ روایت کرده است: «إن الله يحب الملحين في الدعاء» «همانا خداوند اصرارکنندگانِ در دعا را دوست دارد».

[١١٥٧]- سیوطی در کتاب «الأزهار فیما عقده الشعراء من الأحادیث و الآثار»، صفحه ٤٣ به نقل از بیهقی در «شعب الإیمان» آن را آورده و آن را به کسی نسبت نداده است.

[١١٥٨]- او امام و علامه متبحر، شیخ حنبلی‌ها، ابوالوفاء، علی بن عقیل بن محمدبن عقیل بن عبدالله بغدادی ظفری، قاری و فقیه و اصولی و واعظ و متکلم می‌باشد. سلفی درباره‌اش گوید: چشمان من مانند ابوالوفاء بن عقیل را ندیده است. او به خاطر علم و دانش فراوان و نطق خوب و کلام بلیغ و رسا و حجت و برهان قوی‌ای که دارد کسی یارای سخن گفتن با وی را ندارد. او تألیفات متعددی از جمله: «کتاب الفنون» دارد که این کتاب بیشتر از سیصد جلد می‌باشد. امام ذهبی گوید: در دنیا بزرگتر از این کتاب تألیف نشده است. در این کتاب، فواید زیاد و بزرگی در زمینه تفسیر، فقه، اصول، لغت، اخلاق، شعر، تاریخ و حکایات وجود دارد. همچنین در این کتاب مناظره‌ها و مجالسی که ابن عقیل در آنها شرکت داشته و خاطره‌ها و نتایج فکرش آمده است. وی به سال ٥١٣ هجری وفات یافت. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج ١٩، شماره: ٢٥٩ آمده است.