بیان حکمت در اینکه گاهی چیزی به دعاکننده داده نمیشود یا غیر از آنچه که خواسته، به او داده میشود
در اینجا سؤال معروفی وجود دارد، و آن این است که: برخی از مردمان گاهی چیزی را از خداوند میخواهند ولی به آنان داده نمیشود یا غیر از آنچه که خواسته به آنان داه میشود، حکمت این امر چیست؟ جوابهایی به این سؤال داده شده که سه تا جواب درست و قوی را از میان آنها انتخاب میکنیم:
جواب اول ـ آیه مذکور در بر دارنده برآوردن نیاز به طور مطلق نیست، بلکه تنها در بر دارنده اجابت دعا کننده است و دعاکننده عامتر از درخواست کننده است و اجابت دعاکننده عامتر از برآوردن نیاز درخواستکننده میباشد. به همین خاطر پیامبر ج فرموده است: «ينزل ربنا في کل ليلة إلی سماء الدنيا، فيقول: من يدعوني فأستجيب له؟ من يسألني فأعطيه؟ من يستغفرني فأغفر له؟»[١١٦١] «پروردگار ما هر شب به آسمان دنیا فرود میآید و میفرماید: چه کسی است که مرا میخواند تا دعایش را اجابت کنم؟ چه کسی است که چیزی را از من میخواهد تا به او بدهم؟ چه کسی است که از من طلب آمرزش مینماید تا وی را ببخشایم؟».
پیامبر ج در این حدیث، میان دعاکننده و درخواستکننده، و میان اجابت و اعطا فرق نهاده است. و این فرق با عموم و خصوص است، همچنان که در دنباله آن، استغفارکننده که نوعی از درخواستکننده است، را آورده است. پس پیامبر ج در حدیث فوق، ابتدا عام را ذکر کرد، سپس خاص و پس از آن اخص را آورد. وقتی بندگان دانستند که خدا نزدیک است که او دعای دعاکننده را اجابت میکند، آن وقت به نزدیکی خداوند به خودشان و برآورده ساختن درخواستشان از خدا پی میبرند، و همچنین به علم و رحمت و قدرت پروردگار پی میبرند؛ از این رو در هر حالی خدای را میخوانند و در هر حالی از او میخواهند و در همه حال میان دعا و درخواست نیاز جمع میکنند، چون دعا اسمی است که جامع عبادت و استعانت میباشد. خداوند آیه:
﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡۚ﴾[غافر: ٦٠]
«و پروردگارتان گفته است: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».
به دعایی که عبادت است و دعایی که درخواست است، تفسیر نموده است. عبادت پس از آن:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَسۡتَكۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِي ...﴾[غافر: ٦٠]
«بیتردید کسانی که از پرستش من تکبر میورزند ...».
معنای اول (یعنی دعایی که عبادت است) را تأیید میکند.
جواب دوم ـ اجابت دعای درخواست، عامتر از دادن عین خواسته است؛ همچنان که پیامبر ج در حدیثی که مسلم در صحیح خود آن را روایت کرده، آن را تفسیر مینماید. در این حدیث پیامبر ج میفرماید: «ما من رجل يدعو الله بدعوة ليس فيها إثم ولا قطيعة رحم إلاّ أعطاه بها إحدی ثلاث خصال: إمّا أن يعجّل له دعوته، أو يدّخر له من الخير مثلها، أو يصرف عنه من الشرّ مثلها»، قالوا: يا رسول الله، إذا نکثر، قال: «الله أکثر»[١١٦٢] «هیچ کسی نیست که خدایی را با دعایی میخواند که گناه و قطع رحم (پیوند خویشاوندی) در آن نیست، مگر اینکه خداوند در مقابل دعایش یکی از این سه چیز را به او عطا میکند: یا دعایش را زود اجابت میکند، یا مانند دعایش را برایش ذخیره میکند، و یا شر مانند آن را از او دور میکند». صحابه گفتند: ای رسول خدا! اگر زیاد دعا کنیم، چی؟ پیامبر ج فرمود: «خداوند هم آن را زیاد میگرداند». پیامبر راستگوی در این حدیث خبر داده که دعای خالی از دشمنی، حتماً یکی از این سه چیز به دنبال دارد: خواستهاش زود برآورده میشود، یا مانند آن بعداً به او داده میشود، و یا بدی و شر مانند آن را از وی دور میکند.
جواب سوم ـ دعا سببی مقتضی جهت رسیدن به خواسته است، و سبب هم شرایط و موانعی دارد. پس هرگاه شرایط آن تحقق یافت و موانع آن منتفی شد، آن وقت خواسته، تحقق مییابد در غیر این صورت آن خواسته تحقق نمییابد بلکه چه بسا غیر آن خواسته تحقق یابد. همچنین است سایر کلمات پاک از اذکار و اوراد مأثور که جلب منافع یا دفع ضرر؛ به آنها بستگی دارند، چون کلمات و عبارات دعا و اذکار به مانند آلتی در دست فاعل است که این آلت به تناسب اختلاف توان و آنچه که مدّ نظر فاعل است، متفاوت است، و گاهی مانعی با آن برخورد میکند. نصوص وعد و وعیدی که ظاهراً با هم متعارضند، از این نوعاند. بسیار پیش میآید دعاهایی را ببینی که افرادی با آن دعاها خدای را بخوانند و دعایشان اجابت شود. در این حالت همراه دعا، اضطرار و نیاز و روی آوردن دعاکننده به خداوند هست یا همراه دعا نیکیای وجود دارد که از دعاکننده سر زده است، در نتیجه خداوند اجابت دعایش را به عنوان قدردانی از نیکیاش قرار داده یا اینکه آن دعا با زمان اجابت دعا برخورد کرده و علتهای دیگری از این قبیل، در نتیجه دعایش اجابت شده است، پس انسان گمان میکند که در آن دعا، سرّ و رازی نهفته، از این رو آن دعا را میگیرد در حالی که آن اموری که همراه دعای دعاکننده قبلی بود، او به همراه ندارد و طبیعی است که دعای چنین فردی برآورده نشود.
این درست مانند آن است که فردی داروی سودمندی را در زمانی مناسب به کار میبرد و دارو به او نفع میرساند، پس دیگری گمان میکند که استعمال این دارو در هر وقت و زمانی و برای هر کسی جهت شفای درد کافی است در حالی که این فرد کاملاً اشتباه میکند.
همچنین گاهی فردی نیازمند و در حال اضطرار کنار قبری دعا میکند و دعایش اجابت میشود، پس او گمان میکند که آن قبر، سرّ و رازی دارد و نفهمیده که سرّ و راز بر ای حالت اضطرار و نیازمندی و صدق و راستی پناه بردن به خداوند متعال است. پس هرگاه این دعا در خانهای از خانههای خدا روی دهد، این دعا در نزد خداوند متعال بهتر و دوستداشتنیتر است.
پس ادعیه و اوراد و رقیهها به منزله سلاحی است و سلاح هم در دست زنندهاش تأثیر دارد و تنها برندگی آن کفایت نمیکند بلکه باید علاوه بر این برندگی کسی باشد که آن را به دست گیرد و آن را به کار برد. پس هر زمان سلاح، سلاح تیز و سالم، و زننده آن فرد توانا و نیرومند، و محل زدن این سلاح، قابلیت آن را داشته باشد و موانع هم وجود نداشته باشد، آن وقت این اسلحه در دشمن کار میکند و هر زمان یکی از این سه چیز نباشد، سلاح هم تأثیری ندارد.
بنابراین هر زمان دعا در ذات خود، مناسب و مؤثر نباشد، یا دعاکننده در دعا دل و زبانش با هم هماهنگ نباشد، یا مانعی برای اجابت دعا وجود داشته باشد، اثر دعا حاصل نمیشود.
***
قوله: «ويملك کل شیء ولا يملکه شیء ولا غني عن الله تعالی طرفة عين، ومن استغنی عن الله طرفة عين، فقد کفر، وصار من أهل الحَين».
ترجمه: «و خداوند مالک همه چیز است و چیزی مالک او نیست. مخلوق به اندازه یک چشم به هم زدن، از خداوند متعال بینیاز نیست، و هر کس یک چشم به هم زدن، خود را از خداوند بینیاز ببیند، کفر ورزیده و در زمره اهل هلاک و نابودی درمیآید».
شرح عبارت: این گفتار، درست و روشن است و ابهامی در آن نیست. «حین» با فتحه «حاء» به معنای هلاک و نابودی است.
***
قوله: «والله يغضب ويرضی، لا کأحدٍ من الوری».
ترجمه: «و خدا خشمگین و خشنود میشود، اما نه همانند یکی از مخلوقات».
[١١٦١]- حدیثی صحیح است. تخریج آن قبلا گذشت.
[١١٦٢]- در نسخههای خطی (ب) و (ج)، «أکبر» آمده که در اصل أکثر بوده و تغییر یافته است. این حدیث در صحیح مسلم نیست آنگونه که شارح گمان کرده است. بلکه این حدیث تنها در «المسند» اثر امام احمد، ٣/١٨؛ «الأدب المفرد»، اثر بخاری، به شماره: ٧١٠؛ مسند بزار به شمارههای: ٣١٣٤ و ٣١٤٤؛ «مشکلالآثار» اثر طحاوی، ١/٣٧٥؛ مسند ابویعلی، به شماره: ١٠١٩؛ و «الحلیة»، اثر ابونعیم، ٦/٣١١ وجود دارد که همهشان از طریق روایت ابوسعید خدری آن را روایت کردهاند. و حاکم در «المستدرک»، ١/٤٩٣ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم آن را تأیید نموده است. این حدیث همچنان است که حاکم و ذهبی اظهار داشتهاند. هیثمی در «مجمعالزوائد»، ١٠/١٤٨-١٤٩ میگوید: راویان احمد و ابویعلی و یکی از دو اسناد بزار، به جز علی بن علی رفاعی راویان صحیحاند و علی بن علی رفاعی، ثقه است. در همین باب روایتی از طریق عباده بن صامت نقل شده که ترمذی به شماره: ٣٥٧٣؛ احمد در «المسند»، ٥/٣٢٩؛ طحاوی در «مشکلالآثار»، ١/٣٧٥؛ بغوی به شماره: ١٣٨٧؛ ابونعیم در «الحلیة»، ٥/١٣٧ آن را روایت کردهاند. همچنین ترمذی به شماره: ٣٣٨١ روایتی را از جابر در این زمینه آورده است. مسلم نیز به شماره: ٢٧٣٥ حدیثی را به طور مرفوع از طریق روایت ابوهریره با این لفظ آورده است: «لايزال يستجاب للعبد ما لم يدع بإثم، أو قطيعة رحم، ما لم يستعجل» قيل: يا رسول الله ما الاستعجال؟ قال: «يقول: قد دعوت، فلم أر يستجيب لي، فيستحسر عند ذلك، ويدع الدّعاء» «پیوسته دعای بنده اجابت میشود مادام که او گناه یا قطع رحم و قطع پیوند خویشاوندی را دعا نکند و مادام که در دعایش عجله نکند. گفتند: ای رسول خدا! عجله کردن چیست؟ فرمود: «اینکه بگوید: دعا کردم اما ندیدم که دعایم اجابت شود؛ در نتیجه مانده شود و دعا را ترک کند». بخاری در «الأدب المفرد»، به شماره: ٦٥٥؛ و بغوی به شماره: ١٣٩٠ آن را روایت کردهاند.