روح، حادث و مخلوق است
برخی گفتهاند: روح، قدیم است در حالی که پیامبران همگی اجماع دارند بر اینکه روح، حادث و مخلوق و آفریده شده و مربوب است. این امر در دین تمامی پیامبران به طور ضروری و بدیهی معلوم است که عالم، حادث است. صحابه و تابعین بر این عقیده بودند اما بعداً کسانی پیدا شدند که فهمشان در قرآن و سنت قاصر ماند و چنین پنداشتند که روح، قدیم است و چنین استدلال کردند که روح از امر خداست و امر خدا هم، مخلوق نیست، و خداوند، روح را به خودش اضافه نموده آنجا که میفرماید:
﴿قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾[الإسراء: ٨٥]
«بگو: روح از [عالم بالا و] فرمان خدای من است».
در جای دیگری میفرماید:
﴿وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي﴾[الحجر: ٢٩]
«و از روح خود در او دمیدم».
همچنان که علم و قدرت و شنوایی و بینایی و دستش را به خودش اضافه نموده است. دیگران در این زمینه سکوت اختیار کردهاند.
اهل سنت و جماعت اتفاق نظر دارند بر اینکه روح، مخلوق است. از جمله کسانی که اجماع بر این امر را نقل کردهاند، محمدبن نصر مروزی، ابن قتیبه و دیگران میباشند.
از جمله دلایلی که نشان میدهد روح، مخلوق است، این آیه میباشد:
﴿ٱللَّهُ خَٰلِقُ كُلِّ شَيۡءٖۖ﴾[الزمر: ٦٢]
«خدا آفریننده هر چیزی است».
این آیه عام است و به هیچ وجه تخصیصی ندارد، و صفات خدا در این عموم داخل نمیشوند، چون صفات خدا در مسمّای اسم خدا داخل میشوند. پس خداوند متعال، خدای موصوف به صفات کمال است. پس علم و قدرت و حیات و سمع و بصر و تمامی صفات خدا، در مسمّا و مصداق اسم خداوند داخل میشوند. پس خداوند سبحان با ذات و صفاتش، خالق میباشد و ماسوای او، مخلوق هستند. و به طور قطع معلوم است که روح، نه خدا است و نه صفتی از صفات خدا، بلکه روح فقط از آفریدههای خداوند میباشد. یکی دیگر از دلایلی که نشان میدهد روح، مخلوق است، این آیات میباشد:
﴿هَلۡ أَتَىٰ عَلَى ٱلۡإِنسَٰنِ حِينٞ مِّنَ ٱلدَّهۡرِ لَمۡ يَكُن شَيۡٔٗا مَّذۡكُورًا١﴾[الإنسان: ١]
«مگر نه این است که مدت زمانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟».
﴿وَقَدۡ خَلَقۡتُكَ مِن قَبۡلُ وَلَمۡ تَكُ شَيۡٔٗا٩﴾[مريم: ٩]
«و خودت را نیز پیش از این من آفریدم که چیزی نبودی».
انسان، اسمی است برای روح و جسم وی، و خطاب به زکریا برای روح و جسم او بوده است. همچنین روح، به وفات و قبض و گرفتن و فرستادن، وصف میشود و این امر، شأن مخلوق و حادث میباشد.
اما راجع به استدلالشان به آیه:
﴿مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي﴾[الإسراء: ٨٥]
«باید گفت که مراد از امر در اینجا، طلب و درخواست چیزی نیست، بلکه مراد از آن، مأمور میباشد و گاهی مصدر آورده میشود و مراد از آن، اسم مفعول میباشد. این امر، معلوم و مشهور است».