اختلاف در قرآن، دو نوع است
اختلاف در قرآن، میان کسانی که قرآن را قبول دارند و بدان اعتراف میکنند، دو نوع است:
اول ـ اختلاف در تنزیل و فرو فرستادن قرآن.
دوم ـ اختلاف در تأویل قرآن.
در هر دو اختلاف، ایمان به برخی از قرآن و عدم ایمان به برخی دیگر میباشد.
اختلاف نوع اول، مثل اختلاف علما راجع به تکلم خداوند به قرآن و فرو فرستادن آن. که گروهی میگویند: این کلام با قدرت و مشیت خدا، صورت گرفته اما به هر حال در غیر او مخلوق است و قائم به خدا نیست. عدهای بر این باورند که این طور نیست بلکه قرآن، صفتی از صفات خدا و قائم به ذات خداست و مخلوق نیست، اما خداوند با مشیت و قدرت خود بدان تکلم نمیکند. هر کدام از دو گروه، در سخنانشان، حق و باطل هست. پس گروهی به برخی از حق ایمان آورده و حقی را که گروه دیگر اظهار میدارد، تکذیب نموده است. قبلاً به این مطلب اشاره شد.
اما اختلاف راجع به تأویل قرآن، که در بردارنده ایمان به برخی از مطالب قرآن بدون برخی دیگر است، زیاد است؛ همچنان که در روایت عمروبن شعیب از پدرش، از پدربزرگش آمده که او گوید: رسول خدا ج روزی بیرون رفت و دید که یارانش راجع به مسأله قدر با هم نزاع و اختلاف دارند. این یکی با استدلال به یک آیه نزاع میکرد و آن یکی با استدلال به آیهای دیگر نزاع میکرد، تا جایی که گویی دانه انار در صورت مبارک آن حضرت ریخته شده است. آنگاه فرمود: «أبهذا أمرتم؟ أم بهذا وکلتم؟ أن تضربوا کتاب الله بعضه ببعضٍ؟ انظروا ما أمرتم به فاتّبعوه، وما نهيتم عنه فانتهوا»[١٣٦٨] «آیا به این کار امر شدهاید؟ یا این کار به شما سپرده شده است؟ که کتاب خدا را به همدیگر بزنید؟ ببینید به چه کاری امر شدهاید، پس از آن پیروی کنید و از چه کاری نهی شدهاید، پس از آن دست بکشید».
در روایتی دیگر آمده است: «يا قوم بهذا ضلّت الأمم قبلکم، باختلافهم علی أنبيائهم وضربهم الکتاب بعضه ببعض، وإنّ القرآن لم ينزل لتضربوا بعضه ببعض، ولکن نزل القرآن يصدّق بعضه بعضاً، ما عرفتم منه، فاعملوا به، وما تشابه، فآمنوا به» «ای جماعت! امتهای پیش از شما به خاطر این کار گمراه شدند. به خاطر اختلاف با پیامبرانشان و زدن مطالب کتاب آسمانی به همدیگر [گمراه شدند]. همانا قرآن فرود نیامده تا آیات آن را به همدیگر بزنید بلکه قرآن فرود آمده تا آیات آن، همدیگر را تصدیق کنند. هرچه از قرآن دانستید، بدان عمل کنید و هرچه بر شما مشتبه گشت، بدان ایمان آورید».
در روایت دیگری آمده است: «فإنّ الأمم قبلکم لم يلعنوا حتی اختلفوا، وإنّ المِراءَ في القرآن کفرٌ» «همانا امتهای پیش از شما، نفرین نشدند تا اینکه اختلاف پیشه کردند و به راستی جدال در قرآن، کفر است».
این حدیثی مشهور است که در مسانید و سنن روایت شده است.
مسلم اصل حدیث را در صحیح خود از طریق روایت عبدالله بن رباح انصاری روایت کرده که عبدالله بن رباح انصاری گوید که عبدالله بن عمرو[١٣٦٩] گفت: روزی نزد رسول خدا ج رفتم، پس آن حضرت سر و صدای دو نفری که راجع به آیهای از قرآن اختلاف داشتند، شنید. پس رسول خدا ج نزد ما بیرون رفت که خشم در چهرهاش معلوم بود: آن گاه فرمود: «إنّما هلك من کان قبلکم باختلافهم في الکتاب»[١٣٧٠] «همانا امتهای پیش از شما به سبب اختلافشان در کتاب آسمانی هلاک شدند».
تمامی اهل بدعت در تأویل قرآن، اختلاف نظر دارند؛ به برخی ایمان دارند و برخی را تکذیب میکنند. آیاتی را که با رأی و نظرشان سازگار است، قبول دارند و آیاتی را که مخالف رأی و عقیدهشان است، یا آن را تأویل میکنند به گونهای که کلمات را از جاهای خود تغییر میدهند، و یا میگویند: این آیه متشابه است و کسی معنای آن را نمیداند. پس معانی آن آیات را که خداوند نازل فرموده، انکار میکنند و این موضعگیری به معنای کفر نسبت به آن آیات است، چون ایمان به یک لفظ بدون معنای آن، از جنس ایمان اهل کتاب است؛ همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿مَثَلُ ٱلَّذِينَ حُمِّلُواْ ٱلتَّوۡرَىٰةَ ثُمَّ لَمۡ يَحۡمِلُوهَا كَمَثَلِ ٱلۡحِمَارِ يَحۡمِلُ أَسۡفَارَۢاۚ﴾[١٣٧١][الجمعة: ٥]
«مثل کسانی که به [پیروی از] تورات مکلف شدند سپس به آن عمل نکردند، همچون مثل خری است که کتابهایی را حمل کنند». در جای دیگری میفرماید:
﴿وَمِنۡهُمۡ أُمِّيُّونَ لَا يَعۡلَمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ إِلَّآ أَمَانِيَّ وَإِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ٧٨﴾[١٣٧٢][البقرة: ٧٨]
«و گروهی از آنان افراد عامی هستند که کتاب خدا را جز یک مشت اوهام و آرزوها چیزی نمیدانند، آنها فقط گمان میکنند».
یعنی به جز تلاوت و خواندن آن، بدون آنکه معنایش را فهم کنند، چیزی نمیدانند. این فرد همانند مؤمنی نیست که برخی از مطالب و آیات قرآن را فهم کرده و بدان عمل نموده، و برخی از مطالب و آیات قرآن بر او مشتبه گشته و علم آن را به خداوند واگذار کرده است؛ همچنان که پیامبر ج، او را به این کار امر فرموده است، آنجا که میفرماید: «فما عرفتم منه، فاعملوا به، وما جهلتم منه فردّوه إلی عالمه»[١٣٧٣] «آنچه را از قرآن دانستید، بدان عمل کنید و آنچه را از قرآن ندانستید، آن را به عالم آن برگردانید». پس این مؤمن امر پیامبرش را امتثال نموده است.
***
قوله: «ودين الله في الأرض والسماء واحد، وهو دين الإسلام[١٣٧٤]، قال الله تعالی: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ﴾[آل عمران: ١٩]، وقال تعالی: ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ٣]، وهو بين الغلوّ والتقصير، وبين التشبيه والتعطيل، وبين الجبر والقدر، وبين الأمن والإيأس».
ترجمه: «دین خدا در زمین و آسمان، یکی است و آن دین هم، دین اسلام میباشد. خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلدِّينَ عِندَ ٱللَّهِ ٱلۡإِسۡلَٰمُۗ﴾[آل عمران: ١٩] «در حقیقت، دین در نزد خدا همان اسلام است».
در جای دیگری میفرماید: ﴿وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ﴾[المائدة: ٣] «و دین اسلام را برای شما پسندیدم».
دین اسلام، حد اعتدال میان زیادهروی و کوتاهی (افراط و تفریط)، و میان تشبیه صفات خدا به مخلوق و تعطیل کردن صفات خدا، و حد اعتدال میان جبر و قدر، و حد اعتدال میان امنیت و یأس میباشد».
[١٣٦٨]- تخریج آن قبلا گذشت.
[١٣٦٩]- در اصل نسخههای خطی به «عمر» تغییر یافته است.
[١٣٧٠]- تخریج آن قبلا گذشت.
[١٣٧١]- خداوند سبحان، کسی را که به پیروی از کتاب خدا مکلفش کرده تا بدان ایمان آورد و در آن تدبر و تأمل نماید و بدان عمل کند و به سوی آن دعوت کند، اما خلاف همه آنها رفتار میکند و تنها به حفظ و از بر کردن آن کفایت کرده، به درازگوشی (خری) تشبیه کرده که کتابهای زیادی را بر پشتش حمل میکند و از آنها چیزی نمیفهمد و از آن هیچ سود و فایدهای نمیبرد، و بهره آن از آن کتابها فقط آن است که آنها را بر پشتش حمل کرده و جز این بهره دیگری از آن کتابها نبرده است. علمای زیادی اظهار داشتهاند که این مثل برای یهودیان زده شده است، و این مثل به لحاظ معنا شامل کسی هم میشود که قرآن را حمل کرده و بدان عمل ننموده و حق قرآن را ادا نکرده و آن را آنگونه که باید مراعات نکرده است. نگا: «زادالمسیر»، ٨/٢٦٠؛ «روح المعانی»، ٢٨/٩٥؛ و «جامعالبیان»، ٢٨/٦٣.
[١٣٧٢]- راجع به معنای آیه فوق سه قول وجود دارد: اول ـ به معنای دروغها و اکاذیب است. ابن عباس گوید «إلا أماني» یعنی به جز دروغی که با دهانهای خود، میگویند. این، قول مجاهد است و فراء گفته که برخی از عربها به ابن دأب که اقوال و روایات را نقل میکرد (او شعر و روایات افسانه را وضع میکرد) گفتند: آیا این چیزی است که روایتش کردهای یا چیزی است که آرزویش کردهای؟ منظورشان این بود که آن را وضع میکرد. دوم ـ امانی به معنای تلاوت است. پس معنای آیه، این است: فقه و معنای کتاب خدا را نمیدانند و تنها به آنچه که برایشان تلاوت میشد و آن را میشنیدند، اکتفا میکردند. این، قول کسائی و زجاج است. سوم ـ یعنی آنان یک مشت آرزوهای واهی و بیاساس بر خدا داشتند. قتاده این را گفته است. طبری قول اول را راجح دانسته و گوید: بهترین روایتی که راجع به تأویل فرموده: «إلاّ أماني»، نقل شده و درستترین قول، قول ابن عباس است که ضحاک آن را از وی روایت کرده است. قول مجاهد این است که: افراد عامی که خداوند آنان را در این آیه توصیف نموده، این است که آنان از کتابی که خداوند بر موسی فرو فرستاد، چیزی نمیدانستند ولی اینان به دنبال دروغ میبودند و چیزهای باطلی را به دروغ و ناحق میگفتند؛ نگا: «جامعالبیان»، ٢/٢٦٢؛ «زادالمسیر»، ١/١٠٥-١٠٦؛ «معانی القرآن»، ١/٤٩-٥٠ اثر فراء، و «معانی القرآن»، ١/١٣٢ اثر زجاج.
[١٣٧٣]- قسمتی از حدیث قبلی است. احمد در مسند خود، ٢/١٨١ آن را روایت کرده است.
[١٣٧٤]- نگا: «مجموعالفتاوی»، ١٩/١٠٦-١١٦ و ١٨٠-١٨٦.