شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

بهره بردن مردگان از تلاش زنده‌ها

بهره بردن مردگان از تلاش زنده‌ها

شرح عبارت: اهل سنت اتفاق نظر دارند بر اینکه مردگان در دو چیز از تلاش زنده‌ها بهره می‌برند[١١٣٣]. این دو چیز عبارتند از:

اول ـ آنچه که شخص مرده در زمان حیات خود، سبب آن شده است.

دوم ـ دعا و استغفار مؤمنان برای آنان، و صدقه و حج. البته راجع به رسیدن ثواب حج به مردگان، میان علما اختلاف‌نظر وجود دارد؛ از محمدبن حسن  / نقل است که او معتقد بود که ثواب نفقه و حج به شخص مرده می‌رسد و از نظر اکثر علماء ثواب حجی که به جای شخص مرده این حج انجام گرفته، به شخص مرده می‌رسد. و این رأی، صحیح است.

راجع به رسیدن ثواب عبادات بدنی همچون روزه، نماز، قرائت قرآن و ذکر به مردگان میان علماء اختلاف‌نظر وجود دارد؛ ابوحنیفه و احمد و جمهور سلف بر این باورند که ثواب این عبادات به مردگان می‌رسد، و براساس قول مشهور در مذهب شافعی و قول مالک ثواب عبادات بدنی به مردگان نمی‌رسد.

برخی از مبتدعانِ اهل کلام بر این باورند که ثواب هیچ یک از اعمال زنده‌ها اعم از دعا و غیر دعا به مردگان به طور قطع نمی‌رسد. این گفته‌شان به وسیله قرآن و سنت، مردود است. دلایل اینان عبارتند از:

﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩[النجم: ٣٩]

«و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده، نیست».

﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤[يس: ٥٤]

«پس امروز بر شما ظلمی نمی‌شود و جز در برابر آنچه می‌کردید پاداش نمی‌بینید».

﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ[البقرة: ٢٨٦]

«هر چه نیکی کرده به سود او و هر چه بدی کرده وبال اوست».

از پیامبر  ج ثابت شده که فرمودند: «إذا مات ابن آدم، انقطع عمله إلا من ثلاث: صدقةٍ جارية، وولدٍ صالحٍ يدعو له، أو علم ينتفع به من بعده»[١١٣٤] «وقتی بنی‌آدم می‌میرد، عملش [از این دنیا] بریده می‌شود مگر در سه چیز: ١) صدقه جاریه، ٢) فرزند صالحی که برایش دعای خیر می‌کند، ٣) علمی که پس از او، از آن سود برده شود». پیامبر  ج در این حدیث خبر داده که شخص مرده از آنچه که در زمان حیات خویش سبب آن بوده، بهره می‌برد و عملی که شخص مرده در زمان حیات خویش، سبب آن نبوده، از او بریده می‌شود و از آن بهره‌ای نمی‌برد.

کسانی که معتقدند که عباداتی که نیابت پذیرند همچون صدقه و حج، ثوابشان به مرده می‌رسد و ثواب عباداتی که نیابت‌پذیر نیستند مانند نماز و روزه و قرائت قرآن به مرده نمی‌رسد، چنین استدلال کرده‌اند که عباداتی که در هیچ حالی نیابت و جانشینی را نمی‌پذیرند مانند اسلام آورن و نماز و روزه و قرائت قرآن، ثواب و پاداش آن به فاعلشان اختصاص دارد و از او تجاوز نمی‌کند، همان‌طور که در زمان حیات کسی به جای کسی دیگر این عبادات را انجام نمی‌دهد و کسی نمی‌تواند به نیابت از دیگری این عبادات را انجام دهد. نسائی با سند خویش از ابن عباس از پیامبر  ج روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «لا يصلّي أحد عن أحد، ولا يصوم أحدٌ عن أحدٍ، ولکن يطعم عنه مکان کلّ يومٍ مدّاً من حنطة»[١١٣٥]: «کسی به جای کسی دیگر نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد، ولی کسی می‌تواند به جای کسی دیگر به ازای هر روز یک مد گندم را به نیازمندان غذا دهد».

دلیل برای بهره بردن شخص مرده از غیر آنچه که خودش در زمان حیات سبب آن بوده، قرآن و سنت و اجماع و قیاس صحیح می‌باشد.

در قرآن، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِينَ جَآءُو مِنۢ بَعۡدِهِمۡ يَقُولُونَ رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ١٠[الحشر: ١٠]

«و کسانی که پس از آنان [و بعد از فتح مکه] آمدند، می‌گویند: پروردگارا! ما و آن برادران ما را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز».

خداوند در این آیه، آیندگان را به سبب استغفار برای مؤمنان پیش از خود ستوده است. این نشان می‌دهد که مردگان از استغفار زنده‌ها بهره می‌برند. اجماع امت اسلام بر دعا کردن برای شخص مرده در نماز جنازه و دعاهای مشهوری که در سنت پیامبر  ج در نماز جنازه وارد شده‌اند و همچنین دعا برای شخص مرده پس از به خاک سپردنش، همگی نشان می‌دهند که دعا برای شخص مرده نفع و سود دارد. در سنن ابوداود از طریق روایت عثمان بن عفان  س آمده که پیامبر  ج موقعی که از دفن میت فارغ می‌شد، بر روی قبرش می‌ایستاد و می‌فرمود: «استغفروا لأخيکم واسألوا له التثبيت، فإنّه الآن يسأل»[١١٣٦] «برای برادرتان آمرزش بخواهید و استواری و تأیید را برایش بخواهید، چون هم‌اکنون از او سؤال می‌شود».

همچنین دعا برای مردگان هنگام زیارت قبرهایشان دلیلی برای بهره بردن شخص مرده از دعای زنده‌هاست؛ همچنان که در «صحیح مسلم» از طریق روایت بریده بن حصیب آمده که بریده بن حصیب گوید: رسول خدا  ج به صحابه یاد می‌داد که موقع رفتن به سوی قبرها بگویند: «السلام علکيم أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، وإنّا إن شاء الله بکم لاحقون، نسأل الله لنا ولکم العافية»[١١٣٧] «سلام بر شما ای اهل این سرزمین از مؤمنان و مسلمانان! و ما به خواست خدا به شما می‌پیوندیم. از خداوند برای ما و شما بخشش را مسألت می‌نماییم».

همچنین در «صحیح مسلم» از عایشه  ل روایت است که او از پیامبر  ج پرسید: موقعی که برای مرده‌ها طلب آمرزش می‌نماید، چه بگوید[١١٣٨]؟ پیامبر  ج فرمود: «قولي: السلام علی أهل الديار من المؤمنين والمسلمين، ويرحم الله المستقدمين منّا والمستأخرين، وإنّا إن شاء الله بکم لاحقون»[١١٣٩] «بگو: سلام بر اهل این سرزمین از مؤمنان و مسلمانان! خداوند به گذشتگان و آیندگان ما رحم کند! و ما به خواست خدا به شما می‌پیوندیم».

راجع به رسیدن ثواب صدقه به مردگان، در «صحیحین» از عایشه  ل روایت است که او گفت: مردی پیش پیامبر  ج آمد و گفت: ای رسول خدا! مادرم خودش پیچ خورد و مرد و وصیت نکرد، به گمانم اگر حرف می‌زد، صدقه می‌داد. آیا اگر به جای مادرم صدقه بدهم، برایش اجری دارد؟ پیامبر  ج فرمود: «بله»[١١٤٠].

در «صحیح بخاری» از عبدالله بن عباس  ب روایت است که مادر سعدبن عباده در غیاب او وفات یافت، سعدبن عباده پیش پیامبر  ج آمده و گفت: ای رسول خدا! مادرم در غیاب من وفات یافت، آیا اگر به جایش صدقه بدهم به او نفع می‌رساند؟ پیامبر  ج فرمود: «بله». سعدبن عباده گفت: پس من تو را به گواه می‌گیرم که آن باغ صدقه‌ای به جای مادرم باشد.[١١٤١] نمونه‌های این در سنت فراوان‌اند.

راجع به رسیدن ثواب روزه به مرده، در «صحیحین» از عایشه  ل روایت است که رسول خدا  ج فرمودند: «من مات وعليه صيامٌ صام عنه وليّه»[١١٤٢] «هر کس بمیرد در حالی که روزه‌ای بر گردنش باشد، نزدیکانش به جایش روزه بگیرند». در این خصوص احادیث دیگری در «الصحیح» وجود دارند.

امام ابوحنیفه قائل به غذا دادن به نیازمندان به جای شخص مرده است و قائل به روزه گرفتن به جای او نیست به خاطر روایت ابن عباس که ذکر شد. سخن در این باره در کتاب‌های فقهی معروف است.

راجع به رسیدن ثواب حج به مرده‌ها، در «صحیح بخاری» از ابن عباس  ب روایت است که زنی از طایفه جهینه پیش پیامبر  ج آمد و گفت: مادرم نذر کرد که حج را به جای آورد، اما حج نکرد تا اینکه وفات یافت، آیا به جایش حج را به جای آورم؟ پیامبر  ج فرمود: «[نعم] حجّی عنها، أرأيت لوکان علی أمّك دينٌ، أکنت قاضيته؟ اقضوا الله، فالله أحقّ بالوفاء»[١١٤٣] «[بله] به جایش حج را به جای آور. آیا اگر مادرت بدهکار می‌بود، بدهی‌اش را پرداخت می‌کردی؟ حق خدا را ادا کن، چون خدا نسبت به ادای حق، مستحق‌تر و سزاوارتر است». نمونه‌های این قضیه در سنت زیادند.

مسلمانان اجماع کرده‌اند بر اینکه دادن قرض شخص مرده، بدهی را از عهدۀ او ساقط می‌کند هرچند از جانب فردی بیگانه و از غیر ترکه شخص مرده باشد. حدیث ابوقتاده بر آن دلالت دارد، آنجا که ضامن دو دینار به جای شخص مرده‌ای شد، وقتی آن دو دینار را پرداخت نمود، پیامبر  ج فرمود: «الآن بردت عليه جلدته»[١١٤٤] «اکنون پوست او را خنک کردی».

همه اینها براساس قواعد شرع منطبق هستند و این همان قیاس است، چون ثواب حق عامل و کننده کاری است، وقتی عامل این ثواب را به برادر مسلمانش بخشید، از این بخشش منع نمی‌شود، همان‌طور که در زمان حیات شخص مرده، از بخشیدن مال به او منع نمی‌شود و پس از وفاتش از بری نمودن او منع نمی‌شود.

شارع با رسیدن ثواب روزه به شخص مرده، این مطلب را گوشزد نموده که ثواب قرائت قرآن و دیگر عبادات بدنی به شخص مرده نیز می‌رسد. با این توضیح که روزه عبارت است از خودداری از باطل‌کننده‌های روزه با نیت. و شارع به رسیدن ثواب روزه به شخص مرده تصریح کرده، پس راجع به قرائت قرآن که عمل و نیت است، چگونه باید باشد؟

معنای آیه ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩[النجم: ٣٩]

در پاسخ به استدلالی که به آیه: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩[النجم: ٣٩] کرده‌اند، علما جواب‌هایی را به آن داده‌اند[١١٤٥] که صحیح‌ترینشان دو جواب زیر است:

اول: انسان به سبب سعی و تلاش خود و نیک رفتاری‌اش دوستانی را به دست می‌آورد و فرزندانی را به دنیا می‌آورد و ازدواج می‌کند و کارهای خیری را انجام می‌دهد و به مردم محبت می‌ورزد، در نتیجه دیگران به او ترحم می‌نمایند و برایش دعای خیر می‌کنند و ثواب طاعات و عبادات را به او هدیه می‌نمایند. پس این اثر سعی و تلاش اوست. بلکه داخل شدن مسلمان همراه سایر مسلمانان در چارچوب اسلام از بزرگ‌ترین اسباب در رسیدنِ نفع هر یک از مسلمانان به رفیقش چه در زمان حیاتش و چه پس از مرگش می‌باشد، و دعای مسلمانان برای همدیگر سودمند است.

توضیح اینکه: خداوند متعال ایمان را سببی برای بهره بردن مؤمن از دعا و سعی و تلاش برادران مؤمنش قرار داده است. پس وقتی کسی ایمان آورد، در سببی که نفع دعا و تلاش دیگر ایمان‌داران را به او می‌رساند، تلاش نموده است.

دوم: که قوی‌تر از جواب اول است ـ این است که قرآن بهره بردن فرد از تلاش دیگری را نفی نکرده، بلکه تنها ملکیت غیرتلاش خود را از او نفی کرده است. میان این دو چیز، فرق و تفاوتی وجود دارد که بر کسی پوشیده نیست. پس خداوند متعال در آیه مذکور خبر داده که انسان فقط مالک تلاش خود است و تلاش دیگری ملک تلاش‌کننده است، اگر خواست آن را به دیگری می‌بخشد و اگر خواست آن را برای خود باقی می‌گذارد.

فرموده خداوند سبحان:

﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩[النجم: ٣٨-٣٩]

«که هیچ کس بار گناه دیگری را بر نمی‌دارد و اینکه برای انسان جز آنچه تلاش کرده، نیست».

دو آیه محکمی هستند که اقتضای عدل پروردگار را دارند:

آیه اول، اقتضای آن را دارد که کسی به خاطر گناه دیگری مجازات نمی‌شود و به خاطر گناه دیگری بازخواست نمی‌شود آن‌گونه که پادشاهان دنیا این کار را می‌کنند.

و آیه دوم، اقتضای آن را دارد که انسان جز با عمل خود رستگار نمی‌شود تا اینکه امیدش از نجاتش به وسیله عمل پدران و گذشتگان و اساتیدش که اصحاب امید کاذب بر آن هستند، را قطع نماید. و خداوند سبحان این‌طور نفرموده که انسان بهره نمی‌برد مگر از آنچه که تلاش کرده است.

همچنین آیه:

﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ[البقرة: ٢٨٦]

و آیه: ﴿لَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤[يس: ٥٤] چنین هستند.

باتوجه به اینکه سیاق این آیه بر این دلالت دارد که آنچه نفی شده، عقوبت و مجازات انسان به خاطر عمل غیر خود است؛ چون خداوند متعال فرموده است:

﴿فَٱلۡيَوۡمَ لَا تُظۡلَمُ نَفۡسٞ شَيۡ‍ٔٗا وَلَا تُجۡزَوۡنَ إِلَّا مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٥٤[يس: ٥٤]

«امروز بر هیچ کس ستمی نمی‌رود و جز در برابر آنچه می‌کردید پاداش نمی‌بینید».

راجع به استدلالشان به حدیث: «إذا مات ابن آدم انقطع عمله ...»[١١٤٦] باید گفت که این استدلال ساقط است، چون پیامبر  ج نفرموده که بهره بردن انسان قطع می‌شود، و تنها از قطع شدن عمل انسان خبر داده است.

عمل دیگری برای عاملش است؛ اگر آن را به او ببخشد، ثواب عملِ عامل به او می‌رسد نه ثواب عملِ خود او. این همانند قرضی است که انسان به جای دیگری پرداخت می‌کند، که در این صورت ذمه بدهکار بری می‌شود اما مالی که در عوض بدهی داده شده، از آنِ او نیست.

اما راجع به فرق قائل شدن میان عبادات بدنی و مالی باید گفت که پیامبر  ج روزه گرفتن به جای مرده را تشریع نموده همان‌طور که گفته شد با وجودی که روزه از عباداتی است که نیابت‌پذیر نیست. همچنین در روایت جابر  س آمده که او گوید: در عید قربان پشت سر رسول خدا  ج نماز خواندم. وقتی آن حضرت نمازش را به پایان برد، قوچی آورده شد و پیامبر  ج آن را ذبح نمود و فرمود: «بسم الله، والله اکبر، اللهم عنّي وعمّن لم يضحّ من أمّتي» «به نام خدا، الله اکبر، خدایا! این قوچ از طرف من و از طرف کسانی از امت من که قربانی نکرده‌اند، قربانی می‌شود». احمد و ابوداود و ترمذی آن را روایت کرده‌اند[١١٤٧].

همچنین در حدیث دو قوچ آمده که پیامبر  ج در یکی از این دو حدیث فرمود: «اللهم هذا عن أمتي جميعاً» «خدایا! این قوچ، قربانی تمام امتم باشد» و در حدیث دیگر فرمود: «اللهم هذا عن محمد وآل محمد» «خدا این قوچ، قربانی محمد و خاندان محمد باشد». احمد آن را روایت کرده است[١١٤٨]. قربت در قربانی، ریختن خون است و پیامبر  ج آن را برای غیر خود قرار داد.

همچنین حج، عبادتی بدنی است و مال رکنی در حج نیست و تنها وسیله‌ای است. مگر نمی‌بینی که یک فرد اهل مکه در صورتی که توانایی رفتن به عرفات داشته باشد، حج بر او واجب است بدون آنکه مال شرط شده باشد. این رأی که حج ترکیب شده از بدن و مال نیست بلکه فقط عبادت بدنی است، قول اظهر می‌باشد، همان‌طور که جماعتی از اصحاب متأخر ابوحنیفه بدان تصریح نموده‌اند.

به فرض‌های کفایه بنگر، که چگونه برخی از مسلمانان به جای بقیه مسلمانان آن را ادا می‌کنند.

و چون رسیدن ثواب عبادات و اعمال زندگان به مرده‌ها، هدیه نمودن ثواب است و از باب نیابت و جانشینی نیست؛ همچنان که اجیر خاص، نمی‌توان کسی را جانشین او کرد اما او می‌تواند مزد خویش را به هر که بخواهد، بدهد.

[١١٣٣]- نگا: «مجموع‌الفتاوی»، ٢٤/٣٠٦-٣١٣، ٣٢٤ و ٣٦٦؛ و «الروح» اثر ابن قیم، صفحات ١٥٩-١٩٣. ابن قیم در این موضوع به تفصیل سخن گفته است.

[١١٣٤]- مسلم به شماره: ١٦٣١؛ ترمذی به شماره: ١٣٧٦؛ ابوداود به شماره ٢٨٨٠؛ نسائی، ٦/٢٥١؛ احمد در «المسند»، ٢/٣٨٢؛ بخاری در «الأدب المفرد»، شماره ٣٨؛ و ابن جارود به شماره: ٣٧٠ از طریق روایت ابوهریره آن را روایت کرده‌اند.

[١١٣٥]- نسائی در «الکبری»، ٤/٤٣/١؛ و طحاوی در «مشکل‌الآثار»، ٣/١٤١ به طور موقوف بر ابن عباس آن را روایت کرده‌اند. سند آن صحیح است و مرفوع بودن این حدیث معلوم نشده است. نگا: «الروح» اثر ابن قیم، ص ٢٣٩.

[١١٣٦]- ابوداود به شماره: ٣٢٢١؛ عبدالله بن احمد در «زوائدالزهد»، ص ١٢٩؛ بیهقی در سنن خود، ٤/٥٦، و در «إثبات عذاب القبر»، به شماره‌های: ٢١١ و ٢١٢؛ و بغوی به شماره: ١٥٢٣ آن را روایت کرده‌اند، و سند آن قوی است. نووی در «الأذکار» و حافظ ابن حجر عسقلانی در أمالی خود آن را حسن دانسته‌اند، و حاکم در «المستدرک»، ١/٣٧٠ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم آن را تأیید کرده است.

[١١٣٧]- تخریج آن قبلاً آورده شد.

[١١٣٨]- در «صحیح مسلم» آمده است: «گفتم: ای رسول خدا! چه بگویم؟». این حدیث به شماره: ٩٧٤ در صحیح مسلم آمده است.

[١١٣٩]- تخریج آن گذشت.

[١١٤٠]- بخاری به شماره‌های: ١٣٨٨ و ٢٧٦٠؛ مسلم به شماره: ١٠٠٤، ج ٣، ص ١٢٥٤؛ نسائی، ٦/٢٥٠؛ ابن ماجه به شماره: ٧/٢٧؛ مالک در «الموطأ»، ٢/٧٦٠؛ بغوی به شماره: ١٦٩٠؛ و بیهقی، ٤/٦٢ آن را روایت کرده‌اند. ابوداود نیز به شماره: ٢٨٨١ آن را روایت کرده و در این روایت آمده که: «زنی پیش پیامبر  ج آمد و ...». این مردی که در حدیث فوق از آن نام برده نشده، سعدبن عباده است همان طور که در حدیث بعدی نام او ذکر شده است و نگا: «فتح‌الباری»، ٥/٣٨٩.

[١١٤١]- بخاری به شماره‌های: ٢٧٥٦، ٢٧٦٢ و ٢٨٧٠؛ ابوداود به شماره: ٢٨٨٢؛ ترمذی به شماره: ٦٦٩؛ نسائی، ٦/٢٥٢-٢٥٣؛ احمد در «المسند»، ١/٣٣٣ و ٣٧٠؛ و طبرانی در «المجم الکبیر»، به شماره‌های: ١١٦٣٠ و ١١٦٣١ از دو طریق از عکرمه از ابن عباس آن را روایت کرده‌اند، مالک در «الموطأ»، ٢/٤٧٢؛ بخاری به شماره‌های: ٢٧٦١، ٦٦٩٨ و ٦٩٥٩؛ مسلم به شماره: ١٦٣٨؛ نسائی، ٦/٢٥٣ و ٧/٢٠-٢١؛ ابوداود به شماره: ٣٣٠٧؛ ترمذی به شماره ١٥٤٦؛ و ابن ماجه به شماره: ٢١٣٢ از چندین طریق از زهری، از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه بن مسعود، از ابن عباس روایت کرده‌اند که ابن عباس گفت: سعد بن عباده از رسول خدا  ج استفتا نمود و گفت: مادرم فوت کرده و نذری بر گردنش هست و آن را ادا نکرده است، رسول خدا  ج فرمود: «اقضه عنها» «آن نذر را به جایش ادا کن».

[١١٤٢]- بخاری به شماره: ١٩٥٢؛ مسلم به شماره: ١١٤٧؛ ابوداود به شماره: ٢٤٠٠؛ احمد در «المسند»، ٦/٦٩؛ نسائی در «الکبری»، آن‌گونه که در «التحفه»، ١٢/٢١ آمده؛ طحاوی در «مشکل‌الآثار»، ٣/١٤٠-١٤١؛ بغوی به شماره: ١٧٧٣؛ و بیهقی، ٤/٢٥٥ آن را روایت کرده‌اند.

[١١٤٣]- بخاری به شماره‌های: ١٨٥٢، ٦٦٩٩، ٧٣١٥؛ احمد در «المسند»، ١/٢٧٩؛ نسائی، ٥/١١٦؛ طیالسی به شماره: ٢٦٢١؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، به شماره‌های: ١٢٤٤٣ و ١٢٤٤٤؛ و بیهقی، ٤/٢٥٥ آن را روایت کرده‌اند.

[١١٤٤]- قسمتی از حدیثی است که احمد در «المسند»، ٣/٣٣٠؛ طیالسی به شماره: ١٦٧٣؛ بیهقی، ٦/٧٥؛ و بزار به شماره: ١٣٣٤ از طریق روایت جابربن عبدالله آن را روایت کرده‌اند که جابربن عبدالله گوید: مردی از ما وفات یافت و او را غسل دادیم و کفن را به او پوشانیدیم و بر آن حنوط پاشیدیم و آن را جلو رسول خدا  ج گذاشتیم. رسول خدا  ج به ما اعلام کرد که بر او نماز جنازه بخوانیم و چند گام همراه ما آمد، سپس فرمود: «لعل علی صاحبکم ديناً؟» «شاید بدهی‌ای بر رفیقتان باشد؟» گفتند: بله، دو دینار بدهکار است. آن حضرت ایستاد و دیگر ما را همراهی نکرد. آنگاه مردی از ما که به او ابوقتاده می‌گفتند، گفت: ای رسول خدا! آن دو دینار بر گردن من باشد و من ضامن آن هستم. پیامبر  ج فرمود: «هما عليك، وفي مالك، والميت منها بریء» «آن دو دینار بر عهده تو و در مال تو باشد و مرده از آن بری باشد». ابوقتاده گفت: بله. پس پیامبر  ج بر او نماز جنازه خواند. آنگاه رسول خدا  ج هر وقت ابوقتاده را می‌دید، می‌فرمود: «ما فعل الديناران؟» «دو دینار چه شد؟» تا اینکه در آخرین یادآوری ابوقتاده گفت: «ای رسول خدا! آنها را به صاحب حق پرداخت کردم». پیامبر  ج فرمود: «الآن بردت عليه جلده» «اکنون پوست او را خنک کردی». سند آن حسن است، و حاکم در «المستدرک»، ٢/٥٨ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم آن را تأیید کرده است. هیثمی در «المجمع»، ٣/٣٩ آن را آورده و آن را به احمد و بزار نسبت داده و اسناد آن را حسن دانسته است.

[١١٤٥]- این جواب‌ها در کتاب «الروح»، ص ١٦٩ آمده‌اند، و ابن قیم ضعف آنها را تبیین نموده و دو جوابی که شارح در اینجا ذکر نموده، ترجیح داده و گوید: شیخ ما این طریقه را اختیار می‌کرد و آن را ترجیح می‌داد. در کتاب «مجموع التفاوی»، ٢٤/٣١٢ آمده است: علما راجع به این آیه جواب‌های متعددی ارائه کرده‌اند: مثلاً عده‌ای می‌گویند: این آیه مربوط به شریعت پیش از ماست. بعضی معتقدند که این آیا مخصوص است. عده دیگری بر آنند که منسوخ می‌باشد. بعضی می‌گویند: این آیه شامل تلاش به طور مستقیم و به صورت سبب می‌شود، و ایمان جزو تلاش فرد است که سبب رسیدن نفع تلاش دیگران به او می‌شود. ر واقع به هیچ یک از این پاسخ‌ها نیازی نیست، چون ظاهر آیه حق است و بقیه نصوص مخالف آن نیست، چون خداوند فرموده است: ﴿وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ و این حق است، چون انسان تنها استحقاق تلاش خود را دارد و تنها تلاش خود است که انسان مالک آن است و استحقاق آن را دارد، همچنان که انسان تنها مالک کسب‌هایی است که به دست آورده است. و تلاش دیگری حق است و ملک آن دیگری است و ملک این فردی که آن تلاش را ننموده، نیست ولی این مانع آن نمی‌شود که انسان از تلاش دیگران بهره ببرد همان‌طور که فرد از کسب دیگری بهره می‌برد.

[١١٤٦]- تخریج آن قبلاً ذکر شد.

[١١٤٧]- احمد در «المسند»، ٣/٣٥٦ و ٣٦٢؛ ابوداود به شماره: ٢٨١٠؛ و ترمذی به شماره: ١٥٢١ آن را روایت کرده‌اند. طحاوی در «شرح معانی الآثار»، ٤/١٧٧-١٧٨؛ دارقطنی، ٤/٢٨٥؛ و بیهقی، ٩/٢٦٤ و ٢٨٧ از طریق عمرو برده آزاد شده مطلب، از مطلب بن عبدالله، (طحاوی و بیهقی افزوده‌اند: و از مردی از طایفه بنی سلمه)، از جابر بن عبدالله آن را روایت کرده‌اند. راویان آن ثقه‌اند، و حاکم در «المستدرک»، ٤/٣٩٩ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم آن را تأیید کرده است. این روایت آن گونه است که حاکم و ذهبی گفته‌اند، چون مطلب در روایت طحاوی و حاکم به نقل حدیث تصریح کرده، بنابراین شبهه تدلیس او منتفی می‌شود. این روایت طریق دیگری مانند آن را دارد که ابوداود به شماره: ٢٧٩٥؛ دارمی در سنن خود، ٢/٧٥-٧٦؛ طحاوی، ٤/١٧٧؛ و بیهقی، ٩/٢٨٥ و ٢٨٧ آن را روایت کرده‌اند. سند آن، حسن است و ابن خزیمه به شماره: ٢٨٩٩ آن را صحیح دانسته است. این روایت طریق سومی هم دارد که ابویعلی به شماره: ١٧٩٢؛ طحاوی و بیهقی آن را روایت کرده‌اند. سند این روایت نیز حسن است آن‌گونه که هیثمی در «مجمع‌الزوائد»، ٤/٢٢ اظهار داشته است.

[١١٤٨]- احمد در مسند خود، ٦/٣٩١-٣٩٢؛ بزار به شماره ١٢٠٨؛ و بیهقی، ٩/٢٥٩-٢٦٠ و ٢٦٨ از طریق ابوعامر عقدی، از زهیر بن محمد عنبری، از عبدالله بن محمدبن عقیل، از علی بن حسین، از ابورافع برده آزاد شده رسول خدا  ج آن را روایت کرده‌اند که رسول خدا  ج وقتی قربانی کرد، دو تا قوچ چاق و شاخدار و کبود را خرید. پس وقتی نماز عید خواند و برای مردم خطبه خواند، یکی از آن دو قوچ آورده شد و آن حضرت در مصلای خود ایستاده بود، آنگاه خودش آن را ذبح کرد سپس می‌فرمود: «اللهم إنّ هذا عن أمتي جميعاً ممن شهد لك بالتوحيد، وشهد لي بالبلاغ» «خدایا! این قوچ، قربانی تمامی امت من از کسانی که به توحید و یگانگی تو گواهی داده‌اند و به ابلاغ پیام دین از جانب من گواهی داده‌اند، می‌باشد». سپس قوچ دیگری آورده می‌شد و پیامبر خودش آن را ذبح می‌نمود و می‌فرمود: «هذا عن محمد وآل محمد» «این قوچ، قربانی محمد و خاندان محمد باشد». آنگاه همه گوشت آن دو قوچ را به فقرا و مستمندان می‌داد و خودش و خانواده‌اش از آن گوشت می‌خوردند. سند آن حسن است، همان‌طور که هیثمی در «المجمع»، ٤/٢٢ گفته است و طحاوی در «شرح معانی الآثار»، ٤/١٧٧ از طریق علی بن معبد، از عبیدالله بن عمر، از عبدالله بن محمد بن عقیل آن را روایت کرده‌اند.