شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

امامان دوازده‌گانه در نزد امامیه

امامان دوازده‌گانه در نزد امامیه

رافضی‌ها به جای ده نفری که به بهشت مژده داده شده‌اند، دوازده امام را دوست دارند. این دوازده امام عبارتند از: علی‌بن ابی‌طالب  س، و ادعا می‌کنند که او وصی و سفارش شده پیامبر  ج برای امامت است. این ادعا، خالی از دلیل است. پس از علی، حسن  س، سپس حسین  س، پس از او علی بن حسین؛ زین‌العابدین[١٢٦٤]، سپس محمدبن علی باقر[١٢٦٥]، سپس جعفربن محمد صادق[١٢٦٦]، سپس موسی بن جعفر کاظم[١٢٦٧]، پس از او علی بن موسی رضا[١٢٦٨]، سپس محمدبن علی جواد[١٢٦٩]، پس از او علی بن محمد هادی[١٢٧٠]، سپس حسن بن علی عسکری[١٢٧١]، و پس از او محمدبن حسن مهدی[١٢٧٢].

رافضی‌ها در محبت و دوستی اینان زیاده روی و غلو می‌کنند و از حد تجاوز می‌کنند! ذکر دوازده امام نیامده مگر براساس صفتی که قول خودشان آن را رد و باطل می‌کند. و آن هم روایتی است که در «صحیحین» از جابربن سمره روایت شده که گوید: همراه پدرم بر پیامبر  ج داخل شدم، از وی شنیدم که می‌فرمود: «لايزال أمرالناس ماضياً ما وليهم اثنا عشر رجلاً» «امور مسلمانان مادام که دوازده مرد سرپرستی آنان را به عهده گیرد، پیوسته پابرجاست». سپس پیامبر  ج حرفی زد که من توجه نشدم، از پدرم سؤال کرد که پیامبر  ج چه گفت؟ در جواب گفت که آن حضرت فرمود: «کلّهم من قريش» «همه‌شان از قریش هستند».

در لفظی دیگر آمده است: «لايزال الإسلام عزيزاً إلی اثنی عشر خليفة» «اسلام تا زمان دوازده خلیفه، پیوسته شکست‌ناپذیر است».

در لفظ دیگری آمده است: «لايزال هذا الأمر عزيزاً إلی اثنی عشر خليفة»[١٢٧٣] «این امر تا زمان دوازده خلیفه، پیوسته شکست‌ناپذیر است».

واقعیت چنان بود که پیامبر  ج فرمود. این دوازده خلیفه‌ای که در احادیث فوق آمده، اینان هستند: چهار خلیفه راشد، معاویه، پسرش یزید، عبدالملک بن مروان[١٢٧٤]، چهار فرزندش[١٢٧٥]، و میانشان[١٢٧٦] عمربن عبدالعزیز. سپس اسلام رو به انحلال و شکست آمد.[١٢٧٧]

از نظر رافضی‌ها وضعیت امت اسلام در زمان این افراد، پیوسته فاسد و ناگوار و تلخ بود که افراد ستمکار و تجاوزگر، و بلکه افراد منافق و کافر بر مسلمانان حکومت می‌کردند، و اهل حق ذلیل‌تر از یهود بودند!! بطلان و بی‌اساس بودن گفته‌شان، آشکار است. و نه تنها چنان نبوده بلکه اسلام در زمان این دوازده نفر، پیوسته شکست‌ناپذیر بود.

***

قوله: «ومن أحسن القول في أصحاب رسول الله  ج، و أزواجه الطاهرات من کلّ دنس، وذرياته المقدّسين من کلّ رجسٍ، فقد بريء من النّفاق».

ترجمه: «هر کس راجع به اصحاب و یاران رسول خدا  ج، و همسران پاک آن حضرت که از پلیدی و آلودگی پاک و مبرا بودند، و فرزندان پاک آن حضرت که از هر پلیدی پاک بودند، سخن خوب و نیک بگوید، از نفاق بری و دور شده است».

شرح عبارت: برخی از آیات قرآنی و احادیث نبوی که راجع به فضایل صحابه  س وارد شده‌اند قبلاً آورده شد.

همچنین در «صحیح مسلم» از زیدبن ارقم روایت شده که وی گفت: رسول خدا  ج در کنار آبی که به آن خمّ[١٢٧٨] می‌گویند و میان مکه و مدینه واقع شده، برای ما خطبه خواند و فرمود: «أما بعد، أيها الناس، إنّما أنا بشر يوشك أن يأتينی رسول ربّي، فأجيب ربّي، وإنّي تاركٌ فيکم ثقلين: أوّلهما کتاب الله، فيه الهدی والنّور، فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به» «اما بعد؛ ای مردم! همانا من فقط یک بشر هستم و هر آن ممکن است که فرستاده پروردگارم پیش من آید و من هم فرمان پروردگارم را اجابت کنم. همانا من دو چیز سنگین و باارزش را میان شما به جا می‌گذارم: اولین‌شان، کتاب خداست، که در آن هدایت و نور و روشنایی وجود دارد. پس به کتاب خدا عمل کنید و بدان پایبند باشید». آن حضرت مردمان را به پیروی از کتاب خدا تشویق و ترغیب نمود و در آن تأکید زیادی کرد. سپس فرمود: «وأهل بيتي، أذکرکم الله في أهل بيتي، ثلاثاً»[١٢٧٩] «[دوم] و اهل خانه‌ام، راجع به اهل خانه‌ام خدای را به یاد شما می‌آورم. سه بار این جمله را تکرار فرمود».

بخاری از ابوبکر صدیق  س روایتی را نقل کرده که او گوید: محمد  ج را درباره خانواده‌اش محافظت کنید (پس خانواده‌اش را اذیت نکنید و نسبت به آنان بدی نکنید)[١٢٨٠].

[١٢٦٤]- متوفای سال ٩٤ هجری. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٤، شماره: ١٥٧ آمده است.

[١٢٦٥]- متوفای سال ١١٤ هجری. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٤، شماره: ١٥٨ آمده است.

[١٢٦٦]- متوفای سال ١٤٨ هجری. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٦، شماره: ١١٧ آمده است.

[١٢٦٧]- متوفای سال ١٨٣ هجری. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٦، شماره: ١١٨ آمده است.

[١٢٦٨]- متوفای سال ٢٠٣ هجری. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٩، شماره: ١٢٥ آمده است.

[١٢٦٩]- متوفای سال ٢٢٠ هجری. شرح حالش در کتاب «تاریخ بغداد»، ٣/٥٤؛ «منهاج السنة»، ٢/١٢٧؛ و «وفیات الأعیان»، ٤/١٧٥ آمده است.

[١٢٧٠]- متوفای سال ٢٥٤ هجری. شرح حالش در کتاب «تاریخ بغداد»، ١٢/٥٦؛ و «وفیات الأعیان»، ٣/٢٧٢ آمده است.

[١٢٧١]- متوفای سال ٢٦٠ هجری. شرح حالش در کتاب «وفیات الأعیان»، ٢/٩٤ آمده است.

[١٢٧٢]- او ابوالقاسم محمدبن حسن عسکری، دوازدهمین نفر از امامان دوازده‌گانه، ملقب به حجت، مهدی، قائم، منتظر و صاحب زمان در نزد امامیه است. ابن خلکان در «الوفیات»، ٤/١٧٦ گوید: محمدبن حسن عسکری از نظر امامیه صاحب سرداب است. سخنان بی‌اساس امامیه درباره آنان زیاد است، و ایشان منتظر ظهور او در آخر زمان از «سرداب» هستند و هر کس او را می‌بیند خوشحال می‌شود. ولادت وی روز جمعه نیمه شعبان سال ٢٥٥ هجری بوده است. وقتی پدرش وفات یافت، وی پنج ساله بود. نام مادرش، خمط و بنا به گفته بعضی نرگس بوده است. شیعیان می‌گویند: مهدی در خانه پدرش داخل سرداب شد و مادرش به او می‌نگریست و هرگز از آن بیرون نیامد. این واقعه در سال ٢٦٥ هجری بود، که آن موقع نه سال سن داشت. و نگا: «نورالأبصار»، صفحات ١٦٨-١٦٩.

[١٢٧٣]- بخاری به شماره‌های: ٧٢٢٢ و ٧٢٢٣؛ مسلم به شماره: ١٨٢١؛ ترمذی به شماره: ٢٢٢٤؛ احمد در «المسند»، ٥/٨٦، ٨٧، ٨٩، ٩٠، ٩٢، ٩٣، ٩٤، ٩٥، ٩٦، ٩٧، ٩٨، ٩٩، ١٠٠، ١٠١، ١٠٦، ١٠٧ و ١٠٨؛ و طبرانی به شماره‌های: ١٧٩١-١٨٠١ آن را روایت کرده‌اند.

[١٢٧٤]- متوفای سال ٨٦ هجری، شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٤، شماره: ٨٩ آمده است.

[١٢٧٥]- چهار فرزندش اینان هستند: ولید به سال ٩٦ هجری، سلیمان به سال ٩٩ هجری، یزید به سال ١٠٥ هجری و هشام به سال ١٢٥ هجری. شرح حالشان را در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج ٤، شماره: ١٢٠، ج ٥ شماره‌های: ٧٤، ٥٣ و ١٦٢ نگاه کنید.

[١٢٧٦]- یعنی میان سلیمان و یزید. نگا: «السیر»، ج ٥، شماره ٤٨.

[١٢٧٧]- نگا: «فتح‌الباری»، ١٣/٢١١-٢١٥.

[١٢٧٨]- خمّ، نام جنگلی است در سه مایلی جحفه، غدیر مشهور به آن جنگل اضافه شده و به آن می‌گویند: «غدیر خم».

[١٢٧٩]- مسلم به شماره: ٢٤٠٨؛ احمد در «المسند»، ٤/٣٦٦؛ طحاوی در «مشکل‌الآثار»، ٤/٣٦٨؛ ابن ابی عاصم در «السنة»، به شماره: ١٥٥٠؛ و دارمی در سنن خود، ٢/٤٣١-٤٣٢ از دو طریق از ابوحیان، از یزیدبن حیان، از زیدبن ارقم آن را روایت کرده‌اند. احمد با سندی صحیح، در مسند خود، ٤/٣٧١، و در «فضائل الصحابة»، به شماره: ٩٦٨؛ طبرانی به شماره: ٥٠٤٠؛ و طحاوی، ٤/٣٦٨ از طریق علی بن ربیعة اسدی آن را روایت کرده که او گوید: زیدبن ارقم را دیدم و به او گفتم: آیا از رسول خدا  ج شنیدی که بفرماید: «إني تارك فيکم الثقلين: کتاب الله عز وجل، وعترتي» «من دو چیز سنگین و گرانبها را برای شما به جا می‌گذارم: کتاب خدا و اهل خانه‌ام»، گفت: آری. این حدیث طرق دیگری دارد که طبرانی به شماره‌های: ٤٩٦٩، ٤٩٧١، ٤٩٨٠، ٤٩٨٢ و ٥٠٤٠؛ و حاکم در «المستدرک»، ٣/١٠٩، ١٤٨ و ٥٣٣ آن را روایت کرده‌اند. توربشتی براساس آنچه که قاری در «مرقاة المفاتیح»، ٥/٦٠٠ از او نقل می‌کند، می‌گوید: عترت مردی، اهل خانه او و افرادی هستند که تحت سرپرستی او هستند. «عترت» در معنای گسترده‌تری کاربرد یافته، و رسول خدا  ج با این فرموده‌اش: «أهل بيتي»، خواسته که دانسته شود منظور او از آن، نسل و خویشاوندانش و همسرانش می‌باشد. امام ابوجعفر طحاوی در کتاب «مشکل‌الآثار»، ٤/٣٦٨ می‌گوید: «عترت پیامبر  ج، اهل خانه‌اش که بر دین او هستند و به امر و فرمان او پایبندند، می‌باشد. علی قاری می‌گوید: «همانا اهل خانه غالباً نسبت به صاحب‌خانه و احوال و اوضاع او آگاه‌ترند. این درست است که در مقابل کتاب خدا قرار گیرد همچنان که می‌فرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ[البقرة: ١٢٩] «و کتاب و حکمتشان بیاموزد ...».

[١٢٨٠]- بخاری به شماره‌های: ٣٧١٣ و ٣٧٥١ آن را روایت کرده است.