خداوند انسان را مجبور به انجام کاری نمیکند
خداوند متعال به این اعتبار انسان را بر انجام کاری مجبور نمیکند، چون خداوند سبحان خالق اراده و مراد است و قادر است که انسان را مختار قرار دهد اما غیر خدا این طور نیست. به همین خاطر در الفاظ و عبارات شارع، «جبْل» آمده و «جبر» نیامده است، همچنان که پیامبر ج به أشج عبدالقیس گفت: «إنّ فيك خلّتين يحبّهما الله: الحلم والأناة» فقال: أخُلُقين تخلّقتُ بهما؟ أم خلقين جُبلت عليهما؟ فقال: «بل خلقين جبلت عليهما» فقال: الحمد لله الذي جبلني علی خلقين يحبّهما الله [ورسوله][١١١٦] «همانا در تو دو تا خصلت هست که خداوند آنها را دوست دارد. [این دو تا خصلت عبارتند از]: بردباری و وقار. او گفت: آیا خودم به این دو خصلت، متخلق شدهام [و کمکم در من ایجاد شده] یا اینکه بر آن سرشته شدهام؟ پیامبر ج فرمود: «بر آن سرشته شدهای». آنگاه اشج گفت: سپاس برای خدایی که مرا به دو خصلتی سرشته که خدا و پیامبر ج آن را دوست دارند». خداوند متعال بندهاش را فقط به خاطر افعال اختیاریاش عذاب میدهد و فرق میان عقاب و مجازات به خاطر فعل اختیاری و فعل غیراختیاری در فطرتها و خردها استقرار یافته است.
اگر گفته شود: خلق یک فعل همراه عقوبت و مجازات به خاطر آن فعل ظلم است، در جواب گفته میشود: این به مانند آن است که گفته شود: خلق خوردن سمّ و سپس حصول مرگ به وسیله آن سمّ ظلم است!! پس همانطور که این سمّ سبب مرگ است، آن فعل نیز سبب عقوبت و مجازات است و در هیچکدام، ظلمی نیست.
خلاصه؛ فعل انسان، فعل حقیقی اوست ولی این فعل، مخلوق و مفعول خداوند متعال است و خود فعل خداوند نیست؛ چون میان فعل و مفعول، و خلق و مخلوق فرق هست. طحاوی / با این گفتهاش به همین نکته اشاره کرده، آنجا که میگوید: «وأفعال العباد خلق الله وکسب من العباد» «افعال بندگان، خلق خدا و کسب بندگان است». او فعل و کسب را برای بندگان اثبات نموده و خلق را به خداوند متعال نسبت داده است.
کسب، فعلی است که نفع و زیان آن به فاعلش برمیگردد، همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿لَهَا مَا كَسَبَتۡ وَعَلَيۡهَا مَا ٱكۡتَسَبَتۡۗ﴾[البقرة: ٢٨٦]
«هر چه نیکی کرده به سود او هر چه بدی کرده وبال اوست».
قوله: «ولم يکلفهم الله تعالی إلاّ ما يطيقون، ولا يطيقون إلاّ ما کلفّهم. وهو تفسير: «لاحول ولا قوة إلاّ بالله»، نقول: لا حيلة لإحدٍ، ولا تحوّل لأحدٍ[١١١٧]، ولا حرکة لأحد عن معصية الله، إلاّ بمعونة الله، ولا قوّة لأحد علی إقامة طاعة الله والثبات عليها إلاّ بتوفيق الله تعالی، وکلُّ شیء يجری بمشيئة الله تعالی وعلمه وقضائه وقدره. غلبت مشيئته المشيئات کلّها، وغلب قضاؤه الحيل کلّها، يفعل ما يشاء، وهو غير ظالم أبداً: ﴿لَا يُسَۡٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَهُمۡ يُسَۡٔلُونَ٢٣﴾[الأنبياء: ٢٣].
«خداوند متعال، بندگان را به کاری تکلیف نکرده مگر آن که در حد توان آنان باشد و بندگان هم توان کاری را ندارند مگر کاری که خداوند، آنان را بدان مکلف نموده است. و این تفسیر گفتهی: «لا حول ولا قوة إلاّ بالله» میباشد. در تفسیر این عبارت میگوییم: هیچ کس چاره و تغییر و تلاش برای دوری از گناه ندارد مگر به یاری خدا، و هیچ کس توان و نیرو جهت برپای داشتن طاعت خدا و پایداری بر آن ندارد مگر به توفیق خداوند متعال. و هر چیزی به مشیت و اراده و علم و قضا و قدر خداوند بلندمرتبه در حرکت است. مشیت و خواست خداوند بر تمامی مشیتها غلبه یافته، و قضا و تقدیر خدا بر تمامی چارهها و راهکارها غلبه یافته است. خداوند هر چه بخواهد میکند و او هیچگاه به کسی ظلم نمیکند: ﴿لَا يُسَۡٔلُ عَمَّا يَفۡعَلُ وَهُمۡ يُسَۡٔلُونَ٢٣﴾[الأنبياء: ٢٣].
«[خدا] از آنچه میکند بازخواست نمیشود، ولی آنها بازخواست میشوند».
[١١١٦]- حدیثی است که ابوداود به شماره: ٥٢٢٥؛ و طبرانی در «المعجم الکبیر» به شماره: ٥٣١٣ از طریق ام ابان دختر وازع بن زارع، از پدربزرگش زارع ... آن را به طور کامل روایت کردهاند. بخاری در «الأدب المفرد» به شماره: ٩٧٥ و در «التاریخ»، ٣/٤٤٧ قسمتی از آن را روایت کرده است. راویان این روایت، به جز ام أبان ثقهاند، چون در مورد ام أبان جرح و تعدیلی صورت نگرفته است. زارع هم، همان ابن عامر عبدی از طایفه عبدالقیس است و جزو عربهای بصره محسوب میشود و همراه اشج به عنوان هیأتی پیش پیامبر ج آمدند. بخاری در «الأدب المفرد» به شماره: ٥٨٧ از طریق قیس بن حفص آن را روایت کرده که قیس بن حفص گوید: طالب بن حجیر عبدی برای ما نقل کرد و گفت: هودبن عبدالله بن سعد برایم نقل کرد که او از پدربزرگش مزیده عبدی شنید که او گفت: اشبح آمد ... تا آخر روایت. سند این روایت با توجه به شواهدش، حسن است. این روایت در مسند ابویعلی، ٢/٣١٩؛ و «المعجم الکبیر» اثر طبرانی، ج ٢٠ به شماره ٨١٢ موجود است. و نگا: «مجمعالزوائد»، ٩/٣٨٨. احمد هم در «المسند»، ٤/٢٠٦؛ و ابویعلی براساس آنچه که ابن اثیر در «أسد الغابة»، ١/١١٧ ذکر کرده، از دو طریق از یونس بن عبید، از عبدالرحمن بن ابی بکرة، از اشبح بن عبدالقیس روایت کردهاند که او گفت: رسول خدا ج به من گفت: ... هیثمی در «مجمعالزوائد»، ٩/٣٨٧-٣٨٨ آن را از احمد روایت کرده و گفته که راویان آن، راویان صحیحاند به جز ابن ابیبکره که اشج را ندیده است. در روایت طولانی ابن عباس آمده که پیامبر ج به اشبح بن عبدالقیس گفت: «إنّ فيك خصلتين يحبهما الله: الحلم والأناة» «همانا در تو دو تا خصلت هست که خداوند آنها را دوست دارد [این دو خصلت عبارتند از]: بردباری و وقار». مسلم به شمارههای: ١٧ و ٢٥، ترمذی به شماره: ٢٠١١، بخاری در ادب المفرد به شماره: ٥٨٦، ابن منده در الإیمان به شماره: ١٥٢، طبرانی در الصغیر ٢/١١؛ و خطیب بغدادی در تاریخ خود، ٥/٢٧٩ آن را روایت کردهاند. همچنین مسلم به شماره ١٨؛ و احمد در «المسند»، ٣/٢٣ از طریق روایت ابوسید خدری آن را روایت کردهاند. اینکه ناصرالدین آلبانی میگوید: مسلم و دیگران این روایت را از ابن عباس آورهاند، اشتباهی از طرف اوست همچنان که میبینی.
[١١١٧]- جمله: «ولا تحول لأحد» از نسخه خطی (ب) ساقط شده است.