فساد و تباهی دین، ناشی از شبهات و شهوات است
خداوند سبحان میان بهره گرفتن و میان بیهوده گفتن جمع کرده است؛ زیرا فساد و تباهی دین، یا در عمل است و یا در اعتقاد. اگر در عمل باشد، ناشی از شهوات است و اگر در اعتقاد باشد، ناشی از شبهات است. بخاری از ابوهریره س روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «لتأخذنّ أمّتي مآخذ القرون قبلها شبراً بشبر، ذراعاً بذراعٍ» قالوا: فارس والرّوم؟ قال: «فمَن النّاس إلا أولئك»[٥٥٢] «امت من، شیوههای قرنهای پیشین را وجب به وجب و دست به دست خواهد گرفت». صحابه عرض کردند: [منظورت از قرنهای پیشین] فارس و روم است؟ پیامبر ج فرمود: «پس غیر از آنان، چه کسانی هستند؟».
از عبدالله بن عمرو ب روایت است گوید: رسول خدا ج فرمود: «ليأتينّ علی أمّتي ما علی بني اسرائيل حذوالنّعل بالنّعل، حتّی إن کان من هم من أتی أمّه علانيّةً، کان في أمتي من يصنع ذلك، وإنّ بني إسرائيل تفرّقوا علی ثنتين وسبعين ملّة، وتفترق أمّتي علی ثلاث وسبعين ملّة، کلّهم في النّار إلا ملّة واحدة، قالوا، من هي يا رسول الله؟ قال: ما[٥٥٣] أنا علیه وأصحابي»[٥٥٤] «بلائی که بر سر بنی اسرائیل آمد، گام به گام بر سر امت من نیز میآید تا جایی که اگر در میان بنی اسرائیل کسی باشد که آشکارا با مادرش زنا نموده، در میان امت من نیز کسی هست که این کار را بکند. و بنی اسرائیل به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و امت من به هفتاد و سه فرقه تقسیم میشود که همه شان در آتش جهنم اند جز یک فرقه. صحابه عرض کردند: آن یک فرقه کدام است ای رسول خدا؟ فرمود: فرقهای که بر روش من و یاران من هستند». ترمذی آن را روایت کرده است.
از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «تفرّقت اليهود علی إحدی وسبعين فرقة أو ثنتين وسبعين فرقةً، والنّصاری مثل ذلك، وتفترق أمّتي علی ثلاثٍ وسبعين فرقةً»[٥٥٥] «یهود و نصارا به هفتاد و یک یا هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و امت من به هفتاد وسه فرقه تقسیم میشوند».
از معاویه بن ابو سفیان س روایت شده است که رسول گرامی اسلام فرمودند: «إن أهل الکتابين افترقوا في دينهم علی ثنتين وسبعين ملة وإن هذه الأمة ستفترق علی ثلاث وسبعين ملة –يعنی الأهواء- کلها في النار إلا واحدة، وهی الجماعة»[٥٥٦]. «اهل هر دو کتاب (یهود و نصارا) در دین خویش به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند، و این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم خواهد شد – یعنی اهل اهواء- همهی آنها در آتش جهنم میباشند مگر یک گروه و آن کسانی هستند که با جماعت مسلمانها میباشند».
و بزرگترین مسألهی که امت اسلامی دربارهی آن اختلاف نمودهاند مسألهی قدر میباشد که در آن با وسعت تمام سخن گفتهاند.
گفتهی طحاوی: «فمن سأل: لم فعل؟ فقد ردّ حکمَ الکتاب، ومن رد حکم الکتاب کان من الکافرين» «پس اگر کسی سوال نمود: خداوند چرا این کار را کرده؟ او حکم کتاب خدا را رد نموده است، و کسی که حکم کتاب را رد نمود از زمرهی کافران است».
[٥٥٢]- بخاری به شماره: ٧٣١٩ در «في الإعتصام» آن را با این لفظ روایت کرده است» «لا تقوم الساعة حتی تأخذ أمّتي بأخذ القرون قبلها شبراً بشبرٍ وذراعاً بذراعٍ»، فقيل: يا رسول الله کفارس والروم؟ فقال «ومن النّاس إلا أولئك» «قیامت بر پا نمیشود تا اینکه امت من، روش قرنهای پیشین را وجب به وجب و دست به دست میگیرد»، گفتند: ای رسول خدا، مانند فارس و روم؟ آن حضرت فرمود: «غیر از آنان چه کسانی هستند». آجری در «الشریعة»، ص ١٨؛ ابونعیم در «أخبار أصبهان»، ج١ ص ١١ آن را روایت کردهاند. در همین باب بخاری به شماره: ٣٤٥٦؛ و مسلم به شماره: ٢٦٦٩ روایتی را از ابوسعید خدری با این لفظ آوردهاند: «لتتبعن سنن الّذين من قبلکم شبراً بشبرٍ، وذراعاً بذراعٍ حتّی لو دخلوا في حجر ضب لاتبعتموهم»، قلنا: يا رسول الله، اليهود والنصاری؟ قال: «فمن» «حتماً شما از سنتها و شیوههای پیشینیان تان وجب به وجب و دست به دست پیروی میکنید تا جایی که اگر آنان در سوراخ سوسماری داخل شوند، شما هم از آنان پیروی میکنید». گفتیم: ای رسول خدا، [ منظورتان] یهود و نصارا است؟ فرمود: «پس چه کسی». مانند این حدیث در «مسند احمد»، ج٢ ص ٤٥٠؛ «سنن ابن ماجه»، شماره: ٣٩٩٤؛ و «صحیح ابن حبان»، شماره: ٦٦٦٨ آمده است. ترمذی به شماره: ٢١٨١؛ از ابوواقد لیثی، و طبرانی به شماره: ٥٩٤٣؛ و احمد در مسند خود، ج٥ص ٣٤٠ از سهل بن سعد، و آجری در «الشریعة»، ص ١٩ از شداد بن اوس روایتی را در همین باب ذکر کردهاند.
[٥٥٣]- در نسخه خطی (ب)، «من» آمده که اشتباه است.
[٥٥٤]- ترمذی به شماره: ٢٦٤١، در مبحث «في الإیمان»، باب «ما جاء في افتراق هذه الأمة»، آن را روایت کرده است. در سند آن، عبدالرحمن بن زیاد آفریقایی هست که ضعیف است، اما این حدیث به وسیله حدیث قبل و بعد خود، قوی میشود.
[٥٥٥]- ابوداود به شماره: ٤٥٩٦؛ ترمذی به شماره:٢٦٤٠؛ ابن ماجه به شماره: ٣٩٩١؛ احمد در مسند خود، ج٢ ص ٣٣٢؛ و ابن ابی عاصم به شماره: ٦٦ آن را روایت کردهاند. سند آن، حسن است و ابن حبان به شماره: ٢٦١٤؛ و حاکم در «المستدرک»، ج١ ص ١٢٨ آن را صحیح دانستهاند و ذهبی هم با آن موافقت کرده است.
[٥٥٦]- امام احمد در مسند خود ٤/ ١٠٢، ابوداود به شماره: ٤٥٩٧، دارمی ٢/ ٢٤١، لالکائی در شرح السنة به شماره: ١٥٠، ابن ابی عاصم به شماره: ١ و ٦٥، طبرانی در «الکبیر» ١٩/ ٨٨٤ و ٨٨٥، آجری در الشریعة صفحه: ١٨ آنرا روایت نمودهاند. و در باب از انس بن مالک احادیثی روایت شده است که امام احمد در مسند خود ٣/ ١٢٠ و ١٤٥، ابن ماجه به شماره: ٣٩٩٢ و دیگران روایت نمودهاند و در آن این جمله اضافه شده است: «واحدة في الجنة و ثنتان وسبعون في النار» «یکی از این فرقهها در بهشت است و هفتاد و دو فرقهی دیگر در جهنم میباشند». و این روایت حسَن است.