شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

شفاعت نزد خدا، همانند شفاعت نزد بشر نیست

شفاعت نزد خدا، همانند شفاعت نزد بشر نیست

خلاصه: شفاعت نزد خدا همانند شفاعت نزد بشر نیست، چون شفیع در نزد بشر آن کسی است که شافع فردی که خواسته‌ای دارد، می‌شود و برای او در، خواسته‌اش شفاعت کرده، به این معنا که آن فرد به وسیله این شخص در، خواسته‌اش جفت شده پس از آنکه قبلاً تنها خودش بود. پس شافع به این معنی، به معنای جفت کننده است. گاهی او واسطه کاری است. پس به وسیله شفاعت و وساطت او، وی فاعل خواسته مورد نظر است؛ یعنی طالب و مطلوب در آن جفت اند و اما خداوند متعال، فرد است و احدی با آن جفت نمی‌شود، پس کسی نزد خدا شفاعت نمی‌کند مگر به اجازه او. بنابراین تمامی امور به سوی خداست و به هیچ وجه و از هیچ جهتی شریک ندارد. پس وقتی سرور شفیعان در روز قیامت سجده می‌کند و خداوند متعال را شکر و ستایش می‌کند و خدا به او می‌گوید «سرت را بلند کن و بگو، که حرفت شنیده می‌شود و بخواه، که به تو داده می‌شود و شفاعت کن، شفاعتت پذیرفته می‌شود»، پس برای پیامبر  ج حد شفاعتی تعیین می‌شود و بندگان را داخل بهشت می‌گرداند. بنابر این، همه امور از آنِ خداست، همچنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ كُلَّهُۥ لِلَّهِۗ[آل عمران: ١٥٤] «بگو: سر رشته همه کارها به دست خداست». در جای دیگری می‌فرماید: ﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ[آل عمران: ١٢٨] «از این کار چیزی به دست تو نیست».

همچنین در جای دیگری می‌فرماید: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡخَلۡقُ وَٱلۡأَمۡرُۗ[الأعراف: ٥٤] «آگاه باش که خلق و امر از آنِ اوست».

پس وقتی که کسی نزد خدا شفاعت نمی‌کند مگر به اجازه خدا و آن هم برای هر کس که بخواهد، لیکن شفیع را با قبول شفاعتش اکرام می‌کند همان طور که پیامبر  ج می‌فرماید «اشفَعُوا تُؤجَروُا، ويَقضِی اللهُ عَلی لِسانِ نَبیيِهِ مَا يَشاءُ»[٤٩٥] «شفاعت کنید به شما اجر و پاداش داده می‌شود و خداوند بر زبان پیامبرش هر چه بخواهد حکم می‌کند».

در حدیث صحیح آمده که پیامبر  ج فرمودند «يا بَني عَبدَ مَنافٍ، لا أملِكُ لَکُم مِنَ اللهِ مِن شَیءٍ، يا صَفيّةَ عَمَّةَ رَسُولِ اللهِ لا أملكُ لَكِ مِنَ اللهِ مِنَ شیءٍ، يا عَبّاسُ عَمَّ رسُولِ اللهِ، لا أملِكُ لَكَ مِنَ اللهِ مِن شَیءٍ»[٤٩٦] «ای طایفه عبد مناف، از طرف خدا برایتان چیزی از دستم بر نمی‌آید. ای صفیه عمه رسول خدا  ج، از طرف خدا برایت چیزی از دستم بر نمی‌آید. ای عباس عموی رسول خدا  ج، از طرف خدا برایت چیزی از دستم بر نمی‌آید».

همچنین در حدیث صحیح آمده است «لَا أُلفِيَنَّ أحَدَکُم يَأتي يَومَ القيامةِ عَلی رَقبتِهِ بَعيرٌ لَهُ رُغاءٌ، أو شاةٌ لَها يَعارٌ، أو رِقاعٌ تَخفِقُ، فَيقُولُ: أغِثني أغِثني، فَأقُولُ: قَد أبلَغتُكَ، لا أملِكُ لَكَ مِنَ اللهِ مِن شَیءٍ»[٤٩٧] «هیچ یک از شما را نیابم آنگاه که در روز قیامت در حالی می‌آید که بر گردنش شتری پُر فریاد یا گوسفندی سخت آواز یا پنبه‌های لرزانی هست و می‌گوید: به من کمک کن، به دادم برس، پس من هم می‌گویم: به تو ابلاغ نمودم که از طرف خدا برایت چیزی از دستم بر نمی‌آید». وقتی سرور مخلوقات و برتر شفیعان به نزدیک‌ترین انسان به خود می‌فرماید «از طرف خدا برایت چیزی از دستم بر نمی‌آید»، پس نسبت به غیر پیامبر  ج چه گمانی می‌رود! و وقتی شخص دعوت کننده خدای را می‌خواند، و شفیع نزد خدا شفاعت می‌کند، پس خدا هم دعا را می‌شنود و شفاعت را قبول می‌کند؛ این تأثیر خدا در این کارها همانند تأثیر مخلوق در مخلوق نیست، چون این خداوند سبحان است که باعث شده این فرد دعا کند و شفاعت کند، و او خالق افعال بندگان است. پس خداست که بنده را جهت توبه توفیق داده سپس توبه‌اش را قبول نموده، و اوست که بنده را برای انجام کاری توفیق داده سپس ثواب و پاداش آن کار را به او می‌دهد، و اوست که بنده را جهت دعا توفیق داده سپس دعایش را اجابت نموده است. این بر اساس اعتقاد اهل سنت است که به قدر ایمان دارند و معتقدند که خداوند خالق هر چیزی است.

***

قوله «والميثاقُ الَّذي أخَذَهُ اللهُ تَعالی مَن آدَمَ وذُرّيَّتِهِ حَقٌّ».

ترجمه «و پیمان مؤکدی که خداوند متعال از آدم و فرزندانش گرفته، حق است».

[٤٩٥]- بخاری به شماره‌های:١٤٣٢،٦٠٢٧،٦٠٢٨،٧٤٧٦؛ مسلم به شماره: ٢٦٢٧؛ ابوداود به شماره: ٥١٣١؛ ترمذی به شماره: ٢٦٧٤؛ نسائی در سنن خود، ج٥ صص٧٧-٧٨؛ احمد در مسند خود، ج٤صفحات٤٠٠،٤٠٩،٤١٣؛ حمیدی به شماره: ٧٧١؛ و خطیب بغدادی در تاریخ خود، ج٢ ص ٥ از طریق روایت ابوموسی اشعری آن را آورده‌اند. در همین باب ابوداود به شماره: ٥١٣٢؛ نسائی در سنن خود، ج٥ ص ٧٨؛ و طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج١٩ص٨٠٩ روایتی را از طریق معاویه آورده‌اند.

[٤٩٦]- بخاری به شماره: ٢٧٥٣،٣٥٢٧،٤٧٧١؛ مسلم به شماره: ٢٠٤؛ احمد در مسند خود، ج٢ صفحات ٣٣٣،٣٥٠،٣٦٠،٣٩٨،٣٩٩؛ نسائی در سنن خود، ج٦ صص ٢٤٨،٢٤٩،٢٥٠؛ و بغوی به شماره: ٣٧٤٤ از طریق روایت ابوهریره آن را آورده‌اند. در همین باب مسلم به شماره: ٢٠٥؛ ترمذی به شماره‌های:٢٣١١و٣١٨٣؛ احمد در مسند خود، ج٦ص ١٨٧؛ نسائی در سنن خود، ج٦ص٢٠٥؛ و بغوی به شماره: ٣٧٤٣ از عایشه روایت کرده‌اند که او گفت: وقتی آیه ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤[الشعراء: ٢١٤] «و خویشان نزدیکت را هشدار ده»، نازل شد، رسول خدا  ج بالای کوه صفا رفت و فرمود «يَا فَاطمةَ بنت محمّد، يا صفية بنت عبدالمطلب، يا بنی عبدالمطلب، لا أملك لکم من الله شيئاً، سلونی من مالي ما شئتم» «ای فاطمه دختر محمد! ای صفیه دختر عبدالمطلب! ای بنی عبدالمطلب! از طرف خدا برایتان چیزی از دستم بر نمی‌آید. از مال من هر چه را خواستید، از من درخواست کنید».

[٤٩٧]- قسمتی از حدیثی طولانی است که بخاری به شماره: ٣٠٧٣؛ مسلم به شماره: ١٨٣١؛ واحمد در مسند خود، ج٢ ص ٢٤٦ از طریق روایت ابوهریره آن را آورده‌اند. عبارت «لا أُلفين»، یعنی «لا أجدُ» (نمی یابم، پیدا نمی‌کنم). حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتح الباری» گوید: اکثر راویان با لفظ نفی مؤکد این لفظ را آورده‌اند و مراد از آن، نهی است. اما این عبارت با فتح همزه و قاف روایت شده (یعنی أَلقِینَّ) که از لقاء آمده است که برخی از راویان مسلم این عبارت را چنین آورده‌اند اما به هر حال معنای هر دو نزدیک به هم است. عبارت «أَو رقاع تخفق» یعنی وقتی بادها آن را به حرکت در می‌آورند، بلرزد و تکان بخورد. و مراد از آن، به گفته ابن جوزی، لباسهاست. حمیدی گوید: منظور از آن، حقوق نوشته شده در نوشته مؤخر است. اما ابن جوزی این معنا را بعید دانسته است؛ زیرا حدیث در سیاق بیان زنجیر حسی آمده، پس حمل آن بر لباسها مناسب‌تر است.