رد بر کسانی که میپندارند که دعا هیچ فایدهای ندارد
عدهای از فلسفهزدگان و افراطگرایان متصوفه بر این باورند که دعا فایدهای ندارد. اینان میگویند: چون مشیت الهی اگر اقتضای وجودِ چیز مطلوبی کند، دیگر نیازی به دعا نیست و اگر اقتضای آن را نکند، دیگر دعا چه فایدهای دارد؟ برخی از آنان، این عقیده را از اهل خواص از میان عارفان میدانند. بدون شک این باور از اشتباهات و غلطگوییهای برخی از شیخهاست. این عقیده همانطور که به طور بدیهی و ضروری در دین اسلام، فساد و بطلانش آشکار است، از راه بداهت و ضرورت عقلی نیز فساد و بطلانش آشکار و معلوم است، چون منفعت و فایده دعا چیزی است که تجربههای امتها بر آن متفق است تا جایی که فلاسفه میگویند: نالههای صداها در اشکال عبادات از طریق زبانها، گرههایی را که افلاک مؤثر گره زدهاند، باز میکند. این در حالی است که فلاسفه مشرک هستند.
در پاسخ به این شبهه باید گفت که هر دو مقدمه ممنوع است، چون گفتهشان راجع به مشیت الهی که یا اقتضای چیز مطلوبی را میکند و یا اقتضای آن را نمیکند، در اینجا حالت سومی هم وجود دارد[١١٥٩] و آن، این است که: مشیت الهی به شرطی اقتضای چیزی را میکند که در صورت عدم آن شرط، اقتضای آن را نمیکند. و گاهی دعا شرط اقتضای مطلوبی است؛ همچنان که ثواب و پاداش همراه کردهی شایسته واجب میشود و در صورت عدم آن واجب نمیشود. و مانند سیری به سیرابی که در صورت خوردن و نوشیدن تحقق مییابد و در صورت عدم آن حاصل نمیشود و فرزند در صورت نزدیکی با همسر به وجود میآید و کشت در صورت بذر حاصل میشود. پس وقتی که واقع شدن یک خواسته از طریق دعا مقدر شده، درست نیست که گفته شود: دعا هیچ فایدهای ندارد، همچنان که گفته نمیشود: در خوردن و نوشیدن و بذر و سایر اسباب هیچ فایدهای وجود ندارد. بنابراین گفته اینان، نه تنها مخالف شرع است، که مخالف حس و فطرت نیز است.
آنچه باید دانسته شود، گفته گروهی از علماست و آن، این است که: توجه و اتکا به اسباب، شرک در توحید، و نفی اسباب، نقص در عقل، و رویگردانی به طور کلی از اسباب، نسبت دادن عیب و نقص در شرع است. در واقع معنای توکل و امید، از مقتضای توحید و عقل و شرع تشکیل میشود.
اینک توضیح آن: توجه و اتکا به سبب، همانا اعتماد و تکیه و امید قلب به آن است، و در میان آفریدهها چیزی نیست که استحاق این را داشته باشد، چون سبب تأثیر ذاتی و مستقل ندارد و اگر اسباب تأثیر ذاتی و مستقلی داشت، در این صورت میبایست خداوند همتاها و شریکانی میداشت. چون اگر خداوند مسبّب اسباب، آن سبب را مسخر نمیکرد، قطعاً سبب خود به خود مسخر نمیشد.
اینکه میگویند: اگر مشیت خدا اقتضای چیز مطلوبی را بکند، دیگر نیازی به دعا نیست، در جواب میگوییم: بلکه با این وجود گاهی نیاز به دعا است تا مصلحت زودهنگام یا دیرهنگام دیگری و دفع زیان زودهنگام یا دیرهنگام دیگری حاصل شود.
همچنین در پاسخ به این گفتهشان که: اگر مشیت خدا اقتضای چیزی را نکند، دیگر دعا چه فایدهای دارد، میگوییم: بلکه با این وجود، فایدههای زیادی در دعا نهفته است که این فایدهها جلب منفعتها و دفع زیانها میباشد؛ همانطور که پیامبر ج آن را اظهار داشته است. بلکه دعا باعث میشود که بنده زودتر پروردگارش را بشناسد و به او اقرار نماید و معتقد باشد که خدا شنوا و نزدیک و توانا و دانا و مهربان است. از دیگر فواید دعا در این صورت، اقرار انسان به نیازمندیاش به خدا و دیگر دانشهای والا و احوال پاک و باارزشی که از بزرگترین خواستههاست، میباشد.
اگر گفته شود: وقتی اعطای خدا، بستگی به فعل انسان دارد همانطور که وقتی خواستهای داده میشود که کسی آن را بخواهد، آیا سائل در خواسته تأثیری داشته تا طرف آن را به او بدهد؟
در جواب میگوییم: خداوند سبحان ذاتی است که انسان را برای دعا و درخواست نیاز از او به حرکت انداخته، پس این امر خیر از جانب خدا و فضل و لطف خداوند بر انسان است؛ همچنان که عمر س گوید: من قصد اجابت را ندارم بلکه قصد دعا را دارم، اما هرگاه دعا به من الهام شود، اجابت نیز همراهش است. بر این اساس است که خداوند متعال میفرماید:
﴿يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ إِلَى ٱلۡأَرۡضِ ثُمَّ يَعۡرُجُ إِلَيۡهِ فِي يَوۡمٖ كَانَ مِقۡدَارُهُۥٓ أَلۡفَ سَنَةٖ مِّمَّا تَعُدُّونَ٥﴾[السجدة: ٥]
«امور [جهان] را از آسمان به سوی زمین تدبیر میکند، سپس [نتیجه آن] در روزی که مقدار آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمرید، به سوی او بالا میرود [و دنیا پایان مییابد]».
خداوند سبحان در این آیه خبر داده که او تدبیر امور جهان را شروع میکند سپس اموری که تدبیرش نموده به سوی او بالا میرود. سپس خداوند بلندمرتبه است که حرکت دعا را در دل بنده میاندازد و دعا را سبب خیری قرار میدهد که به او میدهد؛ همچنان که در عمل صالح و ثواب این مطلب وجود دارد، چون این خداوند است که بنده را توفیق توبه داده و سپس توبهاش را میپذیرد و اوست که توفیق عمل صالح را به بنده عطا نموده و سپس ثواب و پاداش را به او میدهد. و خداست که او را توفیق دعا داده و سپس دعایش را اجابت مینماید. پس چیزی از مخلوقات تأثیر ذاتی ندارد، بلکه این پروردگار است که فعل بنده را سبب فعل خود قرار میدهد. مطرّف بن عبدالله بن شخیّر، یکی از ائمه تابعین[١١٦٠] میگوید: به این قضیه نگاه کردم، دیدم که مبدأ و آغاز آن از جانب خداست و پایان آن هم از طرف خداست و دیدم که ملاک و معیار آن، دعاست.
[١١٥٩]- نگا: «مدارج السالکین»، ٢/١١٨-١٢٠؛ و «الداء و الدواء»، صفحات ١٨-٢٢.
[١١٦٠]- او امام و پیشوا و فقیه و عبادتگذار بود. به سال ٩٥ هجری وفات یافت. شرح حالش در کتاب «السیر»، ٤/١٨٧-١٩٥ آمده است.