شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

سخنان ابوحنیفه راجع به اثبات دست و چهره و نفس برای خداوند متعال بدون کیفیت آنها

سخنان ابوحنیفه راجع به اثبات دست و چهره و نفس برای خداوند متعال بدون کیفیت آنها

لفظ ارکان و اعضا و ادوات، نفی کنندگان صفات خدا برای نفی بعضی از صفات ثابت از راه ادله قطعی بر آنها تسلط داشته و آنها را انکار می‌نمایند. امام ابوحنیفه  / در کتاب «الفقه الأکبر» می‌گوید «خدا دست و چهره و نفس دارد همان طور که در قرآن دست و چهره و نفس را برای خود ذکر کرده است. پس خداوند، صفت دارد اما کیفیت آن معلوم نیست. و گفته نمی‌شود: همانا دست خدا، قدرت و نعمت خداست؛ زیرا بدین صورت صفت خدا ابطال شده است»[٤١٤].

این گفتاری که امام ابوحنیفه  / گفته، به وسیله ادله قطعی ثابت است؛ خداوند متعال می‌فرماید: ﴿مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ[ص: ٧٥] «چه چیزی تو را بازداشت از اینکه برای چیزی که به دستان خود آفریدم سجده کنی؟». ﴿وَٱلۡأَرۡضُ جَمِيعٗا قَبۡضَتُهُۥ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُ مَطۡوِيَّٰتُۢ بِيَمِينِهِۦۚ[الزمر: ٦٧] «حال آنکه در روز قیامت زمین یکجا در قبضه او و آسمان‌ها پیچیده شده به دست اوست». ﴿كُلُّ شَيۡءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجۡهَهُۥۚ[القصص: ٨٨] «جز چهره او همه چیز فانی است». ﴿وَيَبۡقَىٰ وَجۡهُ رَبِّكَ ذُو ٱلۡجَلَٰلِ وَٱلۡإِكۡرَامِ٢٧[الرحمن: ٢٧] «و تنها چهره باشکوه و ارجمند پروردگارت باقی می‌ماند». ﴿تَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِي وَلَآ أَعۡلَمُ مَا فِي نَفۡسِكَۚ[المائدة: ١١٦] «تو آنچه در درون من است می‌دانی و من آنچه در نفس توست نمی‌دانم». ﴿كَتَبَ رَبُّكُمۡ عَلَىٰ نَفۡسِهِ ٱلرَّحۡمَةَ[الأنعام: ٥٤] «پروردگارتان رحمت را بر خود مقرر داشته است». ﴿وَٱصۡطَنَعۡتُكَ لِنَفۡسِي٤١[طه: ٤١] «و تو را برای خود پروردم». ﴿وَيُحَذِّرُكُمُ ٱللَّهُ نَفۡسَهُۥۗ[آل عمران: ٢٨] «و خدا شما را از خود برحذر می‌دارد». و پیامبر  ج در حدیث شفاعت می‌فرماید: وقتی مردمان پیش آدم می‌آیند و به او می‌گویند «خَلَقَكَ اللهُ بَيدَهِ، وأسجدَ لَكَ ملائکتَهُ، وعَلمَّكَ أسماءَ کُلَّ شَیءٍ»[٤١٥] «خدا تو را با دست خود آفرید و فرشتگانش را وادار به سجده کردن برای تو نمود و خدا نام‌های هر چیزی را به تو یاد داد». درست نیست کسی تأویل کند که مراد از دست، قدرت است، چون فرموده: ﴿لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ[ص: ٧٥] «برای چیزی که با دستان خود آفریدم». درست نیست که معنایش این باشد که با قدرت خودم آن را آفریدم؛ در عین حال «ید» به صورت مثنی آمده است. و اگر آن درست بود، ابلیس می‌گفت: و من را نیز به قدرت خود آفریده‌ای، پس او بر من هیچ برتری ندارد، قطعاً ابلیس – با وجود کفرش – از جهمیه بهتر پروردگارش را شناخته است. و در این آیه دلیلی برای آن نیست: ﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا خَلَقۡنَا لَهُم مِّمَّا عَمِلَتۡ أَيۡدِينَآ أَنۡعَٰمٗا فَهُمۡ لَهَا مَٰلِكُونَ٧١[يس: ٧١] «آیا ندیدند که ما با دستان خود بر ایشان چهارپایانی آفریدم که آنها را در اختیار دارند»، زیرا خداوند متعال «أیدی» را به صورت جمع آورده و آن را به ضمیر جمع اضافه نموده تا هر دو لفظ جمع جهت دلالت بر ملک و عظمت با هم تناسب داشته باشند. و نفرمود «أيدیَّ» که لفظ أیدی، را به ضمیر مفرد اضافه کند و نفرموده «یدینا» که «یدین» مثنی را به جمع ضمیر اضافه نماید. پس آیه ﴿مِّمَّا عَمِلَتۡ أَيۡدِينَآ همانند آیه ﴿لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ نیست[٤١٦]. و پیامبر  ج از پروردگارش چنین روایت می‌کند «حجابه النور، لو کشفه لأحرقت سبحات وجهه ما انتهی إلیه بصره من خلقه»[٤١٧] «حجاب او نور است، اگر آن را کشف می‌کرد، قطعاً انوار باری تعالی هر آنچه که چشم او از مخلوقاتش بدان منتهی می‌شود، می‌سوخت»، اما به این صفات گفته نمی‌شود: آنها اعضا یا جوارح یا ادوات یا ارکان هستند؛ زیرا رکن جزء ماهیت چیزی است و خداوند متعال آن ذات یکتای بی نیاز است که قابل تجزیه نیست یعنی ذات او جزء جزء نمی‌شود. و در اعضا معنای تفریق و بخش بخش شدن است که خداوند از آن منزه و والاتر است. این فرموده خداوند به همین مفهوم اشاره می‌کند: ﴿ٱلَّذِينَ جَعَلُواْ ٱلۡقُرۡءَانَ عِضِينَ٩١[الحجر: ٩١] «همانهای که قرآن را بخش بخش کردند [بخشی را مردود و بخشی را شعر و سحر نامیدند]». و در جوارح معنای اکتساب و بهره بردن است. همچنین ادوات، ابزار و آلاتی هستند که برای جلب منفعت و دفع ضرر از آنها استفاده می‌شود.

همه این معانی از خداوند متعال منتفی است و در او صدق نمی‌کند. به همین خاطر ذکر آنها در صفات خداوند بلند مرتبه وارد نشده است. پس الفاظ شرعی، معانی صحیحی دارند و از احتمالات فاسد و باطل سالم اند. به همین خاطر واجب است که از الفاظ شرعی چه به صورت نفی و چه به صورت اثبات، عدول نشود تا معنای فاسد و باطلی اثبات نشود یا معنای درستی نفی نشود. همه این الفاظ مجمل، در دسترس انسان حق گرا و انسان باطل گرا قرار دارد.

[٤١٤]- «الفقه الأکبر» به شرح قاری، صص ٣٦ و ٣٧.

[٤١٥]- قسمتی از حدیث طولانی انس درباره شفاعت است. بخاری به شماره‌های: ٤٤٧٦ و ٧٥١٦ آن را با این لفظ روایت کرده است. همچنین بخاری به شماره: ٦٥٦٥؛ مسلم به شماره: ١٩٣؛ و ابن ماجه به شماره: ٤٣١٢ از طریق روایت انس آن را با این لفظ آورده‌اند «خلقك الله بيده، ونفخ فيك من روحه، وأمر الملائکة فسجدوا لك...» «خدا تو را با دست خود آفرید، و از روح خود در تو دمید و فرشتگان را دستور داد [که برای تو سجده برند] آنان نیز برای تو سجده بردند...».

[٤١٦]- به کتاب‌های «مجموع الفتاوی»، ج ٣ صص ٤٥-٤٦ و ج ٦ صفحات ٣٦٣-٣٦٦؛ و «مختصر الصواعق المرسلة»، ج ٢ صفحات ١٥٣-١٧٤ مراجعه کنید.

[٤١٧]- حدیثی صحیح است که تخریج آن قبلاً ذکر شد.