شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

منهج سلف صالح، اثبات صفات خدا به طور مفصل و نفی برخی صفات از خدا به طور مجمل و مختصر می‌باشد

منهج سلف صالح، اثبات صفات خدا به طور مفصل و نفی برخی صفات از خدا به طور مجمل و مختصر می‌باشد

به همین خاطر در قرآن اثبات صفات به طور مفصل و نفی صفات به طور مجمل می‎آید برعکس طریقه‌ی مذموم اهل کلام، که آنان نفی صفات را به طور مفصل و اثبات صفات را به طور مجمل می‎آورند. می‎گویند: خداوند جسم، روح، جثه، عکس، گوشت، خون، شخص، جوهر، عرض، رنگی، باطعم، بودار، دارای حرارت و سردی و رطوبت و خشکی و طول و عرض و عمق نیست؛ وجود او جمع و جدا نمی‎شود، حرکت نمی‎کند، ساکن و بی‎حرکت نیست، جزءجزء نمی‎شود؛ دارای ابعاض و اجزاء و جوارح و اعضا و دارای جهات نیست؛ راست و چپ و جلو و پشت و بالا و زیر ندارد؛ زمان و مکان ندارد؛ تماس و دوری بر او جایز نیست؛ در هیچ مکانی واقع نمی‎شود؛ به هیچ صفتی از صفات مخلوق که دلالت بر حادث بودنشان دارد موصوف نمی‌شود؛ نامتناهی است؛ به مساحت و رفتن در جهات موصوف نمی‎شود؛ محدود نیست؛ نزاده و زاده نشده است؛ مقدار و اندازه بر او احاطه نمی‎یابد و چیزی او را نمی‌پوشاند. تا آخر گفتاری که ابوالحسن اشعری  / از معتزله نقل نموده است[١١٦].

در این جملات، حق و باطل با هم در آمیخته است. کسی که آشنایی با قرآن و سنت داشته باشد این را به خوبی درک می‎کند. این نفی مجرد گذشته از اینکه مدح و ستایشی در آن نیست، در آن بی‎ادبی نسبت به خداوند است؛ چون تو اگر به پادشاه می‎گفتی: تو حقیر و زباله و خاکروبه و حجامت کننده و بافنده نیستی، قطعاً تو را به خاطر این توصیفات تنبیه و تأدیب می‎کرد هر چند در آن صادق باشی. تو زمانی مدح کننده هستی که نفی را به طور مجمل بیاوری مثلاً بگویی: تو همانند هیچ یک از زیردستانت نیستی، تو از آنان والاتر و بزرگ‎تر و عظیم‎تر هستی. پس اگر نفی را به طور مجمل بیاوری، ادب را رعایت نموده‎ای.

[١١٦]- در کتاب «مقالات الإسلامیین»، صص١٥٥-١٥٦ آمده است. نام او ابوالحسن، علی بن اسماعیل بن ابی بشر اشعری یمانی بصری است. او علامه، امام متکلمین و صاحب تألیفات سودمندی است که نشان دهنده فراوانی علم و درک قوی واستقامت و پایداری در مسیرش می‌باشد. وی به سال ٣٢٤هـ .ق وفات یافت. امام ذهبی در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج١٥، ص٨٨ شرح حالش را آورده و آنجا گفته است: سخنی راجع به ابوالحسن اشعری شنیدم که بسیار از آن خوشم آمد و این سخن، ثابت و صحیح است که بیهقی آن را نقل نموده است: از ابوحازم عبدوی شنیدم که گفت از زاهر بن احمد سرخسی شنیدم که می‎گفت: وقتی مرگ ابوالحسن اشعری در خانه‎ام در بغداد نزدیک شد، مرا صدا زد، نزدش آمدم. گفت: گواه باش که من احدی از اهل قبله را تکفیر نمی‎کنم، چون همه شان به یک معبود واحد رو می‎کنند، و این اختلافات همه شان اختلاف در تعابیر و الفاظ است و گرنه مقصود و هدفشان یکی است. ذهبی گوید، گویم: من هم چنین اعتقادی دارم .همچنین استاد ما ابن تیمیه در اواخر حیاتش می‎گفت: من احدی از امت اسلام را تکفیر نمی‎کنم. بعد اضافه می‎کند: پیامبر  ج فرمودند: «لا يُحافظ علی الوضوء إلا مؤمنٌ»: «کسی جز مؤمن بر وضو محافظت نمی‎کند. پس هر کس با وضو مراقب نمازها باشد، مسلمان است».