شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

انسان‌ها، پروردگارشان را از راه اسماء و صفاتش می‎شناسند اما از درک کنه و حقیقت او ناتوان‎اند

انسان‌ها، پروردگارشان را از راه اسماء و صفاتش می‎شناسند اما از درک کنه و حقیقت او ناتوان‎اند

شرح عبارت: خداوند متعال می‎فرماید: ﴿وَلَا يُحِيطُونَ بِهِۦ عِلۡمٗا١١٠[طه: ١١٠] «و آنان به او احاطه علمی ندارند». در «الصحاح»[١٢٦] آمده است: «توهَّمتُ الشيءَ»: «یعنی آن چیز را چندان پنداشتم» و «فَهِمتُ الشيءَ»: «یعنی آن چیز را دانستم». مراد علامه طحاوی از عبارت فوق این است: هیچ وهم و ظن و گمانی به خدا نمی‎رسد و هیچ علمی به او احاطه ندارد، بعضی گفته‎اند: «وهم»، چیزی است که امید به بودنش هست.

یعنی گمان می‎رود که آن چیز بر فلان صفت و کیفیت است. و «فهم»، چیزی است که عقل آن را به دست می‎آورد و بدان احاطه پیدا می‎کند. کسی نمی‎داند که خداوند متعال بر چه کیفیتی است جز خود خدا، و ما تنها او را از طریق صفاتش می‎شناسیم، مثلاً او یکتا و بی‎نیاز است، نزاده و زاده نشده و چیزی همانند او نیست: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ لَّهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۗ[البقرة: ٢٥٥] «خدا یکتاست و جز او معبودی نیست. زنده و پاینده است. نه چرت می‎گیردش نه خواب. هر چه در آسمان‎ها و زمین است ازآنِ اوست». در جای دیگری می‎فرماید: ﴿هُوَ ٱللَّهُ ٱلَّذِي لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡمَلِكُ ٱلۡقُدُّوسُ ٱلسَّلَٰمُ ٱلۡمُؤۡمِنُ ٱلۡمُهَيۡمِنُ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡجَبَّارُ ٱلۡمُتَكَبِّرُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ عَمَّا يُشۡرِكُونَ٢٣ هُوَ ٱللَّهُ ٱلۡخَٰلِقُ ٱلۡبَارِئُ ٱلۡمُصَوِّرُۖ لَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ يُسَبِّحُ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢٤[الحشر: ٢٣-٢٤] «او خدایی است که جز او معبودی نیست، فرمانروای پاک، عاری از هر نقصی، ایمنی بخش، نگاهبان، شکست‎ناپذیر، قدرت مدار و باکبریاست. منزه است خداوند از هر چه شریک او کنند. او خدای هستی‎بخش صورتگر است که بهترین نام‎ها و صفات از آنِ اوست، آنچه در آسمان‎ها و زمین است تسبیح او گویند، و او شکست‎ناپذیر حکیم است».

***

قوله: «و لا يشبه الأنام»

ترجمه: «خدا شبیه مردمان نیست».

[١٢٦]- صحاح، ٥/٢٠٠٥و ٢٠٥٤ مؤلف کتاب «الصحاح»، ابونصر اسماعیل بن حماد ترکی اُتراری جوهری، متوفای سال ٣٩٣هـ. ق است. یاقوت حموی در «معجم البلدان» می‎گوید: جوهری از لحاظ ذکاوت و زیرکی از اعجوبه‎های زمان بود. او در زبان و ادبیات عرب، امام بود. آن قدر خوش خط بود که ضرب المثل همگان بود. او با وجود آن، در کلام و اصول صاحب نظر و متبحر بود. سفر را بر حضر ترجیح می‎داد و اطراف کره زمین و همه مناطق را دیدن می‎کرد و بیشتر در غربت زندگی‎اش را به سر می‎برد؛ شرح حالش در «السیر»، ج١٧ ص٨٠ آمده است.