شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

فساد و تباهی جهان، از سه گروه نشأت گرفته است

فساد و تباهی جهان، از سه گروه نشأت گرفته است

همانا فساد و تباهی جهان از سه گروه نشأت گرفته همچنان که عبدالله بن مبارک[٣٥٩]  / می‌گوید:

رأيتُ الذُّنُوبَ تُميتُ القُلُوبَ
و قَد يُورِثُ الذُّلُّ إدمَانُها

«گناهان را دیدم که دل‌ها را می‌میرانند و عادت داشتن به آنها، باعث ذلت و خواری می‌شود».

و تركُ الذُّنُوبِ حياةُ القُلوبِ
وخيرٌ لِنَفسِكَ عصيانُها

«و ترک گناهان، مایه حیات دل‌هاست و برای خودت بهتر این است که از گناهان دوری کنی».

و هَل أفسَدَ الدّينَ إلُّا المُلُوكُ
وأحبارُ سُوءٍ ورُهبَانُها

«و آیا جز پادشاهان و دانشمندان و راهبان بد کسی دین را به فساد و تباهی کشانده است؟».

پادشاهان ستمگر با سیاست‌های ظالمانه بر شریعت خدا اعتراض وارد می‌کنند و به وسیله سیاستهای ظالمانه خود با شریعت خدا مخالفت می‌کنند و سیاست‌های خود را بر حکم خدا و پیامبر  ج مقدم می‌دارند.

دانشمندان بد – که علمای خارج از شریعت هستند– با آراء و قیاسهای فاسد خود که دربردارنده حلال کردن حرام خدا و پیامبر  ج و حرام کردن حلال خدا و پیامبر  ج، معتبر دانستن آنچه در دین ملغی شده و ملغی نمودن آنچه در دین معتبر است، و مطلق نمودن آنچه خدا و پیامبر  ج مقید نموده‌اند و مقید کردن آنچه خدا و پیامبر  ج به طور مطلق آورده‌اند و امثال آنهاست، دین و دنیا را به فساد و تباهی کشانده‌اند.

راهبان هم، متصوفه‌های نادان اند که با ذوق و وجد و احساس و خیال و کشف‌های باطل و شیطانی خود که دربردارنده تشریع کردن احکام دین که خدا اجازه آن را نداده و باطل کردن دین خدا که به زبان پیامبرش تشریع کرده و تعویض کردن حقایق ایمان با نیرنگ‌ها و حیله‌های شیطان و امیال نفسانی است، به حقایق ایمان و شریعت اعتراض و ایراد وارد می‌کنند و بدین وسیله دین خدا را به فساد و تباهی کشانده‌اند.

پادشاهان سیاستمدار می‌گویند: هر گاه سیاست و شریعت با هم تعارض پیدا کنند، سیاست را مقدم می‌کنیم! دانشمندان بد می‌گویند: هر گاه عقل و نقل با هم تعارض پیدا کنند، عقل را مقدم می‌کنیم! و صاحبان ذوق و متصوفه‌های نادان می‌گویند: هر گاه ذوق و کشف با ظاهر شریعت تعارض پیدا کرد، ذوق و کشف را مقدم می‌کنیم!

[٣٥٩]- او امام و شیخ الاسلام، ابوعبدالرحمن عبدالله بن مبارک بن واضح حنظلی، برده آزاد شده آنان، سپس مروزی، حافظ و ثقه و مجاهد پرهیزکار و صاحب تألیفات سودمند و زیادی است. وی به سال ١٨١ هـ.ق وفات یافت. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج ٨ صفحات ٣٧٨ – ٤٢١ آمده است.