عرضه شدن و محاسبه اعمال
خداوند متعال میفرماید:
﴿فَيَوۡمَئِذٖ وَقَعَتِ ٱلۡوَاقِعَةُ١٥ وَٱنشَقَّتِ ٱلسَّمَآءُ فَهِيَ يَوۡمَئِذٖ وَاهِيَةٞ١٦ وَٱلۡمَلَكُ عَلَىٰٓ أَرۡجَآئِهَاۚ وَيَحۡمِلُ عَرۡشَ رَبِّكَ فَوۡقَهُمۡ يَوۡمَئِذٖ ثَمَٰنِيَةٞ١٧ يَوۡمَئِذٖ تُعۡرَضُونَ لَا تَخۡفَىٰ مِنكُمۡ خَافِيَةٞ١٨﴾[الحاقة: ١٥-١٨]
«آن روز است که آن واقعه [عظیم] رخ میدهد. و آسمان از هم بشکافد، پس در آن روز سست و متلاشی گردد. و فرشتگان کنارههای [آسمان] اند، و عرش پروردگارت را آن روز هشت [فرشته] بر فرازشان حمل میکنند. در آن روز عرضه میشوید و هیچ [کار] پوشیدهای از شما پنهان نمیماند». تا آخر سوره.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدۡحٗا فَمُلَٰقِيهِ٦ فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ٧ فَسَوۡفَ يُحَاسَبُ حِسَابٗا يَسِيرٗا٨ وَيَنقَلِبُ إِلَىٰٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورٗا٩ وَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ وَرَآءَ ظَهۡرِهِۦ١٠ فَسَوۡفَ يَدۡعُواْ ثُبُورٗا١١ وَيَصۡلَىٰ سَعِيرًا١٢ إِنَّهُۥ كَانَ فِيٓ أَهۡلِهِۦ مَسۡرُورًا١٣ إِنَّهُۥ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ١٤ بَلَىٰٓۚ إِنَّ رَبَّهُۥ كَانَ بِهِۦ بَصِيرٗا١٥﴾[الانشقاق: ٦-١٥]
«ای انسان! مسلماً تو با تلاش و رنجی فراوان به سوی پروردگارت میروی، پس به لقایش خواهی رسید، پس آنکه کارنامهاش به دست راستش داده شود، پس زودا که با حسابی آسان محاسبه شود، و خوشحال نزد کسان خویش باز گردد و اما آنکه کارنامهاش از پشت سرش به او داده شود، پس زودا که فریادش بلند شود که وای بر من! و در آتش درآید. که وی [در دنیا] میان کسان خویش [از گناه] شادمان بود. او میپنداشت که هرگز بازگشتی نخواهد داشت. آری، به راستی پروردگارش به او بینا بود».
﴿وَعُرِضُواْ عَلَىٰ رَبِّكَ صَفّٗا لَّقَدۡ جِئۡتُمُونَا كَمَا خَلَقۡنَٰكُمۡ أَوَّلَ مَرَّةِۢۚ﴾[الكهف: ٤٨]
«و همه در یک صف به [پیشگاه] پروردگارت عرضه شوند [و به آنها گفته شود] اکنون نزد ما [تنها] آمدهاید همانگونه که اول بار شما را آفریدیم».
﴿وَوُضِعَ ٱلۡكِتَٰبُ فَتَرَى ٱلۡمُجۡرِمِينَ مُشۡفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَٰوَيۡلَتَنَا مَالِ هَٰذَا ٱلۡكِتَٰبِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةٗ وَلَا كَبِيرَةً إِلَّآ أَحۡصَىٰهَاۚ وَوَجَدُواْ مَا عَمِلُواْ حَاضِرٗاۗ وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا٤٩﴾[الكهف: ٤٩]
«و کارنامهها را در میان گذارند، آنگاه مجرمان را از آنچه در آن است، هراسان بینی، و گویند: ای وای بر ما! این چه کارنامهای است که هیچ [کار] کوچک و بزرگی را وانگذاشته مگر اینکه آن را برشمرده است! و آنان کردههای خویش را آماده مییابند، و پروردگار تو به کسی ظلم نمیکند».
﴿يَوۡمَ تُبَدَّلُ ٱلۡأَرۡضُ غَيۡرَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱلسَّمَٰوَٰتُۖ وَبَرَزُواْ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ٤٨﴾[إبراهيم: ٤٨]
«روزی که زمین به زمین دیگر و آسمانها [به آسمانهای دیگر] مبدل شود. و [مردم] در برابر خدای یگانه قهار ظاهر شوند». تا آخر سوره.
﴿رَفِيعُ ٱلدَّرَجَٰتِ ذُو ٱلۡعَرۡشِ يُلۡقِي ٱلرُّوحَ مِنۡ أَمۡرِهِۦ عَلَىٰ مَن يَشَآءُ مِنۡ عِبَادِهِۦ لِيُنذِرَ يَوۡمَ ٱلتَّلَاقِ١٥ يَوۡمَ هُم بَٰرِزُونَۖ لَا يَخۡفَىٰ عَلَى ٱللَّهِ مِنۡهُمۡ شَيۡءٞۚ لِّمَنِ ٱلۡمُلۡكُ ٱلۡيَوۡمَۖ لِلَّهِ ٱلۡوَٰحِدِ ٱلۡقَهَّارِ١٦ ٱلۡيَوۡمَ تُجۡزَىٰ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡۚ لَا ظُلۡمَ ٱلۡيَوۡمَۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَرِيعُ ٱلۡحِسَابِ١٧﴾[غافر: ١٥-١٧]
«[خدایی که] دارای منزلتهای رفیع و صاحب عرش است. روحالقدس را از امر خویش بر هر کس از بندگانش که بخواهد [با وحی] میفرستد، تا [مردم را] از روز ملاقات [با خدا] بترساند. آن روز که مردم حاضر و نمایان شوند، چیزی از آنها بر خدا پوشیده نماند. امروز فرمانروایی ازآنِ کیست؟ از آنِ خداوند یکتای قهار است. امروز هر کسی به [موجب] آنچه انجام داده مجازات میشود. امروز هیچ ستمی نیست؛ و خدا در حسابرسی سریع است».
﴿وَٱتَّقُواْ يَوۡمٗا تُرۡجَعُونَ فِيهِ إِلَى ٱللَّهِۖ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا كَسَبَتۡ وَهُمۡ لَا يُظۡلَمُونَ٢٨١﴾[البقرة: ٢٨١]
«و از روزی بترسید که در آن به سوی خدا بازگردانده میشوید، سپس به هر کس [پاداش] آنچه کرده است داده میشود و بر آنان ستم نمیرود».
بخاری / در صحیح خود از عایشه روایت کرده که پیامبر ج فرمودند: «ليس أحد يحاسب يوم القيامة إلاّ هلك» «هیچ کس نیست که در روز قیامت مورد محاسبه قرار میگیرد مگر اینکه هلاک و بدبخت میشود»، گفتم: ای رسول خدا! مگر خداوند متعال نفرموده است:
﴿فَأَمَّا مَنۡ أُوتِيَ كِتَٰبَهُۥ بِيَمِينِهِۦ٧ فَسَوۡفَ يُحَاسَبُ حِسَابٗا يَسِيرٗا٨﴾[الانشقاق: ٧-٨]
«پس آنکه کارنامهاش به دست راستش داده شود، پس زودا که با حسابی آسان محاسبه شود».
رسول خدا ج فرمود: «إنما ذلك العرض، وليس أحد يناقش الحاسب يوم القيامه إلاّ عذّب»[١٠١٨]: «همانا آن فقط عرضه شدن است، و هیچ کسی مورد محاسبه قرار نمیگیرد مگر اینکه عذاب داده میشود». یعنی وقتی خداوند بندگانش را مورد حسابرسی قرار میدهد، قطعاً آنان را عذاب میدهد و او به آنان ظلم نمیکند، اما خداوند متعال از گناهان در میگذرد و میبخشاید. بعداً در این باره توضیح بیشتری داده خواهد شد.
در «روایت صحیح» از پیامبر ج روایت است که آن حضرت فرمودند: «إنّ الناس يصعقون يوم القيامه، فأکون أول من يفيق فإذا موسی آخذٌ بقائمة العرش، فلا أدري أفاق قبلي، أم جوزی بصعقة يوم الطّور؟»[١٠١٩]: «همانا مردمان در روز قیامت بیهوش میشوند و من نخستین کسی هستم که به هوش میآید، آن وقت ناگهان موسی را میبینم که ستون عرش را به دست گرفته است. نمیدانم آیا او پیش از من به هوش آمده یا اینکه با بیهوش شدن در کوه طور، مجازات شده (و دیگر در روز قیامت بیهوش نشده است)».
این بیهوشی در روز قیامت است، موقعی که خداوند برای داوری میآید و زمین با نور او نورانی میشود، پس آن موقع همه مخلوقات بیهوش میشوند.
اگر گفته شود: با این فرموده پیامبر ج در این حدیث چه کار میکنید: «إنّ الناس يصعقون يوم القيامة، فأکون أول من تنشقّ عنه الأرض، فأجد موسی باطشاً بقائمة العرش»[١٠٢٠] «همانا مردمان در روز قیامت بیهوش میشوند و من نخستین کسی هستم که از او جدا میشود، آنگاه موسی را میبینم که محکم ستون عرش را به دست گرفته است».
در جواب گفته میشود: بدون شک این لفظ حدیث، این چنین وارد شده است و اشکال از همان نشأت میگیرد، ولی در حقیقت آنجا دو حدیث وجود دارد که راوی به اشتباه دو لفظ را با هم ترکیب و تعدیل نموده است، در نتیجه این دو حدیث، این چنین آمدهاند: یکیشان، با این لفظ: «إنّ الناس يصعقون يوم القيامة فأکون أول من يفيق» و دوم با این لفظ: «أنا أول من تنشقّ عنه الأرض يوم القيامة»[١٠٢١]. پس راوی این حدیث را در حدیث دیگر قاطی کرده است. از جمله کسانی که این را گوشزد کردهاند، ابوالحجاج مزّی[١٠٢٢] و پس از او، شمسالدین بن قیم[١٠٢٣] و استاد ما، شیخ عمادالدین ابن کثیر /[١٠٢٤] میباشند.
همچنین برخی از راویان دچار اشتباه شده و میگویند: «فلا أدري أفاق قبلي أم کان ممّن استثنی اللهُ عزّ وجلّ؟» «نمیدانم آیا او پیش از من به هوش آمده از کسانی است که خداوند آنان را استثنا کرده (و آنان بیهوش نمیشوند)؟» و روایتی که حفظ شده و روایتهای صحیح بر آن اتفاق دارند، همان روایت اول است[١٠٢٥] و آن، معنای صحیح دارد، چون بیهوشی در روز قیامت به خاطر آشکار شدن خداوند برای بندگانش موقع آمدن جهت داوری و محاسبه اعمال میباشد. پس موسی ÷ اگر همراه مردمان دیگر بیهوش نشود، پس به بیهوشی روزی که پروردگارش برای کوه آشکار شد و آن را تکه تکه کرد، مجازات شده است و بیهوشی این تجلی به جای بیهوشی مخلوقات به خاطر تجلی پروردگار در روز قیامت قرار داده میشود. به این معنای بزرگ دقت کن و در آن اهمال و سهلانگاری مکن[١٠٢٦].
امام احمد و ترمذی و ابوبکربن ابی دنیا[١٠٢٧] از حسن روایت کردهاند که او گفت از ابوموسی اشعری شنیدم که میگفت: رسول خدا ج فرمود: «يعرض الناس يوم القيامه ثلاث عرضات فعرضتان جدال ومعاذير، وعرضة تطاير الصّحف، فمن أوتی کتابه بيمينه، وحوسب حساباً يسيراً، دخل الجّنة، ومن أوتی کتابه بشماله، دخل النّار»[١٠٢٨] «مردمان در روز قیامت سه بار عرضه میشوند: در دو دفعه آن، جدال و عذر آوردن صورت میگیرد و در یک دفعه آن، کارنامههای اعمال پخش میشوند. پس هر کسی کارنامهاش به دست راست گرفت و حسابرسی آسانی شد، داخل بهشت میگردد و هر کس کارنامهاش به دست چپ گرفت، داخل آتش جهنم میشود».
ابن ابی دنیا از ابن مبارک[١٠٢٩] روایت کرده که او شعری را در این زمینه سروده است:
وطارت الصحف في الأيدي منشّرة
فيها السرائر والأخبار تطّلع[١٠٣٠]
«کارنامهها در دستان پخش میشوند، در آن رازها و اخباری وجود دارند که از آنها اطلاع حاصل میشود».
فکيف سهوك والأنباء واقعةٌ
عمّا قليلٍ ولا تدري بما تقع
«پس از این روز در غفلت هستی در حالی که کمترین اخباری در آن روز، برملا میشود، و تو نمیدانی در کجا قرار میگیری».
أفی الجنان وفوز لا انقطاع له
أم الجحيم، فلا تُبقی ولا تدع[١٠٣١]
«آیا در بهشت و رستگاری همیشگی که هیچگاه تمام نمیشود یا در دوزخ که کسی را باقی نمیگذارد و کسی را رها نمیکند».
تهوی بساکنها طوراً وترفعهم
إذا رجوا مخرجاً من غمّها قمعوا
«جهنم ساکنانش را پایین و بالا میبرد. هرگاه آنان امید راه فراری از عذاب آن داشته باشند، منع و سرکوب میشوند».
طال البکاء فلم يرحم تضرّعهم
فيها ولا رقّة تغنی ولا جزع
«گریه و زاری جهنمیان طولانی میشود و به گریه و زاریشان در جهنم رحم نمیشود و نرمی در آنجا نیست که به آنان سودی برساند».
لينفع العلم قبل الموت عالمه
قد سال قوم بها الرُّجعی فما رجعوا
«باید علم پیش از مرگ، به عالم آن نفع برساند، جهنمیان از جهنم سرازیر شدهاند تا برگردند، اما نمیتوانند برگردند».
گفتهی طحاوی: «والصراط»، یعنی «و به پل صراط ایمان داریم». پل صراط، پلی بر روی جهنم است. رسیدن به پل صراط زمانی است که مردمان از مکان محاسبه اعمال جدا میشوند و به تاریکیای که پایینتر از پل صراط است منتهی میشوند؛ همچنان که عایشه ل گوید: از رسول خدا ج سؤال شد: روزی که زمین و آسمان به زمین و آسمانی دیگر مبدل میشوند، مردمان کجایند؟ فرمود: «هم في الظلمة دون الجسر»[١٠٣٢] «آنان در تاریکی پایینتر از پل (صراط) هستند». در این مکان، منافقان از مؤمنان جدا میشوند و از آنان جا میمانند و مؤمنان از منافقان پیشی میگیرند و میان آنان دیواری حایل میشود که منافقان را از رسیدن به مؤمنان منع میکند.
بیهقی با سند خویش از مسروق[١٠٣٣]، از عبدالله روایت کرده که گفت: پیامبر ج فرمود: «يجمع الله النّاس يوم القيامه...»: «خداوند، مردمان را در روز قیامت جمع میگرداند ...» تا آنجا که میفرماید: «فيعطون نورهم علی قدر أعمالهم، قال: فمنهم من يعطی نوره مثل الجبل بين يديه، ومنهم من يعطی نوره فوق ذلك[١٠٣٤]، ومنهم من يعطی نور، مثل النّخلة بيمينه، ومنهم من يعطی دون ذلك بيمينه، حتی يکون آخر [ذلک] من يعطي نوره علی إبهام قدمه، يضیء مرّةً ويطفأ مرّةً، إذا أضاء قدّم قدمه، وإذا طفیء قام، قال: فيمرون علی الصّراط، والصّراط کحدّ السّيف، دحض مزلة، فيقال لهم: امضوا علی قدر نورکم، فمنهم من يمرّ کانقضاض الکوکب، ومنهم من يمرّ کالرّيح، ومنهم من يمرّ کالطّرف، ومنهم من يمرّ کشدّالرحل ويرمل رملاً، فيمرّون علی قدر أعمالهم، حتی يمرّ الّذي نوره علی إبهام قدمه، تجرّ يد، وتعلق يدٌ، وتجرّ رجلٌ[١٠٣٥]، وتعلق رجلٌ، وتصيب جوانبه النّار، قال وفيخلصون، فإذا خلصوا قالوا: الحمد لله الّذي نجّانا منك بعد أن أراناك، لقد أعطانا الله ما لم يعط أحداً»[١٠٣٦] «نورشان به اندازه کردارشان به آنان داده میشود. پیامبر ج میفرماید: برخی از آنان، مانند کوه در پیش رویشان نور به آنان داده میشود و عدهای از آنان هستند که بیشتر از آن، نور به ایشان داده میشود. بعضی از ایشان، به اندازه درخت خرما از سمت راستشان و عدهای کمتر از آن از سمت راستشان به آنان نور داده میشود تا اینکه در نهایت کسانی هستند که به اندازه انگشت ابهام پایشان به آنان نور داده میشود که گاهی روشن میشود و گاهی خاموش. هرگاه روشن شود، قدم بر میدارند (و جلو میروند) و هرگاه خاموش شود، میایستند. آن حضرت میفرماید: پس آنان بر روی پل (صراط) عبور میکنند و صراط مانند لبه تیز شمشیر و خیلی نازک است. به آنان گفته میشود: به اندازه نورتان از روی پل عبور کنید. برخی از آنان همانند فرو افتادن ناگهانی ستاره از روی آن عبور میکنند و عدهای مثل باد و بعضی به اندازه یک چشم به هم زدن و عدهای به اندازه مدت زمان بستن بار و بنه سفر از روی پل صراط عبور میکنند. خلاصه هر یک به اندازه کردارش از آن عبور میکند، تا جایی که کسی که نورش بر روی انگشت ابهام پایش است، عبور میکند که یک دست او کشیده میشود و یک دستش آویزان است، یک پای او کشیده میشود و یک پایش آویزان است و آتش به پهلوانش میرسد. پیامبر ج میفرماید: پس همه مؤمنان از روی پل (صراط) عبور میکنند و نجات مییابند. وقتی نجات پیدا کردند، میگویند: سپاس برای خدایی که ما را از تو نجات داد پس از آنکه تو را دیدیم. به راستی خداوند چیزی به ما عطا نموده که به کسی عطا ننموده است.
معنای ورود در آیه: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾[مريم: ٧١].
مفسران راجع به منظور از ورود در آیه ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾[١٠٣٧] اختلاف نظر دارند که آن چیست؟ قول اظهر و قویتر این است که ورود به معنای عبور از روی پل صراط میباشد؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾[مريم: ٧٢]
«سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند نجات میدهیم و ظالمان را به زانو در آمده در آن رها میسازیم».
و در «الصحیح» آمده که آن حضرت فرمودند: «والذي نفسي بيده لا يلج النّار أحدٌ بايع تحت الشّجرة» «سوگند به کسی که جانم در دست اوست هیچ یک از کسانی که زیر درخت بیعت کردند، داخل آتش جهنم نمیشود». حفصه گوید، گفتم: ای رسول خدا! مگر خداوند نمیفرماید:
﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾[مريم: ٧١]
«و همه شما بدون استثنا وارد آن میشوید».
پیامبر ج فرمود: ألم تسمعیه قال: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾[١٠٣٨][مريم: ٧٢]
مگر نشنیدهای که خداوند فرموده است:
﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾[مريم: ٧٢]
«سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند نجات میدهیم و ظالمان را به زانو در آمده در آن رها میسازیم».
پیامبر ج اشاره به این مطلب نموده که وارد شدن بر آتش جهنم مستلزم داخل شدن به آن نیست، و همانا نجات از شر و بدی مستلزم حصول شر و بدی نیست بلکه مستلزم منعقد شدن سبب آن میباشد. پس کسی که دشمنش خواسته او را نابود کند و دشمن نتواند این کار را بکند، گفته میشود: خداوند او را از دشمنانش نجات داد. به همین خاطر خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا هُودٗا﴾[هود: ٥٨]
«وقتی فرمان ما آمد، هود را نجات دادیم».
﴿وَلَمَّا جَآءَ أَمۡرُنَا نَجَّيۡنَا شُعَيۡبٗا﴾[هود: ٩٤]
«وقتی فرمان ما آمد، شعیب را نجات دادیم».
و عذاب به این پیامبران نرسید ولی به دیگران رسید، و اگر خداوند اسباب نجات را شامل حالشان نمیکرد، عذابی که به دیگران رسید، به آنان هم میرسید[١٠٣٩].
حال و اوضاع واردشدگان بر آتش دوزخ نیز چنین است، که بالای آتش دوزخ روی پل (صراط) عبور میکنند، سپس خداوند، پرهیزگاران را نجات میدهد و ستمکاران را به زانو درآمد در آن رها میکند. پیامبر ج در حدیث مذکور که جابر آن را روایت کرده، بیان داشته که ورود، همان عبور از روی پل (صراط) میباشد.
حافظ ابونصر وائلی[١٠٤٠] از ابوهریره س روایت کرده که او گفت: پیامبر ج فرمودند: «علّم النّاس سنّتي وإن کرهوا ذلك، و إن أحببت أن لا توقف علی الصراط طرفة عين حتی تدخل الجنة، فلا تحدثنّ في دين الله حدثاً برأيك» «سنت مرا به مردمان یاد بده هرچند آن را ناخوش دارند. و اگر دوست داری که یک چشم به هم زدن هم روی پل صراط توقف نکنی تا اینکه زود داخل بهشت شوی، پس در دین خدا، با رأی و نظر خود امر تازهای را ایجاد مکن». قرطبی آن را آورده است[١٠٤١].
ابوبکر احمدبن سلمان نجّاد[١٠٤٢] از یعلی ابن منیه[١٠٤٣] از رسول خدا ج روایت کرده که آن حضرت فرمودند: «تقول النّار للمؤمن يوم القيامة: جز يا مؤمن، فقد أطفأ نورك لهبي»[١٠٤٤] «در روز قیامت جهنم به انسان مؤمن میگوید: عبور کن ای مؤمن! به راستی نور تو شعله مرا خاموش کرده است».
[١٠١٨]- بخاری به شمارههای: ١٠٣، ٤٩٣٩، ٦٥٣٦ و ٦٥٣٧؛ مسلم به شماره: ٢٨٧٦؛ ابوداود به شماره: ٣٠٩٣؛ ترمذی به شماره: ٣٣٣٤؛ و احمد در مسند خود، ٦/٤٧، ٩١، ١٠٨ و ١٢٧ از طریق روایت عایشه ل آن را آوردهاند.
[١٠١٩]- تخریج آن از پیش گذشت.
[١٠٢٠]- بخاری به شمارههای: ٢٤١٢، ٣٢٩٨، ٤٦٣٨، ٦٩١٦، ٦٩١٧ و ٧٤٢٧؛ و مسلم به شماره: ٢٣٧٤ از طریق روایت ابوسعید خدری به طور مرفوع آن را روایت کردهاند. لفظ بخاری این است: «لا تخيروا بين الأنبياء فإن الناس يصعقون يوم القيامة، فأکون أول من تنشق عنه الأرض، فإذا أنا بموسی آخذ بقائمة من قوائم العرش، فلا أدري أکان فیمن صعق أم حوسب بصعقته الأولی» «میان پیامبران ترجیح و برتری قائل نشوید، چون مردمان در روز قیامت بیهوش میشوند و من اولین کسی هستم که زمین از او جدا میشود، آنگاه میبینم که کنار موسی هستم که ستونی از ستونهای عرش را به دست گرفته است، نمیدانم آیا او از کسانی بوده که بیهوش شدهاند یا اینکه با همان بیهوشی نخستش محاسبه و مجازات شده (و دیگر در روز قیامت بیهوش نشده است)». احمد در مسند خود، ٣/٣٣ آن را با این لفظ روایت کرده است: «وأنا أول من تنشق عنه الأرض يوم القيمة، فأفيق، فأجد موسی ...» «و من اولین کسی هستم که زمین از او جدا میشود و سپس به هوش میآید، آنگاه موسی را میبینم ...». و مسلم به شماره: ٢٣٧٣ از طریق روایت ابوهریره، آن را با این لفظ آورده است: «لاتفضلوا بين أنبياء الله، فإنه ينفخ في الصور، فيصعق من في السماوات ومن في الأرض إلاّ ماشاءالله، قال: ثم ينفخ فيه أخری، فأکون أول من بعث، أو في أول من بعث، فإذا موسی ÷ آخذ بالعرش، فلا أدری أحوسب بصعقته يوم الطور، أو بعث قبلی» «میان پیامبران خدا برتری قائل نشوید، زیرا در شیپور دمیده میشود و هر که در آسمانها و زمین است همگی بیهوش میشوند مگر کسانی که خدا بخواهد (بیهوش نشوند). پیامبر ج گوید: سپس باری دیگر در شیپور دمیده میشود و من نخستین کسی هستم که برانگیخته میشود، یا در میان نخستین کسانی هستم که برانگیخته میشوند، پس آنگاه موسی ÷ را میبینم که عرش را به دست گرفته است. نمیدانم آیا او با بیهوشیاش در کوه طور محاسبه شده، یا پیش از من برانگیخته شده است».
[١٠٢١]- در صفحه پیش گذشت. و نگا: «فتحالباری»، ٦/٤٤٥.
[١٠٢٢]- متوفای سال ٧٤٢ هجری میباشد. او در مقدمه کتابش، «تهذیب الکمال» شرح حال کاملی دارد؛ شرح حالی که مانند آن در تاریخ و زندگینامه افراد تألیف نشده است و این شرح حال با قلم محقق آن کتاب دکتر بشار عواد، نشر مؤسسة الرساله میباشد.
[١٠٢٣]- در کتاب «الروح»، صص ٥٢-٥٣.
[١٠٢٤]- در کتاب «النهایة»، ١/٢٨٠-٢٨١ و نگا: حاشیه شماره: ٢ در صفحه ٥٧١.
[١٠٢٥]- و آن «أو جُوزی بصعقة الطور» «یا با بیهوشی روز طور مجازات شده است»، میباشد.
[١٠٢٦]- این سؤال و جواب از آنِ ابن قیم در کتاب «الروح»، ص ٥٣ میباشد و حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «فتحالباری»، ٦/٤٤٥ آن را از وی نقل کرده است.
[١٠٢٧]- او عبدالله بن محمد بن عبیدبن سفیان قریشی و برده آزاد شده آنان میباشد. او تربیت شده بغداد و انسانی ثقه و صاحب تألیفات زیادی در زمینه اخلاق است. وی به سال ٢٨١ هجری وفات یافت. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ج ١٣، شماره: ١٩٢ آمده است.
[١٠٢٨]- ترمذی به شماره: ٢٤٢٧؛ ابن ماجه به شماره: ٤٢٧٧؛ و احمد در مسند خود، ٤/٤١٤ آن را روایت کردهاند. ترمذی گوید: این حدیث، صحیح نیست چون حسن از ابوموسی حدیث را نشنیده است.
[١٠٢٩]- عبارت «از ابن مبارک» از نسخه خطی (ب) ساقط شده است.
[١٠٣٠]- در کتاب «سیر أعلام النبلاء»، ٨/٤١٣ آمده است «والجبار مطّلع» «و خداوند چیرهگر (از همه چیز) اطلاع دارد».
[١٠٣١]- روایت این بیت شعر در کتاب «سیر أعلام النبلاء» چنین است:
اما نعيم وعيش لا انقضاء له
أو الجحيم فلا تبقی ولا تدع
«یا نعمتها و خوشی و زندگانی است که پایانی ندارد، یا جهنم است که کسی را باقی نمیگذارد و کسی را رها نمیکند».
[١٠٣٢]- قسمتی از حدیثی طولانی است که مسلم به شماره: ٣١٥ آن را روایت کرده است.
[١٠٣٣]- او امام و پیشوا، مسروق بن اجدع بن مالک بن امیه بن عبدالله، ابوعایشه همدانی کوفی، از بزرگان تابعین است. در زمان حیات پیامبر ج اسلام آورد و پشت سر ابوبکر نماز خوانده است. او از اصحاب بزرگ ابن مسعود میباشد و از کسانی است که همراه سعد در جنگ قادسیه حضور داشتهاند. به سال ٦٣ هجری دار فانی را وداع گفت. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ٤ شماره ١٧ آمده است.
[١٠٣٤]- در «المعجم الکبیر» اثر طبرانی و «المجمع» اثر هیثمی، «أصغر من ذلك» (کوچکتر از آن) آمده است.
[١٠٣٥]- در «المستدرک» آمده است: «يجر يداً ويعلق يداً، ویجر رجلاً ويعلق رجلاً» «یک دست را میکشد و یک دست را آویزان میکند، و یک پا را میکشد و یک پا را آویزان میکند». و در «المعجم الکبیر» اثر طبرانی آمده است: «تخر ید وتعلق ید، وتخر رجلٌ وتعلق رجلٌ» «یک دست فرو میافتد و یک دست آویزان میشود، و یک پا فرو میافتد و یک پا آویزان میشود».
[١٠٣٦]- ابن کثیر آن را در «النهایة»، ٢/٨٤-٨٥ از طریق بیهقی از شیخ او، حاکم آورده است. این حدیث در «المستدرک»، ٢/٣٧٦-٣٧٧ از طریق عبدالسلام بن حرب، از یزید بن عبدالرحمن ابی خالد دالانی وجود دارد. در این روایت زیدبن عبدالرحمن گوید: منهال بن عمرو، از ابوعبیده، از مسروق، از عبدالله آن را برای ما نقل نموده است. این سند قابل حسن دانستن است. همچنین حاکم در «المستدرک»، ٤/٥٩٠ و ٥٩٢، و طبرانی در «المعجم الکبیر»، به شماره: ٩٧٦٣ از طریق یزیدبن عبدالرحمن ابوخالد با اسناد پیشین، از ابن مسعود به طور مرفوع آن را روایت کردهاند. زیدبن ابی انیسه ـ که ثقه است ـ نیز به طور مرفوع در نزد طبرانی از وی تبعیت نموده است. پس این حدیث، صحیح است و هیثمی در «المجمع»، ١٠/٣٤٠-٣٤٣ آن را آورده و گوید: طبرانی از چندین طریق آن را روایت کرده است. راویان یکی از دو طریق فوق، به جز ابوخالد دالانی، راویان صحیحاند و ابوخالد دالانی هم ثقه است. و نگا: «الدرالمنثور»، ٤/٢٨٠-٢٨٢.
[١٠٣٧]- «و همه شما بدون استثنا وارد آن میشوید».
[١٠٣٨]- مسلم به شماره: ٢٤٩٦ از طریق ابن جریج آن را روایت کرده که ابن جریج گوید: ابوزبیر به من خبر داد که او از جابر بن عبدالله شنید که میگفت: ام مبشر به من خبر داد که او از پیامبر ج شنید که نزد حفصه میگفت: «لايدخل النّار ـ إن شاء الله ـ من أصحاب الشّجرة أحد من الذین بايعوا تحتها» «ان شاءالله هیچ یک از اصحاب درخت، از کسانی که زیر آن درخت بیعت کردند، داخل آتش دوزخ نمیگردد». حفصه گفت: چرا ای رسول خدا، و آن را قبول نکرد و گفت: مگر خداوند نمیفرماید: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾ «و همه شما بدون استثنا وارد آن میشوید». آنگاه پیامبر ج فرمود: «خداوند ﻷ فرموده است: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾ «پس کسانی را که تقوا پیشه کردند نجات میدهیم و ظالمان را به زانو درآمده در آن رها میسازیم». احمد در مسند خود، ٦/٢٨٥ و ٣٦٢ از دو طریق از اعمش، از ابوسفیان، از جابر، از ام مبشر، از حفصه آن را روایت کرده که حفصه گفت: رسول خدا ج فرمود: «إني لأرجو أن لايدخل النار ـ إن شاءالله ـ أحد شهد بدراً و الحديبيه» «من امیدوارم ـ إن شاء الله ـ هیچ یک از کسانی که در جنگ بدر و صلح حدیبیه حضور داشتهاند، داخل آتش دوزخ نشوند». حفصه گفت: مگر خداوند نمیفرماید: ﴿وَإِن مِّنكُمۡ إِلَّا وَارِدُهَاۚ﴾ «و همه شما بدون استثنا وارد آن میشوید»؟ رسول خدا ج فرمود: خداوند میفرماید: ﴿ثُمَّ نُنَجِّي ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّنَذَرُ ٱلظَّٰلِمِينَ فِيهَا جِثِيّٗا٧٢﴾ «سپس کسانی را که تقوا پیشه کردند، نجات میدهیم».
[١٠٣٩]- نگا: «درء تعارض العقل و النقل»، ٧/٤٩-٥١.
[١٠٤٠]- او حافظ عبیدالله بن سعید بن حاتم، وائلی بکری، ابونصر سجزی میباشد. در مکه به سال ٤٤٤ هجری وفات یافت. ذهبی در «تذکرة الحفاظ»، ٣/١١١٨ شرح حال او را آورده و گوید: او صاحب کتاب «الإبانّه الکبری في مسألة القرآن» است که این کتابی پرمعنا است و نشاندهنده امامت و پیشوایی این مرد و بصیرت و آگاهی او از راویان و طرق روایت میباشد.
[١٠٤١]- این حدیث در تذکره او، صص ٣٣٦-٣٣٧ به نقل از «الإبانة» از طریق علی بن حسین ابوعبید، از زکریا بن یحیی، از ابوسکن، از عبداله بن صالح یمانی، از ابوهمام قریشی، از سلیمان بن مغیره، از قیس بن مسلم، از طاووس، از ابوهریره موجود است. ابوهمام ـ که نامش محمدبن مجیب است ـ یحیی بن معین دربارهاش میگوید: او دروغگو است، و ابوحاتم میگوید: ابوهمام، جاعل حدیث است. خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد»، ٤/٣٨٠ از طریق علی بن حسین با این اسناد، آن را روایت کرده است. ابونعیم در «الحلیة» از طریقی دیگر آن را روایت کرده، و در سند آن، محمدبن عبدالرحیم بن شبیب وجود دارد که ناشناخته است. از این رو این حدیث، صحیح نیست و ابن جوزی در «الموضوعات» آن را آورده است.
[١٠٤٢]- در اصل نسخههای خطی به «ابوبکربن احمد بن سلیمان نجاد» تغییر یافته است. این ابوبکر همان امام و حافظ و فقیه و بزرگ دانشمندان بغداد، ابوبکر احمدبن سلمان، متوفای سال ٣٤٨ هجری میباشد. شرح حالش در کتاب «السیر»، ج ١٥ شماره: ٢٨٥ آمده است.
[١٠٤٣]- در اصل نسخههای خطی به «منبه» تغییر یافته است. منیه، با ضمه میم و سکون نون، مادر یعلی است و بعضی میگویند مادر پدرش است. دارقطنی به این جزم و یقین نموده است. نام پدرش، أمیه میباشد. در «التهذیب» به پدرش منسوب شده است. یعلی در روز فتح مکه اسلام آورد و در جنگ حنین و طائف و تبوک حضور داشت. ابوبکر در جنگهای رده او را بر حلوان و سپس بر بخشهایی از یمن به کار گماشت. سپس ابوبکر او را عزل نمود. سپس عثمان او را بر صنعاء یمن به کار گماشت. او در جنگ جمل همراه عایشه حضور داشت، سپس از اصحاب و یاران علی گشت. گفته میشود: او در جنگ صفین کشته شد؛ نگا: «اسدالغابة»، ٥/٥٢٣؛ و «الإصابة»، ٣/٦٣٠.
[١٠٤٤]- ابونعیم در «الحلیة»، ٩/٣٢٩؛ قرطبی در «تذکره خود»، ص ٢٣٤؛ و طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج ٢٢ شماره: ٦٦٨ از دو طریق از بشیربن طلحة، از خالدبن دریک، از یعلی ابن منیة ... آن را روایت کردهاند. بشیربن طلحة ضعیف است، و خالدبن دریک از یعلی ابن منیة حدیث نشنیده است، سپس این روایت منقطع میباشد. هیثمی در «المجمع»، ١٠/٣٦٠ آن را از طبرانی روایت کرده و این روایت را به خاطر وجود سلیم بن منصور بن عمار ضعیف دانسته است. با وجودی که راوی بالای آن، ـ که بشیربن طلحة است ـ نیز ضعیف میباشد. هیثمی انقطاع حدیث را گوشزد ننموده است. و در «المجمع»، نام یعلی ابن منیة بن یعلی بن منبه تغییر یافته است.