اقوال علماء در خصوص گناهان صغیره، مختلف است
١- بعضی از علماء میگویند: گناه صغیره آن است که پایینتر از حدّ دنیا و آخرت باشد.
٢- عدهای معتقدند که گناه صغیره، هر گناهی است که به لعنت یا خشم و غضب یا آتش جهنم، ختم نشده است.
٣- عدهای بر این باورند که گناه صغیره، گناهی است که در دنیا، حدّی بر آن مترتب نشده و در آخرت وعید به آن تعلق نگرفته است. منظور از وعید، وعید خاص به آتش جهنم، یا لعنت و یا خشم و غضب پروردگار است، چون وعید خاص در آخرت مانند عقوبت خاص در دنیاست. منظورم از عقوبت، عقوبتها و مجازاتهای تعیین شده است. پس تعزیر در دنیا مانند وعید به غیر آتش جهنم، یا لعنت و غضب میباشد.
این ضابطهای است که از عیبها و ایرادات وارده بر غیر آن، سالم است؛ چون در این ضابطه برای گناهان کبیره، هر گناهی که با نص ثابت شده که آن کبیره است، در آن داخل میشود؛ همچون شرک، قتل، زنا، سحر، تهمت زنا به زنان پاکدامن و بیخبر و باایمان، فرار از میدان جنگ هنگام شروع جنگ، خوردن مال یتیم به ناحق، رباخواری، اذیت و آزار والدین، سوگند دروغ، شهادت دروغ و ناحق و مانند آنها.
ترجیح این قول به خاطر دلایل زیر میباشد:
اول ـ این قول از سلف همچون ابن عباس، ابن عیینه، ابن حنبل و دیگران نقل شده است.
دوم ـ خداوند متعال میفرماید:
﴿إِن تَجۡتَنِبُواْ كَبَآئِرَ مَا تُنۡهَوۡنَ عَنۡهُ نُكَفِّرۡ عَنكُمۡ سَئَِّاتِكُمۡ وَنُدۡخِلۡكُم مُّدۡخَلٗا كَرِيمٗا٣١﴾[النساء: ٣١]
«اگر از گناهان بزرگی که از آن نهی شدهاید دوری کنید، بدیهای [کوچک] شما را میپوشانیم و شما را به جایگاهی ارجمند وارد میکنیم».
پس این وعده ارجمند مستحق کسی نیست که به خشم و غضب و نفرین خدا و آتش جهنم تهدید شده است. همچنین هر کس مستحق آن شده که حد بر او اقامه شود، گناهان و بدیهایش بر اثر اجتناب و دوری از گناهان بزرگ، پوشانده نمیشوند.
سوم ـ این ضابطه به گناهانی که خدا و پیامبر ج ذکر کردهاند، برمیگردد. پس این حد و ضابطهای است که از خطاب شرع دریافت شده است.
چهارم ـ به وسیله این ضابطه میتوان میان گناهان کبیره و گناهان صغیره فرق نهاد، برخلاف اقوال دیگر، چون کسانی که گفتهاند: گناهان کبیره، هفت تا، یا هفده تا، یا نزدیک به هفتاد گناه میباشند، ادعایی بیش نیست.
و کسانی که گفتهاند: گناهان کبیره گناهانی هستند که شریعتها بر تحریم آنها متفقاند ولی گناهانی که شریعتها بر تحریم آنها متفق نیستند، کبیره نیستند، مقتضی این است که شرابخواری و فرار از میدان جنگ هنگام شروع جنگ، ازدواج با برخی محارم، محرم از طریق شیرخوارگی و دامادی، و مانند آنها جزو گناهان کبیره نیست و خوردن یک دانه از مال یتیم و دزدیدن آن، و یک دروغ ناچیز، و مانند آنها جزو گناهان کبیره است. که این قول، باطل است.
کسی که میگوید: گناهان کبیره، آنهایی هستند که دروازه معرفت به خدا را میبندند، یا از بین برنده مالها و جانها هستند، مقتضی آن است که شرابخواری و خوردن گوشت خوک و مردار و خون، و تهمت زنا به زنان پاکدامن، جزو گناهان کبیره نیستند! این هم باطل و بیاساس است.
کسی که میگوید: گناهان کبیره به نسبت گناهان پایینتر از خود، کبیره نامیده شدهاند، یا هر گناهی که خداوند از آنها نهی کرده، کبیره است، مقتضی آن است که گناهان در ذات خود به کبیره و صغیره تقسیم نمیشوند. این قول هم باطل و بیاساس است، چون این قول خلاف نصوصی است که بر تقسیم گناهان به گناهان صغیره و گناهان کبیره دلالت دارند.
کسی که میگوید: گناهان کبیره اصلاً معلوم نیستند، یا مبهم و پوشیده هستند، چنین کسی از خودش خبر داده که آنها را نمیداند، پس این مانع آن نیست که دیگران آن را بدانند[٨٧٩].
گفتهی طحاوی: «هر چند از آن گناهان توبه نکرده باشند»، بدین خاطر است که هیچ اختلافی نیست در اینکه توبه گناهان را پاک میکند، و اختلاف تنها به نسبت کسی است که توبه نکرده باشد.
گفتهی طحاوی: «پس از آنکه با حالت خداشناس، پروردگار را ملاقات کردند»، اگر به جای «عارفین»، «مؤمنین» میگفت: بهتر بود، چون هر کس خدا را بشناسد و به او ایمان نیاورد، کافر است و تنها جهم به معرفت خدا جهت تحقق ایمان اکتفا کرده، و قولش مردود و باطل است، همانطور که قبلاً از آن سخن به میان آمد؛ چون ابلیس به نسبت پروردگارش خداشناس بود:
﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٣٦﴾[الحجر: ٣٦]
«گفت: ای پروردگار من! پس تا روزی که [مردم] برانگیخته میشوند مهلتم ده».
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ٨٢ إِلَّا عِبَادَكَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِينَ٨٣﴾[ص: ٨٢-٨٣]
«[ابلیس] گفت: پس به عزت تو سوگند که بیتردید همهشان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو را».
همچنین فرعون و اکثر کافران، خداشناس بودند؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾[لقمان: ٢٥]
«و اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده، قطعاً میگویند: الله».
﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِۚ﴾[المؤمنون: ٨٤-٨٥]
«بگو: اگر میدانید [بگویید] زمین و هر که در آن است به چه کسی تعلق دارد؟ به زودی خواهند گفت: از آنِ خداست».
و دیگر آیاتی که بر این مطلب دلالت دارند.
گویی طحاوی / معرفت و شناخت کامل که مستلزم هدایت است را اراده کرده؛ همان معرفت و شناختی که اهل طریقت[٨٨٠] بدان اشاره میکنند و دور است که این افراد از اهل گناهان کبیره باشند، بلکه این بزرگان برگزیدگان مردم هستند.
گفتهی طحاوی: «و آنان تحت مشیت و حکم خداوند هستند، اگر خدا خواست به لطف و فضل خویش آنان را میبخشاید» تا آخر کلامش، به این نکته اشاره دارد که خداوند میان شرک و غیرشرک فرق نهاده، چون شرک بزرگترین گناه کبیره است، همچنان که پیامبر ج فرموده و خداوند متعال خبر داده که شرک نابخشودنی است و غفران و بخششِ گناهان غیرشرک را به مشیت و خواست خدا معلق کرده است. و تنها امرِ جایز است که به مشیت و خواست معلق میشود نه امری که ممتنع است، و اگر همه گناهان یکسان بودند، فرق نهادن میان آنها، بیمعنا بود، و چون خدا این آمرزش را به مشیت و خواست معلق کرده، و غفران و آمرزش گناهان کبیره و صغیره پس از توبه، قطعی است و به مشیت معلق نمیشود، همچنان که خداوند سبحان میفرمایند:
﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣﴾[الزمر: ٥٣]
«بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیادهروی روا داشتهاید؟ از رحمت خدا مأیوس نشوید. همانا خداوند، همه گناهان را [به شرط توبه] میآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است».
پس واجب است که غفران و آمرزش معلّق به مشیت خدا، همان غفران و آمرزش گناهان به جز شرک به خدا، قبل از توبه[٨٨١] باشد.
اینکه طحاوی میگوید: «این بدان خاطر است که خداوند دوست و مولای خداشناسان میباشد»، در آن اشکال و ایراد کوچکی هست همان طور که گذشت.
این گفته طحاوی: «خدایا! ای ولی و دوست اسلام و مسلمانان! ما را بر اسلام متمسک و پایبند بدار ـ و در نسخهای آمده است: ما را بر اسلام ثابت قدم بدار ـ تا با اسلام تو را ملاقات کنیم». شیخالاسلام ابواسماعیل انصاری در کتابش «الفاروق» با سند خود از انس س آورده که انس گفت: از دعاهای رسول خدا ج این بود که میفرمود: «يا ولیّ الإسلام وأهله، مسّکنی بالإسلام حتی ألقاك عليه»[٨٨٢] «ای ولی و دوست اسلام و مسلمانان! مرا بر اسلام متمسک و پایبند بدار تا بر اسلام تو را ملاقات کنم». مناسبت ختم کلام قبلی با این دعا، آشکار است و این دعا همانند دعای یوسف صدیق ـ صلوات الله علیه ـ است آنجا که فرمود:
﴿۞رَبِّ قَدۡ ءَاتَيۡتَنِي مِنَ ٱلۡمُلۡكِ وَعَلَّمۡتَنِي مِن تَأۡوِيلِ ٱلۡأَحَادِيثِۚ فَاطِرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ أَنتَ وَلِيِّۦ فِي ٱلدُّنۡيَا وَٱلۡأٓخِرَةِۖ تَوَفَّنِي مُسۡلِمٗا وَأَلۡحِقۡنِي بِٱلصَّٰلِحِينَ١٠١﴾[يوسف: ١٠١]
«پروردگارا! تو به من بهرهای از فرمانروایی دادی و راز تعبیر خوابها به من آموختی. ای پدیدآورنده آسمانها و زمین! تو در دنیا و آخرت مولای منی، مرا مسلمان بمیران و قرین شایستگان ساز».
هر کس برای جایز بودن آرزوی مرگ به این دو آیه استدلال کند، دلیلی در این آیات ندارد، چون دعا تنها برای مرگ بر حالت اسلام است نه برای مطلق مرگ و نه برای مرگ حالا. فرق میان دعا برای مرگ، بر حالت اسلام و دعا برای مطلق مرگ یا مرگ حالا، آشکار است.
***
قوله: «ونری الصّلاة خلف کلّ برّ وفاجرٍ من أهل القبلة، وعلی من مات منهم».
ترجمه: «به نظر ما نماز خواندن پشت سر هر نیکوکار و فاجری از اهل قبله، و نماز خواندن بر هر یک از آنان که بمیرد، جایز است».
[٨٧٩]- به «الفتاوی»، ١١/٦٥٠-٦٥٧؛ و «مدارجالسالکین»، ١/٣١٥-٣٢٧ مراجعه کنید.
[٨٨٠]- منظور از اهل طریقت، اهل استقامت و پایداری از صحابه س و پیروان و رهروان آنان میباشد.
[٨٨١]- عبارت «قبل از توبه» از نسخه خطی (ب) ساقط شده است.
[٨٨٢]- هیثمی در «مجمعالزوائد»، ١٠/١٧٦ آن را آورده، و لفظ آن چنین است: «يا ولی الإسلام وأهله ثبتنی به حتی ألقاك» «ای ولی و دوست اسلام و مسلمانان! مرا بر اسلام ثابت قدم بدار تا اینکه تو را ملاقات میکنم». و گوید: طبرانی در «المعجم الأوسط» آن را روایت کرده، و راویانش ثقهاند.