مذهب او
از سنتهای اجتناب ناپذیر این است که انسان از محیط اطرافش و مذهبی که در کودکی به او تلقی شده تأثیر میپذیرد و براساس آن مذهب، بزرگ میشود و بدان اعتنا مینماید و تا آخر عمرش طرفدار آن است. افراد کمی هستند که در مذهبی که به آنها تلقین شده، فکر کنند و آن را مورد بررسی و تحقیق قرار دهند و آن را با مذاهب دیگر مقایسه کنند و مسیر و مذهب آزادی انتخاب نمایند که آنها را به معرفت صحیح و منهج راست و درست بکشاند.
شارح عقیدهی طحاوی / از این معدود افراد است. او در آغوش خانوادهای بزرگ شد که تمامی افرادش حنفی مذهب بودند و اکثرشان قضاوت در مذهب حنفی را عهدهدار بودند. او هم در محضر پدرش، در این مذهب آگاهی و شناخت کامل و دقیقی کسب کرد به گونهای که این اهلیت را یافت که قضاوت در آن را عهدهدار شود. اما وی به توفیق خداوند و سپس به سبب استعداد فطری و تشنگی شدید به علم و دانش و آگاهی وسیع از مذاهب علماء و دریافت کامل آنها و توانائی سرشار در مقایسه میان آنان توانست که از زنجیر تقلید رهائی یابد و از میان آراء و نظرات و مذاهب دانشمندان آنچه را که به خاطر دلیل قوی و سالم بودن از معارض درست میداند، ترجیح دهد هر چند خلاف آن مذهبی باشد که بدان منتسب بوده است.
وی در رسالهی «الاتباع» صفحه: ٨٨ میگوید: بر هر کسی که طالب علم سودمند است، واجب است که کتاب خدا را حفظ نموده و در آن تدبر نماید. همچنین واجب است که هر اندازه برایش میسر باشد از سنت پیامبر ج حفظ نماید و از آن سیراب شود و همراه آن معلوماتی از لغت و نحو که کلامش را اصلاح مینماید و برای فهم قرآن و سنت و معانی کلام سلف صالح کمکش میکند، یاد بگیرد. سپس به سخنان همه علما: صحابه و علمای بعد از آن هر اندازه برایش میسر باشد بدون آنکه کسی یا کسان خاصی را در نظر داشته باشد، نگاه کنند اگر مسائلی را دید که علما بر آن اتفاق نمودهاند، از آن تجاوز ننماید و اگر مسائلی را دید که در آن اختلاف نظر داشتهاند، به ادلهی آنان بدون تعصب و تبعیت از هوای نفسانی نگاه کند. سپس بعد از اینها، هر کس را که خداوند هدایتش کند، هدایت یافته و هر کس را که گمراهش کند، دوست و هدایت کنندهای برایش نمییابی.
او معتقد بود که علت تفرقه و اختلاف و ضعفی که مسلمانان عصرش بدان گرفتار شدهاند، تعصب مذهبی و اعتقاد هر یک از پیروان مذهب به اینکه مذهب خودش بر حق است، و وجوب تقلید از یک مذهب در تمامی مسائل فرعی و فقهی بدون آنکه از آرای مذاهب دیگر پیروی شود، میباشد. او معتقد بود که آنچه سبب گسترش این اختلاف و دوام واستمرار آن شده، شروط وقف کنندگان مدارس است، چون آنان از آنجایی که شرط کردهاند که این مدرسه وقف فلان گروه، و آن مدرسه وقف فلان گروه باشد، در نیتجه هر طایفه به مذهب خود تمسک جسته و از مذاهب دیگر رویگردان میشود، تا آن وقف حرام نشود. علاوه بر آن، این شبهه وجود دارد که این شروط و امثال آن صحیحاند و معتقدند که شرط واقف همانند نص شارع است. پس وقتی شبهه به شهوت و هواهای نفسانی اضافه شود، درد محکم ودوچندان میشود. اغلب وقف کنندگان، انسانهای نادانی هستند، چون چیزی که باعث میشود آنان طایفهی خاصی را تعیین کنند، تعصب صرف به آن طایفه و امامش است. البته اصل نیتشان، که احیای علم شریعت است، درست میباشد. بنابراین تخصیص علما به آن وقف از جانب وقف کنندگان، صحیح و تخصیص فلان طایفه از علما از جانب وقف کنندگان باطل است؛ زیرا واجب است که شروط وقف کنندگان بر شریعت اسلام عرضه شود: هر چه موافق شریعت باشد، قبول و هر چه مخالف آن باشد، مردود است همچنان که پیامبر ج میفرمایند: «ما بال أقوام يشترطون شروطاً ليست في کتاب الله، وکلّ شرط ليس في کتاب الله باطل ولو کان مائة شرط» «چه شده اقوامی را که شرطهایی تعیین میکنند که در کتاب خدا نیست، و هر شرطی که در کتاب خدا نباشد، باطل است هر چند صد شرط هم باشد».
همچنین او معتقد بود که آنچه باعث افزایش اختلاف و تفرقه شده، منصوب کردن قاضی از هر مذهب معینی میباشد که به سبب این امر، حقوق زیادی پایمال میشوند. وی بر این باور بود که مصلحتهای مردم به وسیلهی عمل به قول امام معینی که هرگز از قول وی به قول دیگران عدول نمیشود، تحقق پیدا نمیکند. این کاری است که باعث میشود آنان بر تفرقه و اختلاف پافشاری کنند. منصوب کردن قاضی از هر مذهب معینی در صدر اسلام نبوده، بلکه در سال ٦٦٤ هجری قمری در زمان حکومت ملک ظاهر بیبرس روی داده است.
همچنین یکی دیگر از عوامل تفرقه و افزایش آن، منصوب کردن امام جماعت از هر مذهبی در بیت الحرام[٣٠]، مسجد جامع در دمشق و دیگر مساجد است. و هر امام نماز را با کیفیت خاصی که از آن تجاوز نمینمود، میخواند در حالی که نماز خوف با وجودی که اعمالی در آن انجام میشود که با نماز منافات دارد، اما با این وجود به خاطر اینکه جماعت باشد و همه مسلمانان پشت سر یک امام، نماز را به صورت جماعت بخوانند، مشروع گردیده است. همین مشروعیت نماز خوف، دلیلی است بر بطلان تعیین بیشتر از یک امام در هر مسجد.
خلاصه عواملی که بنا به اعتقاد ابن ابی العز، علل تفرقه و اختلافی است که کیان امت اسلامی را ضعیف نموده و باعث فروپاشی و انحلال آن شده عبارتند از: تعصب مذهبی، تأسیس مدارس برای هر مذهب جداگانه، تعیین قاضیان از هر یک از مذاهب چهارگانه (یعنی هر مذهبی برای خود قاضی جداگانهای داشته باشد)، تعیین امام جماعت از هر مذهبی در مسجد.
[٣٠]- از کارهای خوب ملک عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود / این بود که مسلمانان را در حرم مکه بر یک امام، متحد گردانید و تعدد ائمه بر حسب مذاهب را ملغی نمود.