فرقههای گمراه، راجع به وحی دو طریقه دارند
فرقههای گمراه راجع به وحی دو طریقه دارند: ١) طریقه تبدیل و تحریف ٢) طریقه جاهل نمودن و گمراه کردن. اهل تبدیل و تحریف خود دو نوعاند: ١) اهل وهم و خیالپردازی ٢) اهل تحریف و تأویل.
اهل وهم و خیالپردازی[١٤٠٣] کسانیاند که میگویند: همانا پیامبران راجع به خدا و روز آخرت و بهشت و جهنم به چیزهایی خبر دادهاند که با واقعیت امر مطابقت ندارد اما آنان، مردمان را به آنچه که تخیل و توهم میکنند مورد خطاب قرار میدهند مثلاً به آنان میگویند خدا موجود عظیم و بزرگی است و جسمها دوباره زنده میشوند و انسانها نعمتها و عذابهای محسوسی دارند هر چند واقعیت امر چنین نیست؛ زیرا مصلحت همه انسانها در آن است هر چند دروغ باشد. پس خبر پیامبران به خاطر مصلحت همه مردم دروغ میباشد. ابن سینا و امثال او قانونشان را بر این اصل بنا نهادهاند.
اما اهل تحریف و تأویل[١٤٠٤] کسانیاند که میگویند: قصد پیامبران از این سخنان، حقی که در واقعیت امر است، نبوده و همانا حق در واقعیت امر آن چیزی است که ما با عقلهای خود دانستهایم. سپس این دسته میکوشند تا گفتههای پیامبران را به گونهای تأویل کنند که با رأی و نظرشان موافق و سازگار باشد. به همین خاطر اکثرشان تأویل را به طور جزم بر زبان نمیآورند. بلکه میگویند: جایز است که فلان معنا اراده شود. و نهایت چیزی که دارند، محتمل بودن لفظ بر چند معناست.
اما اهل جاهل نمودن و گمراه کردن کسانیاند که حقیقت سخنشان این است که پیامبران و پیروانشان جاهل و گمراهند که مراد خداوند را در آنچه که از طریق آیات و سخنان پیامبران، خود را به چیزهایی متصف نموده، نمیدانند و میگویند: جایز است که نص، تأویلی داشته باشد که کسی جز خدا آن را نداند؛ نه جبرئیل و نه محمد و نه دیگر پیامبران آن را ندانند چه برسد به صحابه و تابعین. و اینکه محمد ج میخواند: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنُ عَلَى ٱلۡعَرۡشِ ٱسۡتَوَىٰ٥﴾[طه: ٥] «خدای رحمان، بر عرش استوا یافت». ﴿إِلَيۡهِ يَصۡعَدُ ٱلۡكَلِمُ ٱلطَّيِّبُ﴾[فاطر: ١٠] «سخنان پاکیزه، به سوی او بالا میرود». ﴿مَا مَنَعَكَ أَن تَسۡجُدَ لِمَا خَلَقۡتُ بِيَدَيَّۖ﴾[ص: ٧٥] «چه چیز تو را بازداشت از اینکه برای چیزی که به دستان خود آفریدم، سجده کنی؟». محمد ج معانی این آیات را نمیداند بلکه معانی آیات مذکور را جز خدا کسی نمیداند!! بعد میپندارند که این طریقه، طریقه سلف صالح میباشد.
سپس برخی از اینان میگویند: مراد از این آیات، خلاف معنا و مدلول ظاهرشان است که فهم میشود و معنای حقیقی آنرا، کسی جز خدا نمیداند همان طور که وقت قیامت دانسته نمیشود. و بعضی دیگر از اینان اظهار میدارند که: معنای آیات بر ظاهرشان حمل و جاری میشود اما با این وجود جز خدا کسی تأویل آن را نمیداند. سخنان اینان ضد و نقیض است، چون برای آیات قرآنی تأویلی اثبات میکنند که خلاف ظاهرشان است و با این وجود میگویند: این آیات بر ظاهرشان حمل میشود. این دو گروه اخیر در این سخن مشترکاند که پیامبر ج مراد و منظور از نصوصی که، اینان آن را مشکل یا متشابه قرار دادهاند، روشن نساخته است، و به همین خاطر هر یک از دو گروه، نصوصی را مُشکل و متشابه قرار میدهد که غیر از نصوصی است که گروه دیگر آن را مُشکل و متشابه قرار داده است. سپس عدهای از آنان میگویند: پیامبر ج معانی آن آیات را نیز ندانسته است، و عده دیگری از ایشان میگویند: معانی آن را دانسته اما آن را تبیین و روشن ننموده است بلکه بیان آن را به ادله عقلی و کسانی که راجع به علم از طریق تاویل آن نصوص اجتهاد میکنند، ارجاع داده است. پس اینان اتفاق نظر دارند بر اینکه پیامبر ج معانی آیات قرآنی را ندانسته و یا دانسته ولی به دیگران یاد نداده است بلکه این ماییم که با عقلهای خود، حق را میدانیم و سپس راجع به حمل کلام پیامبر ج بر آنچه که موافق معقولات ماست، تلاش میکنیم، و همانا پیامبران و پیروانشان مسائل عقلی را نمیدانند و مسائل سمعی و نقلی را فهم نمیکنند. همه اینها گمراهی و گمراه کردن از راه راست میباشد.
از خداوند میخواهیم که ما را از این سخنان واهی و بیاساس که گویندهشان را به دوزخ میکشاند، سالم و دور نگه دارد.
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ
[١٤٠٣]- نگا: «درء تعارض العقل و النقل»، ١/٨-٩.
[١٤٠٤]- نگا: «درء تعارض العقل و النقل»، ١/١٢-٢٠.