ادله عقلی بر صدق و راستی آنچه پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است
این خبری که پیامبر ج آورده، ادله عقلی بر صدق و راستی آن گواهی میدهند. از جمله این ادله عبارتند از:
١- شکی نیست که انسان گاهی اعتقادات و باورهایی دارد که حق است و گاهی باطل، و انسان موجودی با احساس و بااراده است و به سبب اراده در حرکت و تکاپو میباشد، پس به ناچار باید یکی از این دو اعتقاد (اعتقاد درست و اعتقاد نادرست) داشته باشد و به ناچار باید به وسیله دلیلی یکی از آن دو اعتقاد را بر دیگری ترجیح دهد. و ما میدانیم که اگر از هر فردی خواسته شود که چیزی را تصدیق کند و در نتیجه نفع ببیند و چیزی را تکذیب نماید در نتیجه ضرر ببیند، با فطرت خود به سوی تصدیق نمودن آن چیز و در نتیجه نفع بردن از آن تمایل پیدا میکند. بنابراین، اعتراف به وجود آفریدگار و ایمان به او یا حق است یا باطل. دومی که به طور قطع باطل است در نتیجه تنها این میماند که اعتراف به وجود آفریدگار و ایمان به او حق و فطری است. پس واجب است که در فطرت انسان چیزی باشد که مقتضی معرفت آفریدگار و ایمان به او باشد. سپس یا محبت خدا سودمندتر برای بندگان است یا سودمندتر نیست. دومی که به طور قطع باطل است؛ بنابراین واجب است که در فطرت انسان، محبت چیزی باشد که به وی نفع میرساند.
٢- فطرت انسان بر جلب منافع و دفع ضررها به تناسب خود سرشته شده است. در این حال هر چند فطرت هر فردی به تنهایی نمیتواند آن را به دست آورد بلکه به سبب و وسیله دیگری همچون آموزش و امثال آن نیاز دارد که به فطرت کمک کند، پس هرگاه شرایط تحقق یابد و مانع منتفی شود، مقتضای آن تحقق مییابد.
٣- معلوم است که هر نفسی قابلیت علم و اراده درست را دارد و اگر در نفس نیرویی که قابلیت علم و اراده را دارد، نمیبود، صرف تعلیم و تشویق موجب علم و اراده نمیشد چون در غیر این صورت اگر جمادات و حیوانات، آموزش مییافتند و تشویق میشدند باز علم و اراده را کسب نمیکردند و معلوم است که حصول اعتراف نفس به آفریدگار، بدون سبب منفصلی از خارج ممکن است و ذات نفس در این امر کافی است. پس هرگاه مقتضی در نفس وجود داشته باشد و عدم معارض به فرض گرفته شود، پس مقتضی سالم از معارض، موجب مقتضای حصول اقرار به سازنده میشود. پس معلوم میشود که فطرت سالم اگر چیزی برایش پیش نیاید که آن را به فساد کشاند، به وجود سازنده اعتراف کرده و عبادتگذار اوست.
٤- اگر در خارج از فطرت انسان، امر فاسد کننده یا اصلاح کننده وجود نداشته باشد، فطرت انسان مقتضی اصلاح است، چون در فطرت مقتضی علم و اراده موجود است و مانع، منتفی میباشد.
از امام ابوحنیفه / نقل شده که جماعتی از متکلمان خواستار بحث و گفتگو با وی راجع به توحید ربوبیت بودند. امام به آنان گفت: پیش از سخن راجع به این موضوع، از کشتیای در دجله، به من خبر دهید که حرکت میکند و خود به خود پر از غذا و وسایل و... میشود و به تنهایی در لنگرگاه میایستد و بار را خالی میکند و بر میگردد، همه اینها بدون تدبیر و دخالت کسی باشد. جماعت گفتند: این محال است و هرگز امکان نمییابد. آنگاه ابوحنیفه / به آنان گفت: اگر این امر در خصوص کشتی محال است، پس در خصوص کل این جهان چطور است؟ این ماجرا از غیر ایشان هم نقل شده است.
پس اگر کسی اقرار به توحید ربوبیت نمود- توحیدی که مشرکان بدان اقرار مینمایند و بسیاری از متصوفان در آن گمراه شده و آن را هدف غایی سالکان راه خدا میدانند همچنان که نویسنده کتاب «منازل السائرین»[٧٩] و دیگران میگویند- اما او با این وجود در صورتی که خداوند یگانه را نپرستد و از پرستش غیرخدا بیزاری نجوید، همانند دیگر مشرکان، مشرک محسوب میشود.
[٧٩]- او ابواسماعیل عبدالله بن محمد بن علی هروی حنبلی مذهب، متوفای سال ٤٨١ هجری قمری میباشد. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» اثر ذهبی، ج١٨ صص ٥٠٣-٥١٨ آمده است. ابن قیم این کتابش را در سه جلد شرح نموده و آن را «مدارج السالکین» نام نهاده است. این کتاب از بهترین کتابهایی است که در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و عادت دادن آن بر انجام کارهای خیر و متأدب شدن به آداب متقین و صادقین نوشته شدهاند. ابن قیم در این شرح آراء و نظراتی که مخالف قرآن و سنت پیامبر ج و روش سلف صالح از صحابه و تابعین است با قلم رسا و علم واسع و فهم درستش گوشزد نموده است. نگا: مدارج السالکین، ج١، صص١٤٦-١٦٩.