شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

انفصال صفات از ذات به هیچ وجه قابل تصور نیست

انفصال صفات از ذات به هیچ وجه قابل تصور نیست

پس معلوم شد که انفصال صفات از ذات به هیچ وجه قابل تصور نیست هر چند ذهن ممکن است ذاتی مجرد و جدا از صفات را فرض کند همان طور که چیز محالی را هم فرض می‎کند. و پیامبر  ج فرموده‎اند: «أعوذ بعزّة الله وقدرته من شرما أجد وأُحاذر»[١٥٠] «پناه می‎برم به عزت و قدرت خدا از شرآنچه احساس می‎کنم و بدان توجه دارم».

آن حضرت در جای دیگری می‎فرمایند: «أعوذ بکلمات الله التّامّات من شرّ ما خلق»[١٥١]: «پناه می‎برم به کلمات و صفات کامل خدا از شر آنچه آفریده است». و آن حضرت به غیر خدا پناه نمی‎برد. همچنین پیامبر  ج می‎فرمایند: «اللهم إنّي أعوذ برضاك من سخطك، وبمعافاتك من عقوبتك، وأعوذ بك منك»[١٥٢] «پروردگارا! من از خشم تو به رضای تو، از عقوبت و مجازات تو به گذشتت و از تو به تو پناه می‎برم». آن حضرت در جای دیگری فرموده‎اند: «ونعوذ بعظمتك أن نُغتال من تحتنا»[١٥٣]: «پناه می‎بریم به عظمت تو از اینکه از زیرمان فریب خوریم». باز پیامبر  ج می‎فرمایند: «أعوذ بنور وجهك الذي أشرقت له الظلمات»[١٥٤]: «پناه می‎برم به نور رویت که تاریکی‎ها برای آن نورانی شده‎اند».

[١٥٠]- مسلم به شماره ٢٢٠٢ در بحث «في السلام» باب «استحباب وضع يده علی موضع الألم مع الدعاء» از طریق ابن وهب، از یونس، از ابن شهاب، آن را روایت کرده است. در این روایت ابن شهاب گوید: نافع بن جبیر از عثمان بن ابی العاص ثقفی به من خبر داده که عثمان بن ابی العاص ثقفی از شدت دردی در بدنش که از زمان مسلمان شدنش احساس کرده به پیش پیامبر  ج شکایت برده است. رسول خدا  ج به وی فرمود: «ضع يدك علی الذي تألّم من جسدك، وقل: بسم الله ثلاثاً وقل سبع مرات: أعوذ بالله وقدرته من شرما أجد وأحاذر» «دستت را روی نقطه‎ای از بدنت که درد دارد، قرار ده و سه بار «بسم الله» بگو و هفت مرتبه این دعا را بخوان: پناه می‎‎برم به عزت و قدرت خدا از شر آنچه احساس می‎کنم و بدان توجه دارم». مالک در «الموطأ» ج٢ ص٩٤٢ در مبحث «في العين» باب «التعوذ والرقية في المرض» آن را بدون عبارت «وأحاذر» روایت نموده است. همچنین ابوداود به شماره: ٣٨٩١؛ ترمذی به شماره: ٢٠٨٠؛ احمد در «المسند»، ج٤ ص٢١٧؛ و بغوی به شماره: ١٤١٦ از طریق ابن وهب، از یزید بن خصیفه روایت کرده که عمرو بن عبدالله بن کعب سلمی به وی گفته که نافع بن جبیر از عثمان بن ابی اعاص به وی خبر داده که عثمان بن ابی العاص نزد رسول خدا  ج آمد در حالی که دردی داشت که نزدیک بود او را هلاک گرداند. رسول خدا  ج به وی فرمود: «امسحه بيمينك سبع مرات، وقل: أعوذ بعزة الله وقدرته من شر ما أجدُ»: «با دست راستت هفت بار محل درد را مسح کن و بگو: پناه می‎برم به عزت و قدرت خدا از شر آنجه که احساس می‎کنم». عثمان بن ابی العاص گوید: این دعا را خواندم، خداوند دردم را از بین برد. از این رو همیشه خانواده‎ام و دیگران را به خواندن این دعا موقع احساس درد امر می‎کردم. ابن ماجه هم به شماره ٣٥٢٢ از طریق زهیر بن محمد، از یزید بن خصیفه... آن را آورده که آن حضرت به عثمان بن ابی العاص فرمود: «اجعل يدك اليمنی عليه، وقل: بسم الله أعوذ بعزةّ الله وقدرته من شر ما أجد وأحاذر سبع مرات» «دست راستت را روی محل درد قرار ده و هفت مرتبه این دعا را بخوان: به نام خدا پناه می‎برم به عزت و قدرت خدا از شر آنچه احساس می‎کنم و بدان توجه دارم». عثمان بن ابی العاص گوید: این دعا را خواندم و خداوند به سبب آن مرا شفا داد. طبرانی در «المعجم الکبیر» به شماره‎های ٨٣٤٠، ٨٣٤١، ٨٣٤٢ و ٨٣٥٦ از چندین طریق از یزید بن خصیفه آن را روایت کرده است. که حاکم در «المستدرک» ج١ص ٣٤٣ آن را صحیح دانسته و ذهبی هم با آن موافقت نموده است. احمد در مسند خود، ج٦ ص٣٩٠؛ و طیالسی به شماره ٩٤١ از دو طریق از یزید بن خصیفه، از عمرو بن عبدالله بن کعب، از پدرش آن را روایت کرده‎اند. در این روایت آمده که عبدالله بن کعب گوید که پیامبر  ج چنان فرمود:... طیالسی می‎گوید: این حدیث را مالک بن انس از یزید بن خصیفه، از عمرو بن عبدالله بن کعب بن مالک، از نافع بن جبیر بن مطعم از عثمان بن ابی العاص آن را روایت کرده است.

[١٥١]- مالک در «المؤطأ» ج٢ ص٩٧٨؛ مسلم به شماره ٢٧٩٨؛ دارمی در سنن خود، ج٢ ص٢٨٩؛ احمد در مسند خود، ج٦ صفحات ٣٧٧ و ٤٠٩؛ ترمذی به شماره ٣٤٣٧؛ نسائی در کتاب «عمل الیوم و اللیلة» به شماره ٥٦٠؛ ابن ماجه به شماره ٣٥٤٧؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج٢٤، به شماره‎های ٦٠٣، ٦٠٤، ٦٠٥، ٦٠٦ و ٦٠٧؛ بخاری در کتاب «أفعال العباد»، ص٨٩؛ و بغوی به شماره ١٣٤٧ از چندین طریق از سعد بن مالک، از خولة بنت حکیم سلیمه آن را روایت کرده‎اند. در این روایت خوله گوید: از رسول خدا  ج شنیدم که می‎فرمود: «من نزل منزلاً، ثم قال: أعوذ بکلمات الله التّامّات من شرما خلق، لم يضره شیء حتی يرتحل من منزله ذلك»: «هر کس در جایی اقامت گزید سپس بگوید: «پناه می‎برم به کلمات و صفات کامل خدا از شر آنچه آفریده است»، چیزی به او زیان نمی‎رساند تا موقعی که از آنجا کوچ می‎کند». مسلم به شماره ٢٧٠٩؛ ابوداود به شماره ٣٨٩٨؛ مالک در «المؤطأ»، ج٢ ص٩٥١؛ ابن ماجه به شماره ٣٥١٨؛ احمد در مسند خود، ج٢، صفحات ٢٧٥ و٢٩٠؛ ترمذی به شماره ٣٦٠٠؛ لالکائی به شماره ٣٣٩؛ دارمی در کتاب «الرد علی الجهمیه»، ص٩٢؛ بخاری در کتاب «خلق أفعال العباد»، ص٩٠؛ و ابن ابی شیبه در «المصنف»، ج١٠ ص٤١٨ از طریق روایت ابوهریره آن را آورده‎اند. در این روایت ابوهریره گوید: مردی نزد رسول خدا  ج آمد و گفت: ای رسول خدا! (اگر بدانید) آنچه (از درد) از عقربی که مرا دیشب نیش زد، دیدم. آن حضرت فرمود: «أما لو قلت حين أمسيت: أعوذ بکلمات الله التّامّات من شرّ ما خلق لم تضرّك»: «اگر موقع شب می‎گفتی: پناه می‎ برم به کلمات و صفات کامل خدا از شر آنچه آفریده، به تو زیانی نمی‌رساند».

[١٥٢]- ابن ابی شیبه، در «المصنف»، ج١٠ ص١٩١؛ مسلم به شماره ٤٨٦؛ و ابن ماجه به شماره ٣٨٤١ از طریق ابواسامه، از عبیدالله بن عمر، از محمد بن یحیی بن حبان، از اعرج، از ابوهریره، از عایشه آن را روایت کرده‎اند. در این روایت عایشه گوید: شبی رسول الله  ج را در بستر خواب گم کردم، او را یافتم دستم به کف پاهایش برخورد کرد و او در حال سجده بود و می‎فرمود: «اللهمّ أعوذ برضاك من سخطك، و بمعافاتك من عقوبتك، وأعوذ بك منك، لا أُحصی ثناء عليك أنت کما أثنيت علی نفسك» «خدایا! از خشم تو به رضای تو، و از عقوبت و مجازات تو به گذشتت و از تو به تو پناه می‎برم. نمی‎توانم آن گونه که خود را ستوده‎ای ستایش و تمجید تو را به جای آورم». ابوداود به شماره ٨٧٩؛ احمد در مسند خود، ج٦ صفحات ٨و ٢٠١؛ و نسائی در سنن خود، ج١ صص١٠٢-١٠٣ از دو طریق از عبیدالله بن عمر آن را روایت کرده‎اند. و مالک در «المؤطأ» ج١ ص٢١٤؛ ترمذی به شماره ٣٤٩٣؛ و بغوی به شماره ١٣٦٦ از یحیی بن سعید، از محمد بن ابراهیم بن حارث تیمی آن را آورده‎اند که در این روایت عایشه گفت: ... ابن عبدالبر بنا به نقل زرقانی از وی، ٢/٣٧ می‎گوید: که او با امام مالک در مرسل دانستن این روایت، هم رأی است. این روایت از طریق روایت اعرج از ابوهریره از عایشه، و از طریق روایت عروه از عایشه مسند و متصل است. در این خصوص به کتاب «جامع التحصیل» اثر علائی، صص٣٢٠-٣٢١ مراجعه کنید. همچنین ابوداود به شماره ١٤٢٧؛ ترمذی به شماره ٣٥٦٦؛ نسائی در سنن خود، ج٣صص٢٤٨و ٢٤٩؛ ابن ماجه به شماره ١١٧٩؛ احمد در «المسند» ج١ صفحات ٩٦، ١١٨ و ١٥٠ و ابن ابی شیبه از طریق روایت علی  س آن را آورده‎اند که در این روایت علی گوید: رسول خدا  ج در پایان نماز وِترش می‌فرمود: «اللهمّ إني أعوذ برضاك من سخطك وبمعافاتك من عقوبتك، وأعوذ بك منك، لا أُحصی ثناءً عليك أنت کما أثنيت علی نفسك»: «خدایا! من از خشمت به رضایت، از عقوبت و مجازاتت به گذشتت، و از تو به تو پناه می‎برم. نمی‎توانم آن گونه که خود را ستوده‎ای، ستایش و تمجید تو را به جای آورم». سند این روایت قوی است.

[١٥٣]- ابوداود به شماره ٥٠٧٤؛ نسائی در سنن خود، ج٨ ص٢٨٢؛ ابن ماجه به شماره ٣٨٧١؛ احمد در «المسند»، ج٢ ص١٢٥؛ بخاری در کتاب «الأدب المفرد»، به شماره‎های ٦٩٨ و ١٢٠٠؛ طبرانی در «المعجم الکبیر» به شماره ١٣٢٩٧؛ و بیهقی در کتاب «الأسماء والصفات» ص١٣٨ از طریق روایت ابن عمر آن را آورده‎اند. در این روایت ابن عمر گوید: رسول خدا  ج هرگز این دعاها را موقع شب و صبح ترک نمی‎کرد: «اللهمّ إني أسألك العفو والعافية في الدنيا والآخرة، اللهمّ إنّي أسألك العفو والعافية في ديني ودنياي وأهلي ومالي، اللهمّ استر عوراتي، وآمِن روعاتي، اللهمّ احفظني من بين يديّ ومن خلفي وعن يميني وعن شمالي ومن فوقي، وأعوذ بعظمتك أن أغتال من تحتي» «پروردگارا! من گذشت و سلامتی در دنیا و آخر را از تو می‌خواهم. خداوندا! من گذشت و سلامتی در دین و دنیا و خانواده و مالم را از تو می‎خواهم. خدایا! عورتهای مرا بپوشان و ترس و بیم‎های مرا از بین ببر. پروردگارا! مرا از جلو و پشتم و از راست و چپم و از بالایم محفوظ دار. و پناه می‎برم به عظمت تو از اینکه از زیرم فریب خورم». اسناد این روایت صحیح است و ابن حبان به شماره ٢٣٥٦؛ و حاکم در «المستدرک»، ج١ ص٥١٧ و ٥١٨ آن را صحیح دانسته‎اند و ذهبی هم با آن موافقت کرده است.

[١٥٤]- ابن هشام در سیره خود، ج١ ص٤٢٠؛ و ابن جریر در تاریخ خود، ج١ صص٨٠ و ٨١ بدون سند آن را آورده‎اند. طبرانی در «المعجم الکبیر» از طریق روایت عبدالله بن جعفر آن را آورده است. هیثمی در «مجمع الزوائد»، ج٦ ص٣٥ می‎گوید: در اسناد این روایت، اسحاق وجود دارد که مدلِّس است و بقیه راویانش، ثقه‎اند. این روایت در کامل ابن عدی ج٦ ص٢١٢٤ از طریق محمد بن اسحاق از هشام بن عروه، از پدرش، از عبدالله بن جعفر، آمده است. و سیوطی در مسند عبدالله بن جعفر از کتاب «الجامع الکبیر» ج٢ ص٤٣٥ آن را آورده، و آن را به ابن عساکر هم نسبت داده است. همچنین آن را در «الجامع» ج١ ص٣٧٩ آورده و در کتاب «السنة» آن را به طبرانی نسبت داده است.