مسأله هدایت و گمراهی
شرح عبارت: عبارت فوق ردّی است بر معتزلیها که معتقدند کار بهتر و شایستهتر برای بنده بر خدا واجب است. این عبارت، همان مسأله هدایت و گمراهی است.
معتزلیها میگویند: هدایت از جانب خداست، بدین صورت که خداوند راه راست را بیان میکند، ولی گمراهی از جانب خود شخص است، چون گمراه نامیدن بنده با حکم خداوند بر بنده به اینکه گمراه است، موقع خلق گمراهی در درون بنده به وسیله خودش است. این رأی بر اساس اصل فاسدشان است که: افعال بندگان، مخلوق خودشان است. دلیل نظر ما، این آیه است: ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ﴾[القصص: ٥٦][٢٠٠] «در حقیقت تو هر که را دوست داری نمیتوانی [به اجبار] هدایت کنی، لیکن خداست که هر کس را بخواهد هدایت میکند». و اگر هدایت، بیان راه میبود، این نفی هدایت از پیامبر ج صحیح نمیبود. چون آن حضرت راه را برای همه اعم از کسانی که دوستشان داشته و کسانی که دوستشان نداشته بیان نمود. همچنین آیات زیر، نظر ما را تأیید میکند.
﴿وَلَوۡ شِئۡنَا لَأٓتَيۡنَا كُلَّ نَفۡسٍ هُدَىٰهَا﴾[السجدة: ١٣] «و اگر میخواستیم، به هر کسی [از روی جبر] هدایتش را میدادیم...».
﴿يُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ﴾[المدثر: ٣١] «خدا هر که را بخواهد گمراه میکند و هر که را بخواهد هدایت میکند».
اگر هدایت از طرف خدا، بیان راه راست میبود- که بیان راه راست عام است و هر کسی را در بر میگیرد- مقید کردن آن به مشیت خدا صحیح نبود. همچنین این آیات، دلیل نظر ما هستند، آنجا که میفرماید: ﴿وَلَوۡلَا نِعۡمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ ٱلۡمُحۡضَرِينَ٥٧﴾[الصافات: ٥٧] «و اگر رحمت پروردگارم نبود، بیتردید من نیز از احضار شدگان [در آتش] بودم». ﴿وَمَن يَشَأۡ يَجۡعَلۡهُ عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٣٩﴾[الأنعام: ٣٩] «خدا هر که را بخواهد بیراه میگذارد و هر که را بخواهد بر راه راست قرارش میدهد».
***
قوله: «وکُلُّهُم يَتَقَلَّبوُنَ في مَشيئتِهِ، بَينَ فَضلِهِ وعَدلِهِ».
ترجمه: «و همه مخلوقات میان فضل و عدل خدا در مشیت او دگرگون میشوند».
شرح عبارت: مخلوقات چنان هستند که خداوند متعال میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ فَمِنكُمۡ كَافِرٞ وَمِنكُم مُّؤۡمِنٞۚ﴾[التغابن: ٢] «اوست که شما را آفرید، که برخی از شما کافرند و برخی مؤمن». پس خدا هر که را به ایمان هدایت کند، از روی فضل و لطف خود است و شکر برای او، و هر که را گمراه گرداند، از روی عدل خود است و شکر برای او. این مطلب بعداً به امید خدا بیشتر مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، چون شیخ طحاوی / بحث درباره قضا و قدر را در یک جا نیاورده بلکه در جاهای متعددی از آن سخن گفته، بنابراین به ترتیب و هر یک در جای خود مورد بحث و بررسی قرار میگیرند.
***
قوله: «وهُوَ مُتعالٍ عَن الأضدادِ والأندادِ».
ترجمه: «خدا از مخالف و همتا و شریک، والا و برتر است».
شرح عبارت: ضد، یعنی مخالف و ند یعنی مانند. پس خداوند سبحان هیچ مخالف و معارضی ندارد بلکه هر چه خواهد، میشود و هر چه نخواهد، نمیشود. و همتا و مانندی ندارد، همچنان که میفرماید: ﴿وَلَمۡ يَكُن لَّهُۥ كُفُوًا أَحَدُۢ٤﴾[الإخلاص: ٤] «و هیچ کس همتا و همگون او نیست». استاد طحاوی / به نفی مخالف و همتا برای خدا اشاره کرده تا رأی و نظر معتزلیها را رد کند که میپندارند انسان، فعل و کار خود را خلق میکند.
***
قوله: «لا رَادَّ لِقَضَائِهِ، ولا مُعَقِّبَ لِحُکمِه، ولا غَالِبَ لِأمرِهِ».
ترجمه: «هیچ چیز قضای خدا را بر نمیگرداند و چیزی حکم خدا را به عقب نمیاندازد و چیزی بر امر خدا غلبه نمییابد».
شرح عبارت: چیزی قضای خدا را بر نمیگرداند و چیزی حکم خدا را به تأخیر نمیاندازد و چیزی بر امر خدا غالب نمیشود، بلکه او، خدای یکتا و چیره است.
***
قوله: «آمَنَّا بِذلِكَ کُلِّهِ، وأيقَنَّا أنَّ کُلاً مِن عِندِهِ».
ترجمه: «به همه آنها ایمان داریم و یقین داریم که هر چیزی از جانب اوست».
شرح عبارت: راجع به ایمان بعداً بحث میشود. ایقان، به معنای استقرار است. از «يَقنَ الماءُ في الحوض» آمده وقتی آب در حوض استقرار یابد. تنوین لفظ «کلاً» تنوین بدل از اضافه است که تقدیر آن چنین است: هر موجودی و حادثی از جانب خداست. یعنی هر موجودی تحت قضا و قدر و اراده و مشیت و تکوین خدا قرار میگیرد. إن شاء الله این مطلب در جای خود مورد بحث قرار میگیرد.
***
قوله: «وإن مُحَمَّداً عَبدُهُ المُصطفی ونَبِيُّهُ المُجتَبی، ورسُولُهُ المُرتضی».
ترجمه: «همانا محمد، بنده برگزیده خدا، و پیامبر و فرستاده برگزیده اوست».
شرح عبارت: اصطفاء و اجتباء و ارتضاء، معانی نزدیک به همی دارند.
[٢٠٠]- علما میگویند: هدایتی که خداوند برای پیامبر ج اثبات نموده، نشان دادن خیر و حق است و هدایتی که از پیامبر ج نفی کرده، یاری دادن برای طی راه راست و توفیق انسان جهت پیمودن راه راست میباشد که این نوع، خاص خداوند سبحان است وآن را به احدی غیر از خود نبخشیده است.