مدرسهی ابن تیمیه در عصر جدید
تقریباً چهار قرن از عصر ابن تیمیه گذشته و در این چهار قرن کسانی بودهاند که به سوی حق دعوت کردهاند و عقیدهی اهل سنت و جماعت را تبلیغ نمودهاند.
اما در نیمهی دوم قرن دوازدهم هجری واقعهای پیش آمد که اثر بزرگی در انتشار عقیده اهل سنت و جماعت و پایبندی به منهجشان در فهم و عمل داشت. این واقعه، قیام دولت سعودی در جزیرة العرب، یاریگر دعوت اصلاحگری که امام محمد بن عبدالوهاب / شروع کرده بود و مردم را به بازگشت به قرآن و سنت و پایبندی به منهج و روش سلف صالح و پیروی از شریعت خدا دعوت میکرد، بود.
این دعوت موفقیتهائی کسب کرد که دعوتهای زیاد قبل و بعد از آن کسب نکرده بودند. این از لطف خدا بود.
این دعوت توانست حکومت را به دست گیرد.
بدین وسیله، این دعوت قوی شد و در زمان بنیانگذار دولت سعودی امام مجاهد محمد بن سعود / و در زمان پسران و نوههایش تا آغاز قرن چهاردهم هجری مورد نصرت و یاری حکومت سعودی قرار گرفت تا جائی که عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سعود کاری کرد که عقیدهی اهل سنت و جماعت میان مردم گسترش یابد و مردم را به پیروی از شریعت خدا ملزم نمود و میان مردم، حکم و برنامه خداوند را اجرا میکرد.
این بزرگان: محمد بن عبداللطیف، سعد بن عتیق، عبدالله بن عبدالعزیز عنقری، عمر بن محمد بن سلیم و محمد بن ابراهیم بن عبداللطیف میگویند: «وقتی بسیاری از مردم قدر این نعمت را ندانستند، اختلاف و تفرقه میانشان ایجاد شد و دشمنان بر آنان تسلط یافتند و به عقاید منحرف گذشتهشان برگشتند تا اینکه خداوند در اواخر این دوران به لطف و مرحمت خود، امام عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل فیصل را فرستاد و او را مؤید و موفق گردانید. و به لطف خدا در زمان حکومت وی، این دعوت اسلامی در سرزمینهای اسلام انتشار یافت و ملتی مسلمان و پاک و موحد به وجود آمد و مخالفان این دعوت همگی ریشهکن شدند و بسیاری از بادیهنشینان و شهرنشینان به دین اسلام گرویدند و از عقاید و افکار باطل خود دست کشیدند. همچنین به یاری ملک عبدالعزیز گنبدها ویران و آثار و مظاهر شرک و بدعت از بین رفتند؛ مبتدعان و مخالفان این دعوت شکست خوردند و دین خدا را در حرمین شریف، مکه و مدینه- خداوند به شرف و بزرگیشان بیفزاید!- حاکم شد»[٥].
قضیهی عقیدهی اسلام نزد ملک عبدالعزیز آشکار بود، چون میفرماید: «دیگران ما را وهابی و مذهب ما را، مذهب وهابی نام مینهند به این دلیل که مذهب ما، مذهب ویژهای است و این خطای بس آشکار است که از تبلیغات و شایعات دروغ غرض ورزان و کینهتوزان نشأت گرفته است.
ما صاحب مذهب و عقیدهای جدید نیستیم. عقیدهی ما، عقیدهی سلف صالح است و ما به پیشوایان چهارگانه (مالک، ابوحنیفه، شافعی و احمد) احترام میگذاریم و آنان از نظر ما هیچ فرقی ندارند و همهشان از نظر ما محترماند.
این عقیده، عقیدهای است که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب بدان فرا میخواند. این عقیده، عقیدهی ماست که بر اساس توحید خالص خداوند، خالی از هر نوع شائبه و دور از هر بدعتی بنا شده است»[٦].
چون ملک عبدالعزیز، حکومت خود را در راه گسترش توحید و عقیدهی نجات بخش اسلامی در بلاد خود به کار میگرفت، از این رو او عقیدهی اسلامی را در خارج از بلاد خود به دو وسیله زیر منتشر میکرد:
١- فرستادن دعوتگران.
٢- پخش کتابهای توحید خالص و عقیدهی اهل سنت و جماعت.
از جمله کتابهای عقیدتی که ملک عبدالعزیز به انتشار و پخش آن دستور داد، عبارتند از: عقیدهی واسطیه، توسل و وسیله، منهاج السنه، و عبودیت اثر شیخ الاسلام ابن تیمیه، مجموعة التوحید که مجموعهای از نامههای ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب، عبدالرحمن بن حسن، سلیمان آل شیخ- نوهی محمد بن عبدالوهاب-، عبدالله عنقری، عبداللطیف بن عبدالرحمن و سلیمان بن سحمان است، لمعة الاعتقاد اثر ابن قدامه و دیگر کتابهائی که بر اساس عقیده اهل سنت و جماعت نوشته شدهاند.
به وسیلهی نصرت و یاری دولت سعودی به اسلام، این دعوت موفقیتهایی را در زمینه گسترش در نقاط مختلف به دست آورد که دعوتهای زیاد دیگر چه فردی و چه جمعی به دست نیاوردند.
گسترش این دعوت در تمام عالم اسلام در مدارسی فکری و فعالیتهای دعوتی و تلاشهای پیگیر جهت احیای فرهنگ اهل سنت و جماعت، بروز یافت.
دعوت اسلامی در تاریخ جدید مسلمانان و حیات معاصرشان، اسباب متعددی دارد، که مهمتر از همه دعوت عمومی احیای منهج اهل سنت و جماعت است. منهجی که شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب بدان قیام نمود و خاندان سعود یکی پس از دیگری از زمان محمد بن سعود تاکنون آن را یاری کردهاند. پس منهج اسلامی در زمینهی اعتقاد، اجتهاد و عمل در زمان حیات حکومت سعودی پیوسته حکم میکند.
[٥]- الدرر السنیة، ٤/٢٨٤-٢٨٥.
[٦]- الملک الراشد، ص٣٦٩.