شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

حج و جهاد تا برپایی قیامت، مقرر و فرض هستند

حج و جهاد تا برپایی قیامت، مقرر و فرض هستند

شرح عبارت: طحاوی با این عبارت به رد بر رافضی‌ها اشاره می‌کند، چون آنان می‌گویند: جهاد در راه خدا وجود ندارد تا اینکه رضا از خاندان محمد  ج خارج شود و کسی از آسمان ندا سر دهد که از وی پیروی کنید.

بطلان این گفته آشکارتر از آن است که با دلیلی جهت ردّ و ابطال آن استدلال کرد. آنان برای امام شرط گذاشته‌اند که او باید معصوم باشد. این شرط بدون دلیل و برهان است؛ بلکه در «صحیح مسلم» از عوف بن مالک اشجعی روایت است که او گوید: از رسول خدا  ج شنیدم که می‌فرمود: «خيار أئمتکم الذين تحبّونهم ويحبّونکم، وتصلّون عليهم ويصلّون عليکم، وشرار أئمتکم الذين تبغضونهم ويبغضونکم، وتلعنونهم ويلعنونکم». قال: قلنا[٩٤٠]: يا رسول الله، أفلا ننابذهم عند ذلك؟ قال: «لا، ما أقاموا فيکم الصلاة، إلا من ولی عليه والٍ، فرآهُ يأتي شيئاً من معصية الله، فليکره ما يأتی من معصية الله، ولا ينزعنّ يداً من طاعته»:[٩٤١] «بهترین امامان و پیشوایان شما کسانی هستند که آنان را دوست دارید و آنان هم شما را دوست دارند، برای آنان دعای خیر می‌کنید و آنان هم برای شما دعای خیر می‌کنند و بدترین امامان و پیشوایان شما کسانی‌اند که از آنان بدتان می‌آید و آنان هم از شما بدشان می‌آید، آنان را نفرین می‌کنید و آنان هم شما را نفرین می‌کنند». عوف بن مالک اشجعی گوید: گفتم: ای رسول خدا! پس آیا آن موقع آنان را رها نکنیم؟ پیامبر  ج فرمود: «نه، مادام که در میان شما نماز را بر پای می‌دارند آنان را رها نکنید. آگاه باشید هر کس سرپرستی امور شما را به عهده گرفت و معصیت و نافرمانی خدا را مرتکب شد، از معصیت و نافرمانی خدا توسط او بدش آید ولی دست از اطاعت وی برندارد».

برخی از نمونه‌های این حدیث در مبحث امامت آورده شد و پیامبر  ج نفرمود که واجب است امام، معصوم باشد. رافضی‌ها زیانکارترین مردمان در این قضیه هستند، چون آنان امام معصوم را امام معدوم و کسی که هیچ خبری از وی نیست قرار داده‌اند؛ امامی که در دین و دنیا نفعی به حالشان ندارد؛ چون آنان ادعا می‌کنند که امام مورد انتظار، محمدبن حسن عسکری می‌باشد؛[٩٤٢] کسی که به گمان آنان در سال ٢٦٠ هجری یا نزدیک به این سال، داخل سرداب در سامرا شد، و آنجا چهارپایی ـ استر یا اسب ـ را می‌آوردند تا موقع خروج سوار آن شود و آنجا در اوقات معینی کسی را برای ندا دادن امام جهت خروج مأمور می‌کردند تا ندا سر دهد: ای مولای ما خارج شو! ای مولای ما خارج شو. و اسلحه را بر می‌کشند و آنجا کسی نیست که امام با آنان بجنگد و دیگر اموری که انسان‌های عاقل در این امور به آنها می‌خندند.

گفته طحاوی: «همراه فرماندهان و کارداران مسلمانان اعم از نیکوکارشان و بدکارشان»، بدین خاطر است که حج و جهاد دو فریضه‌ای هستند که با سفر همراه هستند، پس حتماً باید فرد مورد اعتماد و سرپرستی باشد تا در این دو فریضه کارهای مردم در اختیار او باشد و مردم را راهنمایی کند و در برابر دشمن مقاومت کند. این هدف همان طور که با امام نیکوکار حاصل می‌شود با امام بدکار نیز حاصل می‌شود.

***

قوله: «ونؤمن بالکرام الکاتبين، فإن الله قد جعلهم علينا حافظين».

ترجمه: «به نویسندگان ارجمند ایمان داریم، چون خداوند آنان را نگهبانان ما قرار داده است».

ایمان به فرشتگانی که نویسندگان ارجمند هستند

شرح عبارت: خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ عَلَيۡكُمۡ لَحَٰفِظِينَ١٠ كِرَامٗا كَٰتِبِينَ١١ يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢[الانفطار: ١٠-١٢]

«و قطعاً بر شما نگهبانانی است. نویسندگانی ارجمند. می‌دانند آنچه می‌کنید».

﴿إِذۡ يَتَلَقَّى ٱلۡمُتَلَقِّيَانِ عَنِ ٱلۡيَمِينِ وَعَنِ ٱلشِّمَالِ قَعِيدٞ١٧ مَّا يَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَيۡهِ رَقِيبٌ عَتِيدٞ١٨[ق: ١٧-١٨]

«آن دم که دو [فرشته] دریافت‌کننده، [اعمال او را] دریافت می‌کنند که از راست و چپ [در کمین] نشسته‌اند. هیچ سخنی را بر زبان نمی‌آورد مگر اینکه مراقبی آماده نزد اوست».

﴿لَهُۥ مُعَقِّبَٰتٞ مِّنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَمِنۡ خَلۡفِهِۦ يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ[الرعد: ١١]

«و برای انسان تعقیب‌کنندگانی [از فرشتگان] است که او را از پیش رو و پشت سر به امر خدا حفاظت می‌کنند».

﴿أَمۡ يَحۡسَبُونَ أَنَّا لَا نَسۡمَعُ سِرَّهُمۡ وَنَجۡوَىٰهُمۚ بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيۡهِمۡ يَكۡتُبُونَ٨٠[الزخرف: ٨٠]

«آیا می‌پندارند که ما راز آنها و نجوایشان را نمی‌شنویم؟ چرا [می‌شنویم] و رسولان ما نزد آنها می‌نویسند».

﴿هَٰذَا كِتَٰبُنَا يَنطِقُ عَلَيۡكُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّا كُنَّا نَسۡتَنسِخُ[٩٤٣] مَا كُنتُمۡ تَعۡمَلُونَ٢٩[الجاثية: ٢٩]

«این کتاب ماست که بر ضدّ شما به حق سخن می‌گوید. همانا ما از آنچه می‌کردید نسخه برمی‌داشتیم».

﴿إِنَّ رُسُلَنَا يَكۡتُبُونَ مَا تَمۡكُرُونَ٢١[يونس: ٢١]

«مسلماً رسول ما (فرشتگان) آنچه مکر می‌کنید، می‌نویسند».

در «صحیح» از پیامبر  ج روایت شده که ایشان فرمودند: «يتعاقبون[٩٤٤] فيکم ملائکةٌ بالليل وملائکة بالنّهار، ويجتمعون في صلاة الصبح وصلاة العصر، فيصعد إليه الذين کانوا فيکم، فيسألهم ـ وهو أعلم بهم ـ[٩٤٥] کيف ترکتم عبادي؟ فيقولون: أتيناهم وهم يصلّون، وفارقناهم وهم يصلّون»[٩٤٦] «فرشتگانی در شب و فرشتگانی در روز شما را تعقیب می‌کنند، و در نماز صبح و نماز عصر جمع می‌شوند، پس آنانی که میان شما بودند به سوی خدا بلند می‌شوند و خدا ـ که از آنان آگاه‌تر است ـ از آنان می‌پرسد: بندگانم را چگونه ترک کردید؟ فرشتگان می‌گویند: نزد آنان رفتیم در حالی که نماز می‌خواندند و از آنان جدا شدیم در حالی که نماز می‌خواندند».

در حدیث دیگری آمده است: «إنّ معکم من لا يفارقکم إلاّ عند الخلاء وعند الجماع، فاستحيوهم، وأکرموهم»[٩٤٧] «همانا کسانی با شما هستند که از شما جدا نمی‌شوند مگر هنگام دفع حاجت و موقع نزدیکی با همسر. پس از آنان شرم کنید و آنان را گرامی دارید».

در تفسیر آمده است: «دو فرشته از سمت راست و از سمت چپ، کردار انسان را می‌نویسند: فرشته سمت راست، کردار نیک را می‌نویسد و فرشته سمت چپ کردار بد را می‌نویسد، و دو فرشته دیگر، یکی از پشت سر انسان و یکی از جلو انسان، انسان را حفاظت و پاسداری می‌کنند؛ پس انسان در روز میان چهار فرشته و در شب میان چهار فرشته دیگر قرار دارد: دو تا از این فرشته‌ها، نگهبان و دو تا نویسنده اعمال انسان هستند.

عکرمه از ابن عباس نقل کرده که ابن عباس راجع به آیه ﴿يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ[الرعد: ١١].

«به امر خدا، انسان را حفاظت می‌کنند»،

گفت: فرشتگانی انسان را از پیش رو و از پشت سر حفاظت می‌کنند، پس وقتی تقدیر خدا آمد، از انسان دور می‌شوند[٩٤٨].

مسلم و امام احمد از عبدالله روایت کرده‌اند که او گفت: رسول خدا  ج فرمود: «ما منکم من أحدٍ إلاّ وقد وکّل به قرينه من الجنّ، وقرينه من الملائکة»، قالوا: وإياك يا رسول الله؟ قال: «وإيايّ ولکن أعانني الله عليه، فأسلم، فلا يأمرني إلاّ بخير»[٩٤٩] «هیچ یک از شما نیست مگر اینکه همنشینی از جنیان و همنشینی از فرشتگان بر او گماشته شده است». صحابه عرض کردند: برای تو هم هست ای رسول خدا؟ پیامبر  ج فرمود: «آری، برای من هم هست، لیکن خداوند مرا بر او یاری داد و او تسلیم و فرمانبردار من شد و بجز خیر مرا به انجام کاری امر نمی‌کند». عبارت «فأسلم» در روایت با فتح «میم» آمده و کسانی که با ضم میم «فأسلمُ» آن را روایت کرده‌اند، لفظ آن را تغییر داده‌اند. «فأسلم» در صحیح‌ترین دو قول یعنی «تسلیم و فرمانبردار من شد»، به همین خاطر فرمود: «فلا يأمرني إلا بخير» جز خیر مرا به انجام کاری امر نمی‌کند». و کسی که می‌گوید: شیطان، مؤمن شد معنای آن را تحریف کرده است، چون شیطان مؤمن نمی‌شود[٩٥٠].

راجع به معنای فرموده ﴿يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ. برخی گفته‌اند: یعنی فرشتگان به امر خدا از او حفاظت می‌کنند، یعنی خدا فرشتگان را امر کرده که از انسان حفاظت کنند. قرائت کسانی که آیه را ﴿يَحۡفَظُونَهُۥ مِنۡ أَمۡرِ ٱللَّهِۗ قرائت کرده‌اند، آن را تأیید می‌کند[٩٥١].

سپس از طریق نصوص مذکور ثابت شده که فرشتگان قول و عمل را می‌نویسند، و همچنین نیت انسان را می‌نویسند، چون نیت فعل قلب است در نتیجه در عموم آیه ﴿يَعۡلَمُونَ مَا تَفۡعَلُونَ١٢[الانفطار: ١٢] داخل می‌شود. این فرموده پیامبر  ج شاهدی برای آن است، آنجا که می‌فرماید: «قال الله عزّ وجلّ: إذا هم عبدي بسيئةٍ فلا تکتبوها عليه، فإن عملها فاکتبوها عليه سيئةً، وإذا همّ عبدي بحسنة فلم يعملها، فاکتبوها له حسنةً، فإن عملها فاکتبوها عشراً»[٩٥٢] «خداوند   می‌فرماید: هرگاه بنده‌ام قصد کار بدی کرد، آن را بر ضد او ننویسید، اگر آن کار بد را کرد، آن موقع یک بدی را بر ضد او بنویسید، و هرگاه قصد کار نیکی کرد و آن را انجام نداد، یک نیکی را برایش بنویسید، پس اگر آن کار نیک را کرد، ده نیکی را برایش بنویسید».

رسول خدا  ج فرمودند: «قالت الملائکة: ذاك عبدك يريد أن يعمل سيئة ـ وهو أبصر به ـ فقال ارقبوه، فإن عملها، فاکتبوها بمثلها، وإن ترکها، فاکتبوها له حسنةً، إنّما ترکها من جرّای» «فرشتگان می‌گویند: آن یک نفر بنده توست که می‌خواهد کار بدی بکند ـ در حالی که خداوند نسبت به او آگاه‌تر است ـ آنگاه می‌فرماید: مراقب وی باشید، اگر آن کار بد را کرد، یک بدی را بنویسید و اگر آن را رها کرد، یک نیکی را برایش بنویسید، چون او فقط به خاطر من آن کار بد را رها کرد». بخاری و مسلم آن را در «صحیحین» روایت کرده‌‌اند و لفظ از آنِ مسلم است[٩٥٣].

قوله: «ونؤمن بملك الموت، الموکّل بقبض أرواح العالمين»

ترجمه: «به ملک‌الموت، فرشته‌ای که جهت قبض روح جهانیان گماشته شده، ایمان داریم».

[٩٤٠]- در نسخه خطی (ب)، «قلت» آمده است.

[٩٤١]- تخریج آن از پیش گذشت.

[٩٤٢]- او نزد رافضی‌ها به مهدی، صاحب زمان، منتظر، حجت و صاحب سرداب معروف است، که در سامراء به دنیا آمد. پدرش در حالی فوت کرد که او پنج سال داشت. وقتی به سن نه سالگی رسید، وارد سرداب در خانه پدرش واقع در سامراء شد و از آن خارج نشد. این امر در سال ٢٦٥ هجری بود. ابن خلکان در «الوفیات»، ٤/١٧٦ گوید: شیعیان منتظر ظهور وی در آخر زمان از سرداب هستند.

[٩٤٣]- در «زادالمسیر»، ٧/٣٦٥ آمده است: اکثر مفسران معتقدند که این نسخه‌برداری از لوح محفوظ است که فرشتگان هر سال اعمال و کردار بنی آدم را نسخه‌برداری می‌کنند و می‌بینند که آنچه در لوح محفوظ است مطابق اعمالی است که بنی آدم انجام داده‌اند. مفسران می‌گویند: نسخه‌برداری فقط از یک اصل امکان‌پذیر است. فراء گوید: دو فرشته همه اعمال انسان‌ها را بالا می‌برند و خداوند اعمالی که در آن ثواب یا عقاب است، تثبیت می‌کند و آن را نگه می‌دارد و اعمال لغو را دور می‌اندازد. زجاج گوید: معنای آیه این است که ما آنچه را که نگهبانان می‌نویسند، نسخه‌برداری می‌کنیم و نزد خداوند ثابت می‌ماند.

[٩٤٤]- قرطبی می‌گوید: واو در عبارت «یتعاقبون»، علامت فاعل جمع مذکر براساس زبان بلحارث می‌باشد. آنان می‌گویند: «أکلونی البراغیث»: «شپش‌ها ما را خوردند». شاعر هم می‌گوید: بحوران يعصرن السليط أقاربه اخفش آیه ﴿وَأَسَرُّواْ ٱلنَّجۡوَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ[الأنبياء: ٣] «و آنها که ظلم کردند، پنهانی نجوا کردند» را بر آن حمل کرد. او گفت: برخی از نحوی‌ها در تأویل آن و برگرداندن آن به بدل دچار تکلف شده‌اند و نیازی به این تکلیف نیست، چون این زبان، مشهور است و قاعده و قیاس واضحی دارد. حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «الفتح»، ١/٣٤ می‌گوید: جماعتی از شارحین حدیث بر این باورند که این حدیث از این قبیل است و ابن مالک موافق آنان است. ابوحیان آن را مورد انتقاد قرار داده با این گمان که این کاری است که راوی برای اختصار آن را آورده، و برای اثبات آن به روایتی که بزار از طریق دیگری از ابوهریره روایتش کرده، استناد و احتجاج کرده است، که لفظ روایت، چنین است: «إن لله ملائکة يتعاقبون فيکم: ملائکة بالليل وملائکة بالنهار...» «همانا خداوند فرشتگانی دارد که شما را تعقیب می‌کنند: فرشتگانی در شب و فرشتگانی در روز...». او در نسبت دادن این روایت به مسند بزار مسامحه به خرج داده با وجودی که این حدیث با این لفظ در «صحیحین، هست، پس نسبت دادن حدیث به «صحیحین» بهتر است. دلیل ابوحیان این است که این حدیث را مالک در «الموطأ» از ابوزناد، روایت کرده و همان لفظ مذکور را آورده است. و عبدالرحمن بن ابی زناد، از پدرش آن را نقل کرده که سعید بن منصور از وی، آن را اخراج کرده است. بخاری در کتاب «بدء الخلق» از طریق شعیب بن ابی حمزه، از ابوزناد، آن را با لفظ «الملائکة يتعاقبون» روایت کرده است. نسائی نیز از طریق موسی بن عقبه از ابوزناد آن را با لفظ: «إن الملائکة يتعاقبون فيکم...» روایت کرده است. پس در اینجا ابوزناد روایت‌ها را به صورت مختلف آورده، دفعه‌ای این چنین و دفعه‌ای آن چنین آن را ذکر کرده است. پس تحقیق ابوحیان قوی به نظر می‌رسد. آنچه این را تأیید می‌کند، این است که کسان دیگری از اصحاب ابوهریره غیر از اعرج آن را به صورت کامل روایت کرده‌اند؛ که احمد و مسلم از طریق همام بن منبه، از ابوهریره، مانند روایت موسی بن عقبه را روایت کرده‌اند اما حرف «إن» در اول این روایت حذف شده است. ابن خزیمه و سراج هم از طریق ابوصالح، از ابوهریره آن را با این لفظ روایت کرده‌اند: «إنّ لله ملائکة يتعاقبون». این همان طریقی است که بزار آن را روایت کرده است. ابونعیم در «الحلیة» با اسنادی صحیح از طریق ابوموسی، از ابوهریره با لفظ: «إنّ الملائکة يتعقبون» آن را روایت کرده است.

[٩٤٥]- در اصل نسخه‌های خطی، «بکم» آمده، و آنچه در اینجا آمده براساس صحیحین و دیگر منابع حدیثی می‌باشد.

[٩٤٦]- تخریج آن از پیش گذشت.

[٩٤٧]- ترمذی به شماره: ٢٨٠٠ از طریق روایت ابن عمر آورده که رسول خدا  ج فرمودند: «إياکم والتعری، فإن معکم من لايفارقکم إلا عندالغائط وحين يفضی الرجل إلی أهله، فاستحيوهم وأکرموهم» «از برهنه شدن بپرهیزید، چون همراه شما فرشتگانی هستند که از شما جدا نمی‌شوند مگر هنگام قضای حاجت و موقعی که مرد پیش همسرش می‌رود. پس از آنان شرم کنید و آنان را گرامی دارید». ترمذی می‌گوید: این حدیث غریب است که به جز از این طریق، آن را سراغ نداریم. منظورش این است که این حدیث، ضعیف است، زیرا در سندش لیث بن ابی سلیم وجود دارد که حافظه‌اش بد است، و دیگر راویانش، ثقه‌اند. در همین باب از بهزبن حکیم، از پدرش، از پدربزرگش روایت شده که وی گفت: گفتم: ای رسول خدا! عورت‌های ما آن است که برخی از آنها را می‌پوشانیم و برخی را رها می‌کنیم؟ پیامبر  ج فرمود: «احفظ عورتك إلا من زوجتك أوما ملکت يمينك» «عورتت را نگه دار مگر از همسرت یا کنیزت». راوی گوید: گفتم: ای رسول خدا! اگر یکی از ما تنها خودش باشد، چی؟ فرمود: «الله أحق أن يستحيا منه من الناس» «خداوند از مردمان مستحق‌تر است که از وی شرم و حیا شود». احمد در مسند خود، ٥/٣-٤؛ ابوداود به شماره: ٤٠١٧؛ ترمذی به شماره: ٢٧٧٠؛ ابن ماجه به شماره: ١٩٢٠؛ طحاوی در مشکل‌الآثار، ٢/١٥٦-١٥٧؛ خطیب بغدادی در تاریخ خود، ٣/٢٦١-٢٦٢؛ و ابونعیم در «الحلیة»، ٧/١٢١-١٢٢ آن را روایت کرده‌اند. سند آن حسن است همان‌گونه که ترمذی گفته، و حاکم آن را صحیح دانسته است.

[٩٤٨]- طبری به شماره‌های: ٢٠٢١٦ و ٢٠٢١٧ از دو طریق از اسرائیل، از سماک، از عکرمه، از ابن عباس آن را روایت کرده است.

[٩٤٩]- مسلم به شماره: ٢٨١٤؛ احمد در مسند خود، ١/٣٨٥؛ دارمی در سنن خود، ٢/٣٠٦؛ و طحاوی در «مشکل‌الآثار»، به شماره: ١٠٩ چاپ مؤسسة الرسالة آن را روایت کرده‌اند. در همین باب مسلم به شماره: ٢٨١٥؛ و طحاوی به شماره: ١١١ روایتی را از عایشه نقل کرده‌اند.

[٩٥٠]- شیخ احمد شاکر  / می‌گوید: اختلاف در حرکت‌گذاری میم در عبارت «فأسلم»، اختلافی قدیمی است که از قدیم دانشمندان درباره آن اختلاف‌نظر داشته‌اند، و آنچه راجح به نظر می‌رسد، فتح میم می‌باشد همان طور که شارح بر این باور بوده است ولی معنایی که شارح آن را راجح دانسته، راجح نیست. قاضی عیاض در کتاب «مشارق الأنوار»، ٢/٢١٨ گوید: ما آن را با ضمه و فتحه روایت کرده‌ایم، کسی که آن را مضموم کرده، عبارت را به پیامبر  ج برگردانده است، یعنی پیامبر  ج فرموده که همنشین جن او مسلمان شده است. در غیر از این کتاب‌های حدیثی (یعنی «الموطأ» و «الصحیحین») روایت شده که آن حضرت به جای عبارت «فأسلم»، فرمودند: «فاستسلم». نووی در شرح مسلم می‌گوید: «این دو روایت، مشهورند و در خصوص ارجح بودن یکی از دو روایت، علماء اختلاف نظر داشته‌اند؛ خطابی می‌گوید: رأی راجح و برگزیده، مرفوع بودن میم در عبارت «فأسلم» است و قاضی عیاض مفتوح بودن آن را راجح دانسته است. اما حافظ ابن حبان، این حدیث را در صحیح خود (٢/٢٨٣ از نسخه خطی تصویردار) روایت کرده و به روایت مفتوح بودن «میم» جزم نموده و گوید: «در این حدیث دلیلی است برای اینکه شیطان حضرت مصطفی  ج اسلام آورده تا اینکه پیامبر  ج را جز به خیر به هیچ کاری امر نکند، و به این معنا نیست که پیامبر  ج از او سالم می‌ماند هرچند شیطان، کافر باشد». این قول صحیحی است که ادله مختلف آن را ترجیح می‌دهد. ادعای شارح مبنی بر اینکه هر کس بگوید، شیطان مؤمن شده، معنا را تحریف کرده، چون شیطان مؤمن نمی‌شود، اشکال وارد است، چون اولاً؛ لفظ حدیث، «قرینه من الجن» است و نگفت: «شیطانه»، و ثانیاً؛ جنیان کافر و مسلمان در میانشان وجود دارد و شیاطین همانا کافرانشان هستند، پس کسی که از جنیان ایمان آورده دیگر شیطان نامیده نمی‌شود. طحاوی در کتاب «شرح مشکل الآثار» پس از آنکه حدیث ابن مسعود و عایشه  ب را روایت کرده، می‌گوید: ما دانستیم که رسول خدا  ج در این امر همانند دیگر مردمان همنشینی از جنیان و همنشینی از فرشتگان دارد و خداوند متعال، او را بر همنشین او از جنیان یاری داد و آن جن مسلمان شد، تا جایی که پیامبر  ج از آن جن سالم است. برخلاف دیگر مردمان که همراه کسانی از جنس خودشان هم سالم و در امان نیستند.

[٩٥١]- طبری به شماره: ٢٠٢٤٠ از طریق بشربن معاذ، از سعید، از قتاده ... آن را روایت کرده است. در «زادالمسیر»، ٤/٣١١ آمده است: این گفته حسن، مجاهد و عکرمه می‌باشد. اهل لغت می‌گویند: «باء» به جای «من» آمده، و حروف صفات به جای همدیگر می‌آیند. شش قول دیگری راجع به تفسیر آیه، در آنجا وجود دارد، بدانجا مراجعه شود.

[٩٥٢]- مسلم به شماره: ١٢٨؛ بخاری به شماره: ٧٥٠١؛ ترمذی به شماره: ٣٠٧٣؛ احمد در مسند خود، ٢/٢٤٢؛ نسائی در «السنن الکبری» آن گونه که در «التحفة»، ١٠/١٦٨ آمده؛ ابن حبان به شماره‌های: ٣٧٩، ٣٨٠، ٣٨١، ٣٨٢، ٣٨٣ و ٣٨٤؛ و ابن منده در «الإیمان» به شماره‌های: ٣٧٥، ٣٧٧، ٣٧٨ و ٣٧٩ از طریق روایت ابوهریره آن را آورده‌اند. در همین باب بخاری به شماره: ٦٤٩١؛ مسلم به شماره: ٢٠٧؛ احمد در مسند خود، ١/٣١٠ و ٣٦٠-٣٦١؛ ابن منده در «الإیمان» به شماره: ٣٨٠؛ و نسائی در «السنن الکبری»، آن گونه که در «التحفة»، ٥/١٩٢ آمده، روایتی را از ابن عباس آورده‌اند.

[٩٥٣]- مسلم به شماره: ١٢٩؛ احمد در مسند خود، ٢/٣١٥؛ و ابن منده به شماره: ٣٧٦ از طریق روایت ابوهریره آن را آورده‌اند. ما این حدیث را در صحیح بخاری نیافتیم. عبارت «من جرّای» با مدّ و کوتاه، دو لغت هستند که به معنای «من أجلی» (به خاطر من) می‌باشد. لحیانی سروده آن گونه در «لسان‌العرب» ماده «جرر» آمده است:
أمن جرّا بنی أسد غضبتم
ولو شئتم لکان لکم جوار

«آیا به خاطر بنی‌اسد، خشمگین شدید. اگر می‌خواستید او همسایه شما بود».
ومن جرّائنا صرتم عبيداً
لقوم بعد ما وطی الخيار

«و به خاطر ما برده قومی شدید پس از آنکه خوبان و برگزیدگان پایمال شدند».