اختلاف نظر علما راجع به اینکه اول این عالم چه بوده است؟
علما راجع به اینکه اول این عالم چه بوده، اختلاف نظر دارند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَهُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٖ وَكَانَ عَرۡشُهُۥ عَلَى ٱلۡمَآءِ﴾[هود: ٧] «و اوست کسی که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب بود...».
بخاری و دیگران از عمران به حُصین س روایت کردهاند که وی گوید: مردم یمن به رسول خدا ج گفتند: پیش تو آمدهایم تا در دین آگاه شویم و راجع به اول این جهان از تو سؤال کنیم. آن حضرت فرمود: «کانَ الله ولَم يَکُن شَیءٌ قبلهُ» «خداوند بوده و چیزی قبل از او نبوده است». در روایت دیگری آمده است: «ولم يکَن شَیءٌ مَعَهُ»[١٦٦] «و چیزی همراه او نبوده است». در روایت دیگر «غيرهُ» آمده، یعنی: «چیزی غیر از او نبوده است». همچنین آن حضرت میفرمایند: «وکان عرشه علی الماء وکتب في الذکر کلّ شَيء، وخلق السمواتِ والأرضَ» «و عرش خدا بر آب بود و در لوح المحفوظ هر چیزی را نوشت و آسمانها و زمینها را آفرید». در لفظ دیگری آمده است: «ثمَّ خَلقَ السمواتِ والأرضَ» «سپس آسمانها و زمین را آفرید».
عبارت «کتب في الذّکر» یعنی در لوح المحفوظ نوشت؛ همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَقَدۡ كَتَبۡنَا فِي ٱلزَّبُورِ مِنۢ بَعۡدِ ٱلذِّكۡرِ﴾[الأنبياء: ١٠٥] «و همانا در زبور پس از تورات نوشتیم». آنچه در لوح المحفوظ نوشته میشود، «ذکر» نام نهاده همان گونه که آنچه در کتاب نوشته میشود، «کتاب» میگویند.
علما راجع به حدیث فوق الذکر دو قول دارند:
قول اول- عدهای میگویند: منظور این است که پیامبر ج خبر داده که خداوند تنها خودش موجود بوده و همیشه به همان صورت پابرجا و موجود بوده، سپس شروع به آفرینش موجودات نمود. پس جنس و عین موجودات و امور حادث، مسبوق به عدم بوده، و جنس زمان حادث است اما نه در زمان. و خداوند فاعل شده پس از آنکه از ازل تا موقع شروع به فعل و آفرینش، چیزی را انجام نداده و فعل هم ممکن نبوده است.
قول دوم- منظور این است که پیامبر ج از مبدأ آفرینش این جهان که خداوند در شش مرحله آفریده و سپس بر عرش استیلا یافت، خبر داده است همان طور که قرآن در چندین جا از آن خبر داده است. و در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر ب از پیامبر ج روایت شده که آن حضرت فرمودند: «قَدَرَ اللهُ تعالی مقاديرَ الخلق قبل أن يَخلقَ السّمواتِ والأرضَ بخمسين ألف سنة، وکان عرشه علی الماء»[١٦٧] «خداوند متعال اندازههای آفرینش را پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین تعیین نمود و عرش او بر آب بود». در این حدیث پیامبر ج خبر داده که تعیین اندازههای جهان در شش مرحله پنجاه هزار سال قبل از آفرینش آن میباشد و آن موقع عرش خدا بر آب بود.
قول دوم، صحیح است به چند دلیل:
اوّل- سخن مردم یمن «جئنا لنسألك عن أوّل هذا الأمر» «آمدهایم تا راجع به اول این جهان از تو بپرسیم»، اشاره به چیز حاضر و موجود و قابل مشاهده است. و «امر» در اینجا به معنای «مأمور» است؛ یعنی چیزی که خداوند به امر خود آن را پدید آورد. پیامبر ج هم راجع به ابتدای این عالم هستی پاسخ آنها را داد و راجع به جنس مخلوقات چیزی نگفت. چون آنان در این باره از پیامبر ج سؤال نکردند، و راجع به آفرینش آسمانها و زمین در حالی که عرش خدا بر آب بود، به آنان خبر داد و راجع به آفرینش عرش به آنان خبر نداد در حالی که عرش قبل از آفرینش آسمانها و زمین آفریده شده بود.
بر علاوه از این پیامبر ج فرمودهاند: «کان الله ولم يکن شیء قبله» «خداوند بوده و قبل از او چیزی نبوده است». و در روایت دیگری «معه»[١٦٨] آمده است. در روایت دیگری «غيره» آمده است. پیامبر ج در یک مجلس، حدیث فوق را فرموده، پس معلوم میشود که آن حضرت یکی از این الفاظ را فرموده و دو لفظ دیگر به معنا روایت شده است. لفظ «قبل» در غیر این حدیث از آن حضرت ثابت شده است؛ در صحیح[١٦٩] مسلم از ابوهریره س از پیامبر ج روایت شده که آن حضرت در دعای خویش میفرمود: «اللهمّ أنت الأول فليس قبلك شیء»[١٧٠] «خدایا! تو اول هستی پس قبل از تو چیزی نبوده است».
یکی از دو لفظ آخر حدیث قبلی در کتابهای حدیثی ثابت نشده، به همین خاطر بسیاری از محدثین همچون حُمیدی[١٧١] و بغوی[١٧٢] و ابن اثیر[١٧٣] آن را با لفظ «قبل» روایت میکنند. وقتی چنین است، در این لفظ نامی از ابتدا و آغاز امور حادث و اول مخلوقات به میان نیامده است.
همچنین آن حضرت میفرمایند: «کان الله ولم يکن شیءٌ قبله» أو «معه» أو «غيره» «وکان عرشه علی الماء، وکتب في الذکر کلّ شیء» «خداوند بوده و قبل از او یا همراه او یا غیر از او چیزی نبوده، و عرش او بر آب بود، و در لوح المحفوظ هر چیزی را نوشت».
آن حضرت از این سه چیز با «واو» خبر داده و «خلق السموات والأرض» «آسمان و زمین را آفرید» و با «واو» و «ثم» هم روایت شده است. سپس روشن میشود که منظور پیامبر ج این بوده که راجع به آغاز آفرینش آسمانها و زمین و موجودات میان آنها که در شش مرحله آفریده شدند، به آنها خبر دهد و منظورش این نبوده که راجع به آغاز آفرینش موجوداتی که خداوند قبل از آسمانها و زمین آفریده به آنها خبر دهد. و آسمانها و زمین را آفریده که بر آفرینش آنها دلالت دارد و موجودات قبل از آسمانها و زمین را آورده که بر بودن و وجود آنها دلالت دارد و آغاز آفرینش آنها را ذکر نکرده است.
بر علاوه وقتی این حدیث با چندین لفظ وارد شده، بدون دلیل به هیچ یک از این الفاظ جزم و یقین نمیشود. وقتی یکی از الفاظ مذکور به خاطر دلیلی بر دیگر الفاظ ترجیح یافت، آن وقت هر کس یقین حاصل کند که پیامبر ج معنای دیگری را مدّنظر داشته، به طور قطع راه خطا را پیموده است و در قرآن و سنت دلیلی که بر معنای دیگر دلالت کند، نیامده است. پس اثبات این معنا با این گمان که معنای حدیث همان است، جایز نیست. مثلاً روایت «کان الله ولا شیء معه» به تنهایی وارد نشده بلکه با الفاظ دیگری آمده است. پس گمان نمیشود که معنای حدیث این است که آن حضرت این خبر را داده که خداوند متعال همیشه دست از کار کشیده بود تا اینکه آسمانها و زمین را آفرید.
گذشته از این، فرموده پیامبر ج: «کان الله ولم يکن شیء قبله- أو معه، أو غيره- وکان عرشه علی الماء» درست نیست که معنای حدیث این باشد که خداوند متعال تنها خودش موجود بوده و همراه او اصلاً مخلوقی نبوده است، زیراً عبارت «وکان عرشه علی الماء» آن را رد میکند؛ چون این عبارت (یعنی «وکان عرشه علی الماء») یا جمله حالیه است و یا جمله معطوفه، و بر اساس هر دو تقدیر، عرش خداوند درآن وقت، مخلوق و موجود بود. پس معلوم شد که منظور حدیث این است که: چیزی از این جهانِ مشهود، نبود[١٧٤].
***
قوله: «له مَعنی الرَّبُوبييَةِ ولا مَربُوبَ، ومعنَی الخالِقِ ولا مخلُوقَ».
ترجمه: «خداوند متعال قبل ازآنکه مربوبی باشد، رب بود و قبل ازآنکه مخلوقی باشد، خالق بود».
شرح عبارت: «خداوند متعال متصف به «رب» بود قبل از آنکه مربوبی موجود باشد و متصف به «خالق» بود قبل از آنکه مخلوقی موجود باشد.
برخی از شارحین عقیده طحاوی میگویند: طحاوی گفته: «له معنی الربوبيّة ومعنی الخالق» و نگفته «الخالقیه» چون «خالق» کسی است که چیزی را از عدم به وجود میآورد و معنای دیگری ندارد، امّا «رب» معانی زیادی دارد از جمله: مُلک (فرمانروایی»، حفظ (نگه داشتن)، تدبیر (اداره کردن) و تربیت (پرورش کردن و رشد و نمو دادن یا به تدریج چیزی را به کمال رساندن). پس ناچاراً لفظی را آورده که همه این معانی را شامل میشود، و آن هم لفظ «ربوبیت» است.
در این گفته اشکالی وارد است، چون «خلق» به معنای «تقدیر» هم میباشد.
***
قوله: «ولما أنّه مُحيی المَوتَی بَعدَ مَا أحيا، استَحَقَّ هَذا الإسمَ قَبلَ إحيَائهِمِ، کذلك استَحَقَ اسمَ الخَالقِ قَبلَ إنشائهِم».
ترجمه: «همان طور که زنده کننده مردگان است پس از آنکه آنان زنده بودهاند، یعنی مستحق این اسم قبل از زنده نمودن آنها بوده، به همان صورت قبل از به وجود آوردن موجودات، مستحق اسم «خالق» بوده است».
شرح عبارت: خداوند سبحان قبل از زنده نمودن مردگان متصف به «محیی الموتی» (زنده کننده مردگان) است، همچنین قبل از آفرینش موجودات متصف به «خالق» (آفریدگار) است. تا رأی و نظر معتزلیها و موافقانشان را ردّ نماید- همچنان که قبلاً نظر آنها را در این خصوص نقل کردیم-، و این مطلب بیان شد که خداوند پیوسته و همیشه هر چه را بخواهد میکند.
***
قوله: «ذلكَ بأنَّهُ علی کُلّ شَیءٍ قديرٌ وکُلُّ شَیءٍ إليهِ فَقيرٌ وکُلُّ أمرٍ عَلَيهِ يسيرٌ لا يَحتاج إلی شَیءٍ لَيسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ وهوَ السميعُ البَصيرُ».
ترجمه: «این بدان خاطر است که خدا بر هر چیزی تواناست، و هر چیز نیازمند خدا است. هر کاری بر خدا آسان است و خدا به چیزی نیاز ندارد. چیزی همانند او نیست و او شنوای بیناست».
شرح عبارت: عبارت فوق اشارهای است به ثبوت صفات خدا در ازل قبل از آفرینش موجودات. سخن راجع به کل و شمولیت کل در مسأله کلام میآید.
[١٦٦]- بخاری به شماره ٧٤١٨ با لفظ «و لم يکن شیءٌ قبله» و شماره ٣١٩١؛ ابن خزیمه در «التوحید» ص٣٧٦؛ دارمی در کتاب «الرد علی الجهمیه» ص١٤؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، ج١٨ شمارههای ٤٩٧، ٤٩٨ و ٥٠٠؛ نسائی در مبحث «في التفسير» از کتاب «السنن الکبری»، همچنان که در «تحفة الأشراف»، ج٨ ص١٨٢ آمده با لفظ «کان الله و لم يکن شیء غيره»، و احمد در «المسند»، ج٤ ص٤٣١و ٤٣٢ با لفظ «کان الله عز وجل و لم يکن شیء غيره» آن را آوردهاند. روایت «و لم يکن شیء معه» که مؤلف آورده در هیچ یک از کتابهای حدیثی نیامده فقط روایت «و لم يکن شیء غيره» آمده که به همان معنی است. نگا: «فتح الباری»، ٦/٢٨٩؛ و «عمدة القاری»، ١٥/١٠٩.
[١٦٧]- مسلم در صحیح خود به شماره ٢٦٥٣ با لفظ «کتب الله مقادير الخلائق قبل أن يخلق السموات والأرض بخمسين ألف سنة، قال: وعرشه علی الماء» و بیهقی در «الأسماء والصفات» ص٣٧٤ با لفظ «قدر الله المقادير» و همچنین با لفظ «فرغ الله عز وجل من المقادیر وأمور الدنیا قبل أن يخلق السموات والأرض- وعرشه علی الماء – بخمسين ألف سنة» آن را روایت کردهاند. احمد در مسند خود، ج٢ ص١٦٩ آن را بدون عبارت «وعرشه علی الماء»؛ و ترمذی به شماره ٢١٥٦ آن را روایت کردهاند. بیهقی میگوید: عبارت «فرغ» یعنی خلق اندازههای جهان را تمام کرد نه اینکه مشغول آن بوده و از آن فارغ شد، چون هیچ چیز خداوند متعال را مشغول نمیکند و امر او این است که چیزی را بخواهد و به آن بگوید: شو، فوراً میشود.
[١٦٨]- این لفظ در هیچ یک از کتابهای حدیثی وارد نشده همچنان که قبلاً ذکر شد. اما شیخ الاسلام ابن تیمیه در رساله خود در شرح این حدیث در ضمن «مجموعة الرسائل والمسائل»، ج٢ ص١٧٥ به اشتباه میگوید: این حدیث در صحیح بخاری آمده است. شاگردش ابن قیم هم در کتاب «مدارج السالکین» ج٣ ص٣٩١ از این اشتباه پیروی کرده و گفته که در صحیح بخاری آمده است.
[١٦٩]- در نسخه خطی (ب) به جای «صحیح»، «حدیث» آمده است.
[١٧٠]- تخریج این حدیث گذشت.
[١٧١]- او امام و حافظ و فقیه، شیخ حرم، ابوبکر عبدالله بن زبیر بن عیسی قریشی اسدی حمیدی اهل مکه صاحب «المسند»، متوفای سال ٢١٩هـ ق است. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» ج١٠ شماره: ٢١٢ آمده است.
[١٧٢]- او شیخ، امام و علامه و رهبر و حافظ شیخ الاسلام احیاگر سنت ابومحمد حسین بن مسعود بن محمد بغوی شافعی مذهب و مفسر، صاحب تألیفات مفیدی در زمینه تفسیر و حدیث و فقه، متوفای سال ٥١٦ هـ ق میباشد. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» ج١٩ شماره: ٢٥٨ آمده است.
[١٧٣]- او علامه و دانشمند متبحر و بلیغ، مجدالدین ابوسعادات مبارک بن محمد جزری سپس موصلی است. وی صاحب کتاب «جامع الأصول في أحادیث الرسول» میباشد. که احادیث کتابهای ششگانه حدیثی بجز سنن ابن ماجه در آن آمده که البته به جای سنن ابن ماجه، کتاب «المؤطا» امام مالک آورده است. وی به سال ٦٠٦هـ ق وفات یافت. شرح حالش در کتاب «سیر أعلام النبلاء» ج٢١ شماره: ٢٥٢ آمده است.
[١٧٤]- به کتاب «الفتاوی»، ج١٨ صفحات ٢١٠-٢٤٣ مراجعه کنید.