افعال بندگان، خلق خداوند است و بندگان فاعل آن هستند
شرح عبارت: علما راجع به افعال اختیاری بندگان اختلاف نظر دارند[١١٠٤].
جبریه ـ که رئیسشان جهم بن صفوان ترمذی[١١٠٥] است ـ معتقدند که تدبیر در افعال انسانها، همهاش از آن خداوند متعال است و همه این افعال همانند حرکات شخصی که میلرزد و رگهایی که میتپند و حرکات درختان، همهشان ناچاری و جبری میباشد، و اضافه آن به انسانها، از روی مجاز است.
در مقابل اینان معتزله قرار دارند که بر این باورند، تمامی افعال اختیاری از همه موجودات زنده، خلق و آفریده خود آنان است و هیچ ربطی به خلق خداوند ندارد. اینان میان خود اختلاف نظر دارند در اینکه آیا خداوند متعال قادر به افعال بندگان است یا خیر؟!
اهل حق میگویند: افعال بندگان است که انسانها به وسیله آن، مطیع و فرمانبردار یا گناهکار و نافرمان میشوند و این افعال، مخلوق و آفریده خداوند متعال میباشد. چون خداوند بلندمرتبه در آفرینش مخلوقات تنها و یگانه است و جز او آفرینندهای نیست.
پس جبریه در اثبات قدر راه افراط و غلو را پیمودهاند و به طور کلی و از اساس کسب و فعل بنده را نفی کردهاند، همانطور که تشبیهکنندگان صفات خدا به انسانها راه افراط و غلو را پیمودهاند و صفات خالق را به مخلوق تشبیه نمودند. قدریه هم، قدر و تقدیر را نفی کرده و بندگان را همراه خداوند متعال، خالق و آفریننده افعال خود دانستهاند. به همین خاطر اینان مجوس این امت و البته پستتر از مجوساند، از آن جهت که مجوس قائل به وجود دو تا خالق بودند و اینان خالقهای بیشماری را اثبات نمودهاند.
خداوند مؤمنانٍ اهل سنت را در آنچه انسانها در آن اختلاف نمودهاند، به اذن و اراده خود به راه راست و حق هدایت کرده است، خدا هر که را خواهد به راه راست هدایت مینماید. هر دلیل صحیحی که انسان جبری برای اثبات عقیده خود ارائه مینماید، بر این مطلب دلالت میکند که خداوند خالق همه چیز است و او بر هر چیزی تواناست، و افعال بندگان از جمله مخلوقات و آفریدههای خداوند هستند، و خدا هر چه خواهد، میشود و هرچه نخواهد، نمیشود. و دلالت نمیکند و بر اینکه انسان در حقیقت فاعل و ارادهکننده و مختار نیست، و حرکات اختیاریاش همانند حرکت شخص لرزان و وزش بادها و حرکات درختان، جبری و ناچاری است.
و هر دلیل صحیحی که انسان قدری برای اثبات عقیده خویش میآورد، بر این امر دلالت میکند که انسان فاعل حقیقی فعل خویش است و انسان در حقیقت، مختار و ارادهکننده آن فعل است، و نشان میدهد که اضافه و نسبت فعل به انسان، اضافه حقیقی است و دلالت نمیکند بر اینکه افعال انسان برای خداوند متعال مقدر نیست و بدون مشیت و قدرت خدا، این افعال واقع شدهاند.
وقتی حق هر یک از دو گروه به حق گروه دیگر ضمیمه کنی، آن وقت بر چیزی دلالت میکند که قرآن و سایر کتابهای آسمانی بر آن دلالت دارند و آن، این است که: قدرت و مشیت خداوند، عام است و تمامی آنچه که در هستی است اعم از اعیان و افعال را در بر میگیرد، و اینکه بندگان فاعل حقیقی افعالشان هستند و آنان، به سبب افعالشان مستوجب مدح و نکوهش میباشند.
این مطلب در نفسالأمر، واقعیت دارد، و چون ادله حق متعارض نیست و حق همدیگر را تصدیق میکند. ذکر ادله هر دو گروه (جبریه و قدریه) در این مختصر نمیگنجد. از دلیل هر گروه، بطلان عقیده دیگری برمیآید اما من برخی از ادلهای که هر دو گروه جهت اثبات عقیده خود بدان استدلال نمودهاند در اینجا ذکر میکنم سپس بیان میدارم که این ادله بر عقیده باطلشان که جهت اثبات عقیده خویش بدان استدلال نمودهاند، دلالت ندارد.
[١١٠٤]- نگا: «شفاء العلیل»، صفحات ٤٩-٥٤.
[١١٠٥]- به سمرقندی نیز منسوب است.