کمال قدرت خداوند متعال و منتفی بودن ناتوانی از او
شرح عبارت: به خاطر کمال قدرت خداوند چیزی نمیتواند او را ناتوان گرداند، خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ٢٠﴾[البقرة: ٢٠] «همانا خداوند بر هر چیز تواناست». ﴿وَكَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ مُّقۡتَدِرًا٤٥﴾[الكهف: ٤٥] «و خدا بر هر چیزی قادر است». ﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعۡجِزَهُۥ مِن شَيۡءٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّهُۥ كَانَ عَلِيمٗا قَدِيرٗا٤٤﴾[فاطر: ٤٤] «و هیچ چیز نه در آسمانها و نه در زمین خدا را ناتوان نمیسازد، چرا که او دانای تواناست». ﴿وَسِعَ كُرۡسِيُّهُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَۖ وَلَا ئَُودُهُۥ حِفۡظُهُمَاۚ وَهُوَ ٱلۡعَلِيُّ ٱلۡعَظِيمُ٢٥٥﴾[البقرة: ٢٥٥] «قلمرو علم و قدرتش آسمانها و زمین را فرا گرفته است و نگاهداشت آنها بر او دشوار نیست، و او والای بزرگ است». ﴿وَلَا ئَُودُهُۥ﴾ یعنی برای او دشوار و سخت نیست و او را ناتوان نمیسازد. این نفی به خاطر ثبوت کمال ضد آن است. همچنین هر نفیای که در قرآن و سنت راجع به صفات خدا آمده، به خاطر ثبوت کمال ضد آن است؛ مثلاً خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا يَظۡلِمُ رَبُّكَ أَحَدٗا٤٩﴾[الكهف: ٤٩] «پرودرگار تو به احدی ظلم نمیکند». به خاطر کمال عدل خداوند. در جای دیگری میفرماید: ﴿لَا يَعۡزُبُ عَنۡهُ مِثۡقَالُ ذَرَّةٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِ﴾[سبأ: ٣] «هم وزن ذرّهای، نه در آسمانها و نه در زمین، از او پوشیده نیست»، که این هم به خاطر کمال علم خداوند است. یا آیهی ﴿وَمَا مَسَّنَا مِن لُّغُوبٖ٣٨﴾[ق: ٣٨] «و ما را هیچ ضعف و خستگی نرسید». که به خاطر کمال قدرت خداست. و آیه ﴿لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ﴾[البقرة: ٢٥٥] «نه چرت میگیردش نه خواب»، که به خاطر کمال حیات و پایداری خداوند میباشد. آیه ﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ﴾[الأنعام: ١٠٣] «دیدگان او را در نیابند»، که به خاطر کمال بزرگی و عظمت و کبریائی خداست و گرنه نفی صرف هیچ مدح و ستایشی نیست. مگر نمیبینی که گفته شاعر:
قُبيّلة لايغدرون بذمّة
ولا يظلمون النّاس حبّة خردل[١١٤]
«قبیلهای کوچک که در عهد و پیمان خیانت نمیکند و به اندازه دانه گندمی به مردم ظلم نمیکند».
از آنجا که نفی خیانت و ظلم را در کلام خود قبل و بعد از این بیت آورده و آنان را با لفظ «قُبیّله» به صورت تصغیر آورده، معلوم میشود که منظور از آن، ضعف و ناتوانیشان است نه کمال قدرتشان. و گفته شاعر دیگر:
لکنّ قومی وإن کانوا ذوی عدد
ليسوا من الشرّ في شیء وإن هانا[١١٥]
«اما قوم من هر چند تعدادشان زیاد است، اما اصلاً در شر و بدی نیستند هر چند به آنان خیانت شود».
از آنجا که نفی شر و بدی از قومش را که بر مذمت و نکوهش آنان دلالت دارد، در کلام خود آورده معلوم میشود که منظور ضعف و ناتوانیشان میباشد.
[١١٤]- این بیت از آنِ نجاشی است. نام او قیس بن عمرو بن مالک است. بیت فوق از قصیدهای است که با آن قصیده قبیله بنی عجلان را هجو نموده است. ابن سید در کتاب «أبیات المعانی» برخی از این قصیده را آورده است. او شاعری هجوگو بود و از بزرگان عرب محسوب میشود، فقط انسانی فاسق بود. مادرش اهل حبشه بود و او به حبشه منسوب شد؛ نگا: «الشعر و الشعراء»، ص٣٢٩؛ و «سمط اللآلی»، ص٨٩٠.
[١١٥]- این بیت در کتاب «حماسة أبی تمام» ج١ ص٣٠ با شرح مرزوقی آمده است. «حماسة أبی تمام» اثر برخی از شعرای بنی عنبر است. به نظر میرسد مرزوقی شاعری بود که قصدش، مذمت و نکوهش نبوده، بلکه آنان را به ایثار جان و گذشت از جنایتکاران توصیف میکند. اگر آنان قصد انتقام میداشتند، مسلماً به خاطر تعداد و نیروهایشان میتوانستند این کار را بکنند اما تقوی و ترس از خدا آنان را از این کار منع کرد.