بیان منظور از آیه: ﴿ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى﴾
لازم به ذکر است که واژههای «دنا» (نزدیک شد) و «تدلی» (نزدیکتر شد) که در سوره نجم و سوره اسراء آمده، با هم فرق دارند، چون آنچه در سوره نجم آمده، به نزدیک شدن و نزدیکتر شدن به جبرئیل مربوط میشود همچنان که عایشه و ابن مسعود ب گفتهاند، چون خداوند متعال میفرماید: ﴿عَلَّمَهُۥ شَدِيدُ ٱلۡقُوَىٰ٥ ذُو مِرَّةٖ فَٱسۡتَوَىٰ٦ وَهُوَ بِٱلۡأُفُقِ ٱلۡأَعۡلَىٰ٧ ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ٨﴾[النجم: ٥-٨] «او را [آن فرشته] بس نیرومند آموخته است. تیزهوش و توانایی که [در برابر پیامبر] ج ایستاد. در حالی که او (جبرئیل) در افق بالاتر بود. سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد». همه ضمایر موجود در آیات مذکور به این معلم بس نیرومند (جبرئیل) بر میگردد اما آنچه در حدیث اسراء و معراج است، به نزدیک و نزدیکتر شدن به خداوند متعال بر میگردد[٤٣٨]. همان طور که گفته شد، آنچه در سوره نجم آمده که پیامبر ج او را بار دیگر کنار سدرة المنتهی دیده، منظور جبرئیل است که پیامبر ج او را در شکل واقعیاش دیده؛ یک بار در زمین و بار دیگر کنار سدرة المنتهی.
از جمله ادلهای که نشان میدهد معراج با جسم پیامبر ج در حالت بیداری بوده، این آیه است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ لَيۡلٗا مِّنَ ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ إِلَى ٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡأَقۡصَا ٱلَّذِي بَٰرَكۡنَا حَوۡلَهُۥ لِنُرِيَهُۥ مِنۡ ءَايَٰتِنَآۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١﴾[الإسراء: ١] «منزه است آن که بنده خویش را شبی از مسجد الحرام به سوی مسجدالاقصی که حومه آن را برکت دادهایم سیر داد...». عبد هم مجموع جسم و روح است همان طور که انسان، نامی است برای مجموع جسم و روح. این امر به هنگام اطلاق، معروف است و همین صحیح میباشد. پس معراج با این مجموع جسم و روان میباشد و این امر از نظر عقلی محال و ممتنع نیست. و اگر بعید بودن بالا رفتن بشر جایز بود، قطعاً پایین آمدن فرشتگان هم جایز بود و این امر به انکار نبوت میانجامد که کفر است. اگر گفته شود: حکمت اسراء و شب روی به بیت المقدس در ابتدا چیست؟ در جواب میگوییم: این امر بدین خاطر بود تا صدق و راستگویی ادعای معراج از جانب پیامبر ج آشکار شود موقعی که قریش از وی خواستند که بیت المقدس را توصیف نماید. پس آن حضرت ج بیت المقدس را برایشان توصیف نمود[٤٣٩]. و خبر کاروانشان را که در راهش از کنار آن گذشت، به اطلاع آنان رساند.[٤٤٠] و اگر پیامبر ج از مکه به سوی آسمان بلند کرده میشد، این مطلب تحقق نمییافت، چون قریش نمیتوانستند نسبت به آنچه در آسمان است اطلاع حاصل کنند اگر چه پیامبر ج خبر وقایع موجود در آسمان را بدانان میداد اما نسبت به آنچه در بیت المقدس بود، اطلاع داشتند از این رو پیامبر ج با توصیف خود، وقایع موجود در آنجا را برایشان بازگو نمود.
در حدیث معراج، دلیلی برای ثبوت صفت علو و بلندی برای خداوند متعال از جهات متعدد هست برای کسی که در آن تدبر و تأمل نماید.
***
قوله: «والحوض – الذي أکرمه الله تعالی به غياثاً لأمته – حقّ».
ترجمه «حوض [کوثر] – که خداوند متعال، پیامبرش را جهت آب دادن به امتش، بدان مکرم نموده – حق است».
[٤٣٨]- قبلاً گفته شد که این مطلب از مواردی است که فقط شریک آورده و از اوهام و اشتباهات اوست. و نگا «زادالمعاد»، ٣/٣٨.
[٤٣٩]- بخاری به شمارههای: ٣٨٨٦ و ٤٧١٠؛ و مسلم به شماره: ١٧٠ از جابر بن عبدالله روایت کردهاند که رسول خدا ج فرمود «لما کذبتني قريش، قمت في الحجر، فجلا الله لی بيت المقدس فطفقت أخبرهم عن آياته وأنا أنظر إليه» «وقتی قریش مرا تکذیب نمودند، در حجر بلند شدم، آنگاه خداوند بیت المقدس را برایم نمایان کرد و من هم در حالی که به بیت المقدس نگاه میکردم، نشانهها و وقایع آنجا را به اطلاع آنان میرساندم». این حدیث، شاهدی مفصل با سند صحیح از طریق روایت ابن عباس دارد که احمد در مسند خود؛ ج ١ ص ٣٠٩ آن را آورده است.
[٤٤٠]- به مسند احمد، جص ٣٧٤؛ و تفسیر ابن کثیر، ج ٣ ص ١٥ مراجعه کنید.