شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

نکوهش سلف صالح از علم کلام به خاطر اشتمال آن بر اموری دروغ و مخالف حق

نکوهش سلف صالح از علم کلام به خاطر اشتمال آن بر اموری دروغ و مخالف حق

سلف صالح علم کلام را به این خاطر که اصطلاحی تازه برای معانی درست است همچون اصطلاحات موجود در علوم صحیح ناپسند ندانستند. همچنین دلیل آوردن برای حق و آوردن حجت و برهان برای اهل باطل را ناپسند ندانستند، بلکه علم کلام را از این جهت ناپسند دانستند که مشتمل بر اموری دروغ و مخالف حق است[٣٦٥]. ازجمله: مخالفت آن با قرآن و سنت و علوم صحیحی که در قرآن است. آنان راه دستیابی به علم کلام را دشوار نموده و برای اثبات آن سخن را به درازا کشانده‌اند در حالی که نفع و فایده خیلی کم دارد. پس علم کلام به گوشت شتری می‌ماند که بر سر کوه دشواری فاسد و لاغر شده است که این کوه نه هموار است تا بتوان بالای آن رفت و گوشت هم نه آن چنان چاق است تا آن را به خانه برد و آن را خورد[٣٦٦]. و بهترین و زیباترین مطالبی که در علم کلام است، در قرآن به طور صحیح‌تر و زیباتر بیان شده و بهترین تفسیر برای آن‌ها شده است.

پس آنچه اهل کلام دارند، جز تکلف و اطاله گویی و معما گویی چیزی نیست. همچنان که گفته شده است:

لو لا الَّتنافُسُ في الدُّنيا لَما وُضِعَت
کُتُبُ التَّناظُرِ لا المُغني و لا العَمَدُ
[٣٦٧]

«اگر مسابقه و هم چشمی در دنیا نبود، کتاب‌های مناظره همچون «المغنی» و «العمد» تألیف نمی‌شدند».

يُحَلِّلُونَ بِزَعمٍ مِنهُم عُقَدا
و بالَّذي وَضَعُوهُ زادَتَ العُقَدُ
[٣٦٨]

«به گمان خود، گره‌هایی را باز می‌کنند، اما با این کتاب‌هایی که تألیف کرده‌اند، گره‌ها را بیشتر کرده‌اند».

آنان گمان می‌کنند که با این علم و کتاب‌هایی که وضع کرده‌اند، شبهات و شک و تردیدها را دفع می‌کنند، اما انسان فاضل و زیرک می‌داند که شبهات و شک و تردیدها را با این کارشان بیشتر کرده‌اند.

محال است که شفا و هدایت و علم و یقین از قرآن و سنت پیامبر  ج حاصل نشود و از کلام این سرگشتگان حاصل شود.

[٣٦٥]- نگا «درء تعارض العقل و النقل»، ١/٤٣ – ٤٦.

[٣٦٦]- در پاورقی نسخه خطی(ب) آمده است «فينتقی» و هر دو صحیح است. از عبارت «گوشت شتری که فاسد و لاغر شده» تا اینجا، قسمتی برگرفته از حدیث طولانی ام زرع است که بخاری به شماره: ٥١٨٩ و دیگران از طریق روایت عایشه  ل آن را آورده‌اند. قاضی عیاض بن موسی یحصبی متوفای سال ٥٤٤ هـ.ق شرح زیبایی بر آن نوشته و آن را «بغیة الرائد لما تضمنه حدیث أم زرع من الفوائد» نام نهاده، که در مراکش به سال ١٣٥٩ هـ.ق به چاپ رسید. «غث» چیز لاغری است که به خاطر لاغر بودنش، رها می‌شود و انسان از آن بدش می‌آید. این واژه از قول عرب‌ها گرفته شده است که می‌گوید «غثَّ الجرح غثّاً وغثيثاً» «روان شد خون زرداب جراحت و «استغثه صاحبه» «صاحب زخم، خون و زرداب جراحت را روان ساخت» یا می‌گویند «اَغث الحديث» «سخن تباه و بی منفعت گفت». یا می‌گوید «غث فلان في خلقه» «خلقت فلانی ضعیف است». و بعداً استعمال آن در مقابل چاق، زیاد شد. پس به سخن آمیخته از خوب و بد گفته می‌شود. «فيه الغث والسمين،» «در آن، بد خوب هست»، و عبارت عرب که می‌گویند «علی رأس جبل وعر» یعنی بر بالای کوه دشواری است که صعود به آن دشوار است. از عرب‌ها به جای «غث»، «وعث» هم نقل شده است. قاضی عیاض می‌گوید: معنای «وعث»، «ذووعث» است، «الوعث» هم جایی است نرم که نه ریگ باشد و نه خاک و راه رفتن در آن، سخت است. پس این کلمه در هر چیزی که سخت باشد، به کار رفته است. عبارت «وعثاء السفر» هم از آن گرفته شده، یعنی «شدت و سختی سفر». عبارت «لا سمين فينتقل»، یعنی «چاق نیست که مردم آن را به خانه‌هایشان ببرند و آن را بخورند». «فينتقی» هم نقل شده، یعنی این گوشت، چاقی نیست که مغز داشته باشد. قاضی عیاض گوید: منظور آن است که آن گوشت مغز ندارد تا به خاطر مغزش به خانه برده شود.

[٣٦٧]- کتاب المغنی في علم الکلام، تألیف شیخ و بزرگ معتزله، قاضی عبدالجبار بن احمد همدانی، صاحب تألیفات متعددی است. وی به سال ٤١٥ هـ.ق وفات یافت. کتاب مذکور در اصل هفده جزء است، اما آنچه از آن به دست ما رسیده، دوازده جزء می‌باشد. کتاب «العمد» در اصول و علم کلام، هم از تألیفات اوست. ابوالحسین محمد بن علی بصری معتزلی آن را شرح نموده و در آن نهایت تلاش و کوشش خود را به کار گرفته است. سپس به نظرش رسید که این کتاب را خلاصه نماید و فقط مسائل و مباحث اصول فقه را بیاورد همراه با اضافاتی که در شرح نیست و این مختصر را «المعتمد في أصول الفقه» نام نهاد، که در دو جلد به چاپ رسید. به کتاب «سیرأعلام النبلاء»، ج ٧ ص ٢٤٤ مراجعه کنید.

[٣٦٨]- این بیت از نسخه خطی (ب) ساقط شده است.