شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

اتفاق نظر اهل سنت بر احترام و بزرگداشت این ده نفر

اتفاق نظر اهل سنت بر احترام و بزرگداشت این ده نفر

اهل سنت بر احترام و بزرگداشت و مقدم نمودن این ده نفر اتفاق نظر دارند؛ با توجه به اینکه فضائل و مناقب و بزرگواری‌های آن‌ها مشهور گشته و زبانزد خاص و عام گشته است. چه کسی نادان‌تر از افرادی است که بر زبان آوردن لفظ «ده» یا انجام دادن کاری که «ده» است را دوست ندارند و آن را ناپسند می‌دارند!! بدین خاطر که آنان از بزرگان و برگزیدگان صحابه بدشان می‌آید و نسبت به آنان کینه و بغض دارند. در واقع این ده نفر به بهشت گواهی داده شده‌اند، و آنان علی  س را از این تعداد استثنا کرده‌اند. عجیب است که آنان لفظ «نه» را دوست دارند ولی این نه نفر از ده نفر را دوست ندارند. آنان سایر مهاجران و انصار از پیشگامان نخستین که زیر آن درخت با پیامبر  ج بیعت کردند که در حدود هزار و چهارصد نفر بودند[١٢٥٧]، را دوست ندارند و نسبت به آنان بغض و کینه دارند. در حالی که خداوند از آنان راضی و خشنود گشته و می‌فرماید:

﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ ...[الفتح: ١٨]

«به راستی خدا هنگامی که مؤمنان زیر آن درخت با تو بیعت می‌کردند از آنها راضی شد ...».

در «صحیح مسلم» و دیگر کتاب‌های حدیثی از جابر از پیامبر  ج روایت شده که آن حضرت فرمودند: «لا يدخل النّار أحدٌ بايع تحت الشجرة»[١٢٥٨] «هیچ کس از افرادی که زیر آن درخت بیعت کردند، داخل جهنم نمی‌روند».

همچنین در «صحیح مسلم» از جابر روایت شده که: برده حاطب بن أبی بلتعه گفت: ای رسول خدا! حاطب قطعاً به جهنم می‌رود. رسول خدا  ج فرمود: «کذبت، لا يدخلها، فإنّه[١٢٥٩] شهد بدراً والحديبية»[١٢٦٠] «دروغ گفتی، او داخل جهنم نمی‌رود، چون وی در جنگ بدر و روز حدیبیه حضور داشت».

رافضی‌ها از همه اینان، و بلکه از سایر اصحاب رسول خدا  ج جز تعداد اندکی در حدود دوازده سیزده نفر اعلام برائت و بیزاری می‌کنند. معلوم است که اگر در جهان فرض شود که ده نفر کافرترین مردم وجود دارند، دوری از این اسم به خاطر آن واجب نیست، همچنان که خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿وَكَانَ فِي ٱلۡمَدِينَةِ تِسۡعَةُ رَهۡطٖ يُفۡسِدُونَ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَا يُصۡلِحُونَ٤٨[النمل: ٤٨]

«و در آن شهر، نه دسته بودند که در آن سرزمین فساد می‌کردند و به اصلاح نمی‌پرداختند».

که در اینجا دوری و بیزاری از اسم «نه» به طور مطلق واجب نیست. بلکه اسم «ده» خداوند مسمای آن را در چندین جا از قرآن مورد مدح و ستایش قرار داده است؛ مانند:

﴿تِلۡكَ عَشَرَةٞ كَامِلَةٞۗ[البقرة: ١٩٦]

«این ده روز تمام است».

﴿۞وَوَٰعَدۡنَا مُوسَىٰ ثَلَٰثِينَ لَيۡلَةٗ وَأَتۡمَمۡنَٰهَا بِعَشۡرٖ ...[الأعراف: ١٤٢]

«و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و با ده شب دیگر آن را کامل نمودیم ... ».

﴿وَٱلۡفَجۡرِ١ وَلَيَالٍ عَشۡرٖ٢[الفجر: ١-٢]

«به سپیده‌دم سوگند، و به شب‌های ده‌گانه سوگند».

و پیامبر  ج در ده روز آخر ماه رمضان اعتکاف می‌کرد[١٢٦١].

آن حضرت درباره شب قدر می‌فرماید: «التمسوها في العشر الأواخر من رمضان»[١٢٦٢] «شب قدر را در ده روز آخر از ماه رمضان را جستجو کنید».

پیامبر  ج در جای دیگری می‌فرمایند: «ما من أيام العمل الصالح فيهن أحبّ إلی الله من هذه الأيام العشرة»[١٢٦٣] «هیچ روزهایی نیست که عمل صالح در آنها در نزد خداوند محبوب‌تر و دوست‌داشتنی‌تر از این ده روز باشد». منظورش ده روز نخست ماه ذی‌الحجه است.

[١٢٥٧]- در صحیح بخاری به شماره: ٤١٥٢؛ و صحیح مسلم به شماره: (١٨٥٦) (٧٢) (٧٣) از طریق روایت جابر آمده است: اصحاب بیعت رضوان، هزار و پانصد نفر بودند. همچنین در صحیح بخاری به شماره‌های: ٤١٥٤ و ٤٨٤٠؛ و صحیح مسلم به شماره: ١٨٥٦ آمده که تعدادشان هزار و چهارصد نفر بود. باز در صحیح بخاری به شماره: ٤١٥٥؛ و صحیح مسلم به شماره: ١٨٥٧ از عبدالله بن ابی أوفی روایت شده که گوید: «ما هزار و سیصد نفر بودیم». بخاری به شماره: ٤١٥٣ از طریق یزیدبن زریع، از سعید، از قتاده روایت کرده که قتاده گفت: به سعیدبن مسیب گفتم: به من خبر رسیده که جابربن عبدالله می‌گفت: اصحاب بیعت رضوان هزار و چهارصد نفر بودند؟ سعید بن من گفت: جابر برایم نقل کرد که کسانی که در روز حدیبیه با پیامبر  ج بیعت کردند، هزار و پانصد نفر بودند؟ سعید بن من گفت: جابر برایم نقل کرد که کسانی که در روز حدیبیه با پیامبر  ج بیعت کردند، هزار و پانصد نفر بودند. اسماعیلی آن‌گونه که در «الفتح»، ٧/٣٤١ آمده از طریق عمروبن علی فلاس، از ابوداود طیالسی آن را روایت کرده که ابوداود طیالسی گوید: قرة از قتاده برایم نقل کرد و گفت: به سعیدبن مسیب گفتم: افرادی که در بیعت رضوان حضور داشتند، چند نفر بودند؟ گفت: هزار و پانصد نفر. قتاده گفت: گفتم: همانا جابربن عبدالله گفت: آنان هزار و چهارصد نفر بودند. سعیدبن مسیب گفت: خدا او را رحم کند او دچار اشتباه و وهم شده است، چون خودش برایم نقل کرد که تعدادشان هزار و پانصد نفر بود. در صحیح مسلم به شماره: ١٨٥٨ از معقل بن یسار روایت شده که وی گفت: ما هزار و چهارصد نفر بودیم. در صحیح بخاری به شماره: ٤١٥٠ از طریق روایت براء بن عازب آمده که گوید: ما همراه پیامبر  ج هزار و چهارصد نفر بودیم. در روایتی دیگر در صحیح بخاری به شماره: ٤١٥١ آمده که: آنان هزار و چهارصد نفر یا بیشتر بودند. به جمع میان آنها در کتاب «الفتح»، ٧/٤٤٠؛ «زادالمعاد»، ٣/٢٨٧-٢٨٨ چاپ مؤسسة الرسالة مراجعه نمایید.

[١٢٥٨]- تخریج آن از پیش گذشت.

[١٢٥٩]- در نسخه خطی (أ) آمده است: «کذبت إنّه ...».

[١٢٦٠]- این حدیث در «صحیح مسلم» به شماره: ٢٤٩٥ آمده است. همچنین احمد در «المسند»، ٣/٣٢٥ و ٣٤٩؛ ترمذی به شماره: ٣٨٦٤؛ نسائی در «فضائل الصحابة»، شماره: ١٩١؛ طبرانی در «المعجم الکبیر»، به شماره: ٣٠٦٤؛ ابونعیم در «الحلیة»، ٧/٣٢٥؛ ابن ابی شیبه، ١٢/١٥٥؛ و حاکم در «المستدرک»، ٣/٣٠١ آن را روایت کرده‌اند.

[١٢٦١]- بخاری به شماره: ٢٠٢٦؛ مسلم به شماره: ١١٧٢؛ ابوداود به شماره: ٢٤٦٢؛ نسائی در «الکبری» آن‌گونه که در «التحفة»، ١٢/٦١ آمده؛ ترمذی به شماره: ٧٩٠؛ و احمد در «المسند»، ٦/٥٠، ٩٢، ١٦٨، ٢٣٢ و ٢٧٩ آن را روایت کرده‌اند.در همین باب بخاری به شماره: ٢٠٢٥؛ مسلم به شماره ١٧١؛ ابوداود به شماره: ٢٤٦٥؛ و احمد در «المسند»، ٢/١٣٣ حدیثی را از ابن عمر، و ترمذی به شماره: ٨٠٣ از انس، ابوداود به شماره: ٢٤٦٣؛ ابن ماجه به شماره: ١٧٧٠؛ و احمد در «المسند»، ٥/١٤١ از ابی‌بن کعب، و بخاری به شماره‌های: ٢٠٤٤ و ٤٩٩٨؛ ابوداود به شماره: ٢٤٦٦؛ ابن ماجه به شماره: ١٧٦٩؛ ترمذی به شماره: ٧٩٠؛ و احمد در «المسند»، ٢/٢٨١، ٣٣٦، ٣٥٥ و ٤٠١ و ٦/١٦٩ روایتی را از طریق روایت عایشه  ل آورده‌اند.

[١٢٦٢]- بخاری به شماره‌های: ٢٠١٧، ٢٠١٩ و ٢٠٢٠؛ مسلم به شماره: ١١٦٩؛ ترمذی به شماره: ٧٩٢؛ بغوی به شماره‌های: ١٨٢٢ و ١٨٢٤؛ احمد در «المسند»، ٦/٥٠، ٥٦، ٧٧ و ٢٠٤؛ و ابن ابی شیبه، ٣/٧٥ از طریق روایت عایشه آن را روایت کرده‌اند. در همین باب مسلم به شماره: ١١٦٦؛ و احمد در «المسند»، ٢/٢٩١ و ٥١٩ روایتی را از طریق روایت ابوهریره آورده‌اند.

[١٢٦٣]- در نسخه‌های خطی (أ)، (ج) و (د)، «من أيام العشر» آمده است. بخاری به شماره ٩٦٩؛ ترمذی به شماره: ٧٥٧؛ طیالسی در مسند خود، به شماره ٢٦٣١؛ ابوداود به شماره: ٢٦٣٨؛ احمد در «المسند»، ١/٢٢٤ و ٢٣٨؛ بغوی به شماره: ١١٢٥؛ ابن ماجه به شماره: ١٧٢٧؛ ابن حبان به شماره: ٣٢٤؛ دارمی، ٢/٢٥؛ طبرانی به شماره‌های: ١١١٦، ١٢٣٢٦، ١٢٣٢٧، ١٢٣٢٨ و ١٢٤٣٦ این حدیث را روایت کرده‌اند.