محقق ساختن توحید ربوبیت و توحید الوهیت
این امر، محقق ساختن وحدانیت خدا و توحید ربوبیت به لحاظ آفرینش و تقدیر و دادن رزق و هدایت میباشد. و آن، اینکه خداوند هم دهنده است و هم منعکننده، کسی نمیتواند چیزی را که خدا داده، منع کند و کسی نمیتواند چیزی را که خدا منع کرده، بدهد. همچنین این امر، محقق ساختن توحید الوهیت به لحاظ تشریع و قانونگذاری و امر و نهی میباشد و آن، این است که بندگان هر چند به لحاظ سلطنت و عظمت و ریاست در ظاهر یا باطن همانند اصحاب مکاشفات و تصرفات خارقالعاده، توانگری و قدرت داده شده، اما این توانگری نمیتواند آنان را نجات و رهایی بخشد. به همین خاطر فرمود: «لا ينفعه منك» و نفرمود: «ولا ينفعه عندك»، چون اگر این را میگفت، این وهم را ایجاد میکرد که او به وسیله آن توانگری به تو نزدیک نمیشود اما ممکن است هیچ زیانی برای او نداشته باشد.
پس این کلام، در بر دارنده محقق ساختن توحید، و محقق ساختن این آیه است:
﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ٥]
«تنها تو را میپرستیم، و تنها از تو یاری میجوییم».
چون اگر فرض بر این بود که چیزی از اسباب، ذاتاً مطلوب باشد، چون اسباب تنها با مشیت و آسان گردانیدن خداوند میتواند تأثیری داشته باشد، آن وقت واجب بود که فقط از خدا امید داشت، فقط به او توکل شود، تنها از او چیزی خواسته شود، فقط ازخدا فریادرسی و کمک و یاری خواسته شود، پس حمد و ستایش مخصوص خداست و به سوی او شکایت برده میشود و از او کمک و یاری خواسته میشود و از او فریادرسی میشود، و هیچ تغییر و تحول و دگرگونی روی نمیدهد مگر به وسیله خدا؛ پس وضعیت چگونه است که چیزی از اسباب، ذاتاً مطلوب نیست، بلکه حتماً باید اسباب دیگری به آن اضافه شود و حتماً باید موانع و معارضات را از سر راه آن اسباب برداشت تا اینکه مقصود حاصل شود. پس هر سببی، شریک و ضدی دارد، اگر شریکش آن را یاری ندهد و ضد و مخالفش از آن دور نشود، مشیت و خواست انسان حاصل نمیشود.
باران به تنهایی گیاهان را نمیرویاند بلکه باید هوا و خاک و چیزهای دیگری هم باشد تا باران ببارد. سپس کشت تحقق پیدا نمیکند مگر زمانی که آفاتِ فاسدکننده آن، از آن دور شود. غذا و آب نمیتوانند انسان را تغذیه کنند مگر به وسیله اعضا و نیرویی که در بدن انسان قرار داده شدهاند و تمامی اینها در صورتی که فاسدکنندهها از آنها دور نشوند، هیچ فایده و سودی ندارند.
مخلوقی که به تو میدهد یا تو را یاری میکند، او ـ با وجودی که خداوند اراده و نیرو و فعل را در او قرار داده ـ فعل او تحقق پیدا نمیکند مگر به وسیله اسباب فراوانی که خارج از توانایی و قدرت او میباشد تا اینکه او را بر مطلوب و خواستهاش یاری کنند هر چند این مخلوق پادشاه فرمانروایی باشد که از دستورات و اوامرش پیروی میشود. و باید از اسباب یاریکننده، آنچه که مانع و معارض و ضد آنهاست، دور شوند. پس مطلوب و خواسته تنها با وجود مقتضی و عدم مانع تحقق مییابد.
و هر سبب معینی، تنها جزئی از مقتضی است. پس در هستی یک چیز نیست که مقتضی کاملی باشد هر چند مقتضی نامیده شود و سایر چیزهایی که آن را یاری میکند، شروط نامیده شوند. این اختلاف لفظی است. اما اینکه در میان مخلوقات علتی تامه وجود داشته باشد که مستلزم معلول آن علت باشد، این امر باطل است.
هر کس این را به تمامی بداند و نسبت به آن شناخت داشته باشد، دروازه توحید خدا برایش باز میشود و میداند که غیر خدا استحقاق و شایستگی آن را ندارد که از او چیزی خواسته شود صرفنظر از اینکه غیر خدا پرستش شود، و به غیر خدا توکل نمیشود و از غیر خدا امید چیزی نمیرود[٨٧٧].
***
قوله: «ونحن مؤمنون بذلك کلّه، لا نفرّق بين أحدٍ من رسله، ونصدّقهم کلّهم علی ما جاؤوا به».
ترجمه: «و ما به همه آنها ایمان داریم، میان هیچیک از پیامبران خدا فرقی نمینهیم و همهشان را در آنچه که آوردهاند، تصدیق میکنیم».
[٨٧٧]- نگاه: «الفتاوی»، ٨/١٣٣ و ٤٨٧.