شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

در حق خداوند متعال قیاس اولی به کار برده می‎شود

در حق خداوند متعال قیاس اولی به کار برده می‎شود

اما در حق خدا قیاس اولی به کار برده می‎شود خواه این قیاس، تمثیلی باشد یا شمولی؛ همچنان که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَثَلُ ٱلۡأَعۡلَىٰۚ[النحل: ٦٠] «و بهترین وصف از آنِ خداست». مانند اینکه معلوم است که هر کمالی برای ممکن الوجود یا موجود حادثی ثابت شود و به هیچ وجه نقصی در آن نباشد،- و آن هم موجود کاملی است که به هیچ وجه مستلزم عدم نیست-پس واجب الوجود و قدیم، به آن اولی‎تر و شایسته‎تر می‌باشد.

هر کمالی که به هیچ وجه نقصی نداشته باشد، و نوع آن برای مخلوق مربوب مدبَّر ثابت شده باشد، فقط آن را از خالق و پروردگار و مُدبِّرش گرفته است، پس پروردگارش به آن کمال مستحق‎تر می‌باشد. و هر عیب و نقصی در درونش- که در بردارنده سلب این کمال است- اگر نفی آن از یکی از مخلوقات و پدیده‎ها واجب باشد، نفی آن از پروردگار به طریق اولی واجب است[١٣٢].

از شگفتی‎ترین شگفتیها این است که بعضی از افراطی‎های نفی کنندگانِ صفات، به این آیه برای نفی صفات یا اسماء استدلال می‎کنند و می‎گویند: واجب الوجود چنین و چنان نمی‎باشد. سپس می‎گویند: فلسفه اصلی این امر، شبیه بودن به خدا به اندازه توان است. اینان چنین کاری را نهایت حکمت و کمال انسانی می‎دانند. برخی از کسانی که این عبارت را بر سر زبان می‎آورند، با آنان در این خصوص موافق هستند. از پیامبر  ج روایت شده که فرمودند: «تخلّقوا بأخلاق الله»[١٣٣] «به اخلاق خداوند متخلق و آراسته شوید». اگر اینان صفات خدا را نفی می‎کنند پس به گمان آنان بنده به چه چیزی متخلق شود؟ همچنان که خداوند متعال شبیه هیچ یک از مخلوقاتش نیست، هیچ یک از مخلوقاتش هم شبیه او نیست. اما نصاری و اهل حلول ارواح و اهل اتحاد –لعنت خدا بر همه‌ی شان باد- مخالف این امرند.

نفی مشابهت مخلوق با خالق مستلزم نفی مشابهت خالق با مخلوق است؛ به همین خاطر طحاوی  / به عبارت «لا يشبه[١٣٤] الأنام» «شبیه مرمان نیست». بسنده کرده است.

والأنام: مردم، و بعضی می‎گویند: یعنی تمام مخلوقات. عده‎ی دیگری بر این باورند که انام، به هر موجود صاحب روحی گفته می‎شود. برخی دیگر انام را به معنای جن و انس دانسته‎اند. ظاهر آیه ﴿وَٱلۡأَرۡضَ وَضَعَهَا لِلۡأَنَامِ١٠[الرحمن: ١٠] «و زمین را برای آدمیان آفرید»، بیشتر قول گروه اول که می‎گویند به معنای مردمان است، تأیید می‌نماید.

***

قوله: «حيّ لا يموت، قيّوم لا ينام»

ترجمه: «خدا زنده‎ای است که نمی‎میرد و پاینده‎ای است که نمی‎خوابد».

[١٣٢]- نگا: «مختصر الصواعق المرسلة»، ١/٢١٥-٢١٧.

[١٣٣]- این روایت در هیچ یک از کتاب‌های حدیثی، اصل و اساسی ندارد. سیوطی آن را در کتاب «تأیید الحقیقة العلیة»، ج١، صفحه ٨٩ آورده و به کسی نسبتش نداده است.

[١٣٤]- در نسخه (ب) «و لا یشبهه» آمده است.