آنچه خدا و پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودهاند، اصل است برای توضیح و تبیین الفاظ مجمل در سخنان انسانها
بلکه بر انسان مؤمن واجب است آنچه خدا و پیامبر ج فرمودهاند، اصل قرار دهد و در معنای آن تدبر و تأمل نماید و آن را درک کند و برهان و دلیل آن را خواه عقلی باشد و خواه نقلی، و دلالت آن را بر این و آن بداند و اقوال انسانها که موافق و مخالف آن است، متشابه و مجمل قرار دهد و به صاحبان این اقوال گفته شود: این الفاظ احتمال این معنا و آن معنا را دارد، در این صورت اگر مرادشان از آن اقوال، چیزی باشد که با خبر و حدیث پیامبر ج موافق باشد، پذیرفته میشود و اگر مرادشان از آن چیزی باشد که با خبر و حدیث پیامبر ج مخالفت کند، رد میشود.
مانند لفظ مرکَّب، الجسم[٣٦٩]، متحیز، جوهر، جهت، حَیّز، عرض و امثال آن، این الفاظ به آن معنایی که صاحبان این اصطلاحات مدّ نظر دارند، در قرآن و سنت و در زبان عربی نیامده است، بلکه آنان از این اصطلاحات، معانی خاصی مدّ نظر دارند که دیگران این معانی را مدّ نظر قرار ندادهاند. پس این معانی با عباراتی دیگر تفسیر میشود و به ادله عقلی و سمعی موجود در قرآن که بر آنها دلالت دارد، نگاه میشود و هر گاه قضیه خوب توضیح و تفسیر داده شد، آن وقت حق از باطل مشخص میشود.
مثلا لفظ «ترکیب»، چندین معنی دارد:
اول- ترکیب میان دو چیز و بیشتر از دو چیز متضاد، که ترکیب مزجی نامیده میشود؛ مانند ترکیب حیوان از اخلاط چهار گانه (صفرا، سودا، بلغم و خون) و اعضا و مانند آنها.
این معنی راجع به خداوند متعال منتفی است و از متصف بودن خداوند به علو و دیگر صفات کمال، لازم نمیآید که خدا با این معنی، مرکب باشد.
دوّم- ترکیب دو چیز نزدیک به هم؛ مانند ترکیب دو لنگ در و امثال آن. ثبوت صفات خداوند بلند مرتبه نیز مستلزم اثبات این ترکیب نیست.
سوم- ترکیب از اجزای مثل هم، که «جوهرهای مفرد» نامیده میشود.
چهارم- ترکیب از ماده اصلی چیزی و شکل آن؛ مانند انگشتری نقره که ماده اصلی آن، نقره است و شکلش هم که مشخص است.
اهل کلام میگویند: همانا جسم از جوهرهای مفرد ترکیب یافته است. آنان در این زمینه خیلی طولانی بحث کردهاند و هیچ فایدهای ندارد. مثلاً در این باره میگویند: آیا ترکیب از دو جزء امکان دارد، یا از چهار جزء، یا از شش جزء، از هشت جزء و یا از شانزده جزء؟ ثبوت صفات خداوند متعال و علو و بلندیاش بر مخلوقاتش مستلزم اثبات این ترکیب نیست.
حقیقت این است که جسم از این چیزها ترکیب نیافته، و گفته شان فقط ادعای محض است و دلیلی برای اثبات آن ندارند. این موضوع در جای خود به طور تفصیل مورد بحث قرار گرفته است.
پنچم- ترکیب از ذات و صفات. این را بدین خاطر ترکیب نامیدهاند تا به وسیله آن صفات خدا را نفی کنند. این اصطلاح آنان در لغت و در شرع شناخته شده نیست. پس ما در این نامگذاری موافق آنان نیستیم. و اگر اثبات صفات خدا را ترکیب بنامند، به آنان میگوییم: معیار و اعتبار به معانی است نه به الفاظ، آن را به هر نامی که میخواهید نامگذاری کنید و بر نامگذاری چیزی بدون معنا حکمی مترتب نمیشود. اگر شیر را خمر بنامند، شیر به خاطر این نام حرام نمیشود.
ششم- ترکیب از ماهیت و وجود آن. این فقط در ذهن تصور میشود و در خارج واقعیت ندارد. آیا امکان دارد که ذاتی از وجود آن، و وجود ذات از ذات، مجرد و جدا باشد! این امر محال و غیر ممکن است میبینی که اهل کلام گویند: آیا ذات خدا، وجود اوست یا غیر وجود او؟ آنان در این زمینه، خیلی گمراه شدهاند. با توضیح خواستن و تفصیل، بسیاری از گمراهیها و امور باطل از بین میروند.
[٣٦٩]- نگاه «درء تعارض العقل و النقل»، ١/٢٨٠-٢٨١ و٣/٤٠٣-٤٠٧ و ٤٣٢-٤٣٨؛ و «مختصرالصواعق المرسله»، ١/١٦٦-١٨١.