هیچ یک از اولیاء بر هیچ یک از پیامبران برتری داده نمیشود
شرح عبارت: طحاوی / با این گفتهاش به ردّ بر اتحادیه و متصوفههای نادان اشاره میکند[١٢٨٧]، وگرنه اهل استقامت و هدایتیافتگان به پیروی از علم و پیروی از شرع سفارش میکنند، چون خداوند متعال پیروی از پیامبران[١٢٨٨] را بر تمامی انسانها واجب کرده است؛ میفرماید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَلَوۡ أَنَّهُمۡ إِذ ظَّلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ جَآءُوكَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ ٱللَّهَ وَٱسۡتَغۡفَرَ لَهُمُ ٱلرَّسُولُ لَوَجَدُواْ ٱللَّهَ تَوَّابٗا رَّحِيمٗا٦٤﴾[النساء: ٦٤]
«و هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آن که به اذن خدا فرمانش برند و اگر آنها هنگامی که به خود ستم کردند، پیش تو میآمدند ...».
تا آنجا که میفرماید:
﴿وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥﴾[النساء: ٦٥]
«و بی چون و چرا تسلیم شوند».
در جای دیگری میفرماید:
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ وَيَغۡفِرۡ لَكُمۡ ذُنُوبَكُمۡۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ٣١﴾[آل عمران: ٣١]
«بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا نیز دوستتان بدارد و گناهانتان را بیامرزد، و خدا آمرزنده مهربان است».
ابوعثمان نیشابوری[١٢٨٩] میگوید: هر کس سنت قولی و فعلی را بر خودش حاکم کند، حکمت را بر سر زبان آورده، و هر کس هوا و هوس را بر خودش حاکم کند، بدعت را بر سر زبان آورده است.
برخی از علما میگویند: برخی از مردمان چیزی از سنت را رها نکردهاند مگر به خاطر تکبری در درونش.
قضیه چنان است که ابوعثمان نیشابوری اظهار داشته است، چون اگر کسی پیرو رسالت و برنامهای نباشد که پیامبر ج آن را آورده که به خواست و میل خودش عمل میکند، در نتیجه پیرو هوای نفسانی خویش بدون هدایتی از جانب خدا است. و این خیانت نفس و جزو تکبر و نخوت است؛ زیرا آن شاخهای از گفته کسانی است که میگفتند:
﴿لَن نُّؤۡمِنَ حَتَّىٰ نُؤۡتَىٰ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ ٱللَّهِۘ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ﴾[الأنعام: ١٢٤]
«هرگز ایمان نمیآوریم، مگر آنکه نظیر آنچه به رسولان خدا داده شده به ما نیز داده شود. خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد».
بسیاری از این هواپرستان گمان میکنند[١٢٩٠] که آنان به ریاست و بزرگی و اجتهادشان در عبادت[١٢٩١] و تهذیب و پاک کردن درونشان میرسند، آن درجهای که پیامبران بدون تبعیت از طریقهشان بدان رسیدهاند.
برخی از آنان گمان میکنند که ایشان برتر از پیامبران شدهاند.
یکی دیگر از ایشان میگوید: پیامبران و رسولان علم و معرفت به خدا را از چراغ خاتم اولیاء میگیرند و او برای خودش ادعا میکند که او خاتم اولیاست. این علم، همان حقیقت گفته فرعون است. و آن هم این است: این هستی قابل مشاهده، خود به خود به وجود آمده و سازنده و آفریدگاری ندارد اما این یکی میگوید: او الله است، و فرعون در ظاهر به طور کلی، وجود خدا را انکار کرد ولی در باطن از اینان، عارفتر و آگاهتر به خدا بود، چون او قائل به وجود سازنده و آفریدگار هستی بود، ولی اینان گمان کردهاند که وجود مخلوق همان وجود خالق است. ابن عربی و امثال او از این افراد هستند. ابن عربی وقتی دید که شریعت ظاهر راهی برای تغییرش نیست، گفت: پیامبری خاتمه یافته ولی ولایت خاتمه نیافته است و مدعی شد که برخی از ولایت عظیمتر از برخی از نبوت و آنچه که برای پیامبران و رسولان است، میباشد و مدعی شد که پیامبران از ولایت استفاده میبرند؛ همچنان که گفته است:
مقام النبوة في برزخٍ
فويق[١٢٩٢] الرّسول ودون الولی!![١٢٩٣]
«مقام پیامبری در برزخ قرار گرفته، کمی بالاتر از رسول و پایینتر از ولی است».
این وارونه کردن شریعت است، چون ولایت برای مؤمنان پرهیزکار ثابت است؛ همچنان که خداوند متعال میفرماید:
﴿أَلَآ إِنَّ أَوۡلِيَآءَ ٱللَّهِ لَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ٦٢ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ٦٣﴾[يونس: ٦٢-٦٣]
«آگاه باش که اولیای خدا را نه بیمی است و نه اندوهگین میشوند. همانان که ایمان آوردند و همواره پرهیزکاری دارند».
نبوت اخص از ولایت، و رسالت أخص از نبوت است؛ به تعبیری دیگر نبوت بالاتر از ولایت، و رسالت بالاتر از نبوت است همانطور که قبلاً بدان اشاره شد.
همچنین ابن عربی در «فصوص» خود[١٢٩٤] میگوید: وقتی پیامبر ج، نبوت را به دیواری از آجر تشبیه کرد و وقتی دید که این دیوار کامل شده و فقط جای یک آجر مانده، پس او جای آن یک آجر است. اما راجع به خاتم اولیا، او حتماً این رؤیا را داشته و در خواب چیزی را دیده که پیامبر ج به عنوان تشبیه آورده است و ابن عربی خودش را در دیوار در جای دو آجر دیده است!! و دیده که خودش برای جای آن دو آجر مناسب و سازگار است در نتیجه دیوار تکمیل میشود!![١٢٩٥] علت اینکه ابن عربی خودش را جای دو آجر دیده، این است که در دیوار، جای خالی یک آجر از نقره و یک آجر از طلا وجود دارد، که آجر نقره همان ظاهر شریعت و احکام مربوط به آن است، همچنان که او در سرّ و پنهانی چیزی را از خدا گرفته که در صورت ظاهر پیرو آن است[١٢٩٦]، چون او مسأله را براساس آنچه که خودش بر آن است، میدید، پس ناچاراً باید آن را چنین ببیند، و او در باطن جای آن خشت طلاست، چون او از معدنی علم دریافت میکند که فرشتهای که به سوی پیامبر ج وحی میکرد، از آن علم دریافت میکرد. ابن عربی در ادامه گوید: اگر آنچه که بدان اشاره کردیم، فهم کنی علم نافع و سودمند برایت حاصل میشود.
[١٢٨٧]- نگا: «جامعالرسائل»، صفحات ٢٠٥-٢٠٧؛ «الفرقان»، صفحات ٧١-٧٤؛ «مجموعالفتاوی»، ٢/٢١٩-٢٤٧ و ١١/٢٢٥-٢٢٩؛ و «درء تعارض العقل و النقل»، ٥/٤.
[١٢٨٨]- در نسخه خطی (ب)، «پیامبر) آمده است.
[١٢٨٩]- او اسماعیل بن عبدالرحمن است که قبلاً شرح حالش آورده شد.
[١٢٩٠]- در اصل نسخههای خطی، «لایظن» (گمان نمیکنند) یعنی با اضافه کردن «لا» آمده که این اشتباه است.
[١٢٩١]- در اصل نسخههای خطی، «عادت» آمده است.
[١٢٩٢]- در سه نسخه اصلی (أ، ب و ج)، «فوق» آمده که این اشتباه است و صحیح آن در نسخه خطی (د) آمده است.
[١٢٩٣]- این بیت شعر در «الفتوحات المکیة»، ٢/٢٥٢ بدین صورت آمده است:
بين الولاية والرسالة برزخ
فيه النبوة حکمها لا يجهل
«میان ولایت و رسالت، حد فاصلی قرار گرفته و این حد فاصل، نبوت است که حکم آن، نامعلوم نیست».
[١٢٩٤]- «الفصوص»، ١/٦٣.
[١٢٩٥]- نص عبارت در «الفصوص چنین است: اما خاتم اولیاء، پس به ناچار باید این رؤیا را داشته و در خواب چیزی را دیده که رسول خدا ج به عنوان تشبیه آورده است و چنین میبیند که در دیوار جای دو آجر خالی است: آجری از طلا و آجری از نقره. پس او میبیند که دو آجری که در دیوار نیست و دیوار به وسیله آجر طلا و آجر نقره تکمیل میشود، پس ناچاراً باید ببیند که خودش برای جای آن دو آجر مناسب است، در نتیجه خاتم اولیاء، آن دو آجر است و دیوار با آن تکمیل میشود.
[١٢٩٦]- نص عبارت در «الفصوص» چنین است: علتی که باعث شده او جای خالی در دیوار را دو آجر دیده، آن است که او در ظاهر، پیرو شریعت خاتم پیامبران است، و این جای آجر نقره است که این همان ظاهر شریعت و احکام مربوط به آن است، همچنان که او در سرّ و باطن چیزی را از خداوند گرفته که در ظاهر پیرو آن است.