ساقط شدن عقوبت و مجازات از انسان بدکار به وسیله یازده سبب
گذشته از این، گاهی گناهی از کسی که نیکوکار عظیمی است بخشوده میشود که از دیگری بخشوده نمیشود، چون عقوبت جهنم به وسیله حدوداً ده سبب از انجامدهنده بدیها ساقط میشود که این یازده سبب از راه استقراء از قرآن و سنت دانسته شده است[٧٤٧].
سبب اول- توبه. خداوند متعال میفرماید: ﴿إِلَّا مَن تَابَ﴾[مريم: ٦٠ و الفرقان: ٧٠] «مگر کسی که توبه کند». در جای دیگری میفرماید: ﴿إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ﴾[البقرة: ١٦٠] «مگر کسانی که توبه نمودهاند». توبه نصوح، همانا توبه خالص است. یعنی فرد از تمامی گناهان توبه میکند. ولی آیا صحت توبه بر عام بودن آن متوقف است؟ به گونهای که اگر از گناهی توبه کرد و بر گناه دیگری اصرار نمود، توبهاش قبول نشود؟ قول صحیح آن است که در این صورت توبهاش پذیرفته میشود[٧٤٨]. حالا این سؤال میماند که آیا اسلام، شرک و دیگر گناهان قبلی انسان را پاک میکند هر چند از آن توبه نکند؟ یا خیر حتماً همراه اسلام باید شخص از همه گناهان بجز شرک توبه کند؟ تا جایی که اگر فرد اسلام آورد و مثلاً بر زنا و شرابخواری اصرار ورزید، آیا به خاطر زنا و شرابخواری که در زمان کفرش مرتکب شده، مؤاخذه و بازخواست نمیشود؟ یا خیر حتماً باید همراه اسلامش از آن گناهان هم توبه نماید؟ یا توبهی عام برای تمام گناهان بکند؟ قول اصح این است: که حتماً باید همراه اسلام، توبه کند و تنها توبه است که سبب غفران و آمرزش الهی و عدم مؤاخذه به خاطر گناه میباشد. این امری است که میان امت اسلامی در آن اختلافی نیست و بجز توبه چیزی سبب غفران و آمرزش از تمامی گناهان نیست؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ٥٣﴾[الزمر: ٥٣]
«بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیادهروی روا داشتهاید! از رحمت خدا مأیوس نشوید. همانا خداوند، همه گناهان را [به شرط توبه] میآمرزد که او خود آمرزنده مهربان است».
این برای کسی است که توبه کرده و به همین خاطر فرمود: ﴿لَا تَقۡنَطُواْ﴾ «ناامید نشوید» و پس از آن فرمود: ﴿وَأَنِيبُوٓاْ إِلَىٰ رَبِّكُمۡ﴾[الزمر: ٥٤] «به سوی پروردگارتان بازگردید».
سبب دومـ استغفار (طلب بخشش). خداوند سبحان میفرماید:
﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ٣٣﴾[الأنفال: ٣٣]
«و خداوند آنان را عذاب نمیدهد در حالی که آنان طلب بخشش مینمایند».
اما طلب بخشش گاهی به تنها خودش است و گاهی همراه توبه است. اگر تنها خودش ذکر شود، توبه هم همراه آن داخل میشود همان طور که اگر توبه به تنهایی ذکر شود، شامل استغفار هم میشود. پس توبه دربردارنده استغفار است و استغفار هم دربردارنده توبه است. هر یک از این دو در صورت اطلاق داخل مسمای دیگری میشود. اما اگر یکی از این دو لفظ همراه دیگری بیایند، در این صورت استغفار به معنای درخواست پیشگیری از شر آنچه گذشته، میباشد و توبه به معنای بازگشتن و درخواست پیشگیری از شر بدیهای اعمالش که در آینده ترس از آن میرود، میباشد.
این مانند فقیر و مسکین است، که هر گاه یکی از دو لفظ ذکر شوند شامل لفظ دیگری میشود و اگر با هم ذکر شوند، هر کدام معنای جداگانهای دارد. خداوند متعال میفرماید:
﴿إِطۡعَامُ عَشَرَةِ مَسَٰكِينَ﴾[المائدة: ٨٩]
«پس غذا دادن به ده نفر مسکین».
﴿فَإِطۡعَامُ سِتِّينَ مِسۡكِينٗاۚ﴾[المجادلة: ٤]
«پس غذا دادن به شصت نفر مسکین».
﴿وَإِن تُخۡفُوهَا وَتُؤۡتُوهَا ٱلۡفُقَرَآءَ فَهُوَ خَيۡرٞ لَّكُمۡۚ﴾[البقرة: ٢٧١]
«و اگر آن را پنهان دارید و به فقراء [نیازمندان] دهید برای شما بهتر است».
هیچ اختلافی نیست که هر یک از این دو اسم در آیات فوق وقتی به تنهایی ذکر شوند شامل کسی که درآمد کم دارد و تمام مخارجش را تأمین نمیکند و شامل کسی که بیچیز است میشود اما گر همراه هم بیایند مانند این آیه:
﴿۞إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰكِينِ﴾[التوبة: ٦٠]
«صدقه [زکات مال] فقط به فقرا و بینوایان ـ تعلق دارد».
که منظور از یکیشان، کم درآمد است و کسی که مال کمی دارد و منظور از یکیشان، بیچیز است[٧٤٩] بنا به اختلافی که در این زمینه هست.
همچنین است اثم و عدوان، برّ و تقوی، و فسوق و عصیان.
کفر و نفاق هم به این قضیه نزدیک است، چون کفر عامتر است. پس هر گاه کفر آورده شود، شامل نفاق هم میشود و اگر هر دو با هم بیایند، هر کدام معنای خاصی دارد. ایمان و اسلام هم، چنین است که بعداً در این باره بحث خواهد شد[٧٥٠].
سبب سومـ نیکیها. چون هر نیکی ده برابر پاداش دارد ولی هر بدی فقط مجازات یک بدی دارد.
پس وای بر کسی که بدیهایش بر نیکیهایش غلبه کند. خداوند بلند مرتبه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِۚ﴾[هود: ١١٤]
«همانا نیکیها، بدیها را از بین میبرند».
و پیامبر ج میفرمایند: «وأتبع السيئة الحسنة تمحها»[٧٥١] «به دنبال هر بدی، کار خوبی کن، تا اثر آن کار بد را پاک کند».
سبب چهارمـ بلاها و مصایب دنیوی، پیامبر ج میفرمایند: «ما يصيب المؤمن من وَصَب ولا نَصَب، ولا غم ولا هم[٧٥٢] ولا حزن حتی الشوکة يشاکها إلا کفر بها من خطاياها[٧٥٣]» «هیچ درد و بیماری و سختی و هیچ غم و پریشانی و اندوهی به انسان مؤمن نمیرسد حتی خاری که به بدنش فرو میرود، مگر آنکه به سبب آنها از خطاها و گناهانش پوشانده میشود». و در «مسند» آمده که وقتی این آیه نازل شد:
﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ﴾[النساء: ١٢٣]
«هر که بدی کند بدان کیفر شود».
ابوبکر گفت: ای رسول خدا! شکنندهی کمر نازل شد و چه کسی از ما است که کار بدی نکرده باشد؟ پیامبر ج فرمود: «يا أبابکر، ألست تنصب؟ ألست تحزن؟ ألست يصيبك الّلأواء؟ فذلك ما تجزون به[٧٥٤]» «ای ابوبکر! مگر سختی نمیبینی؟ مگر اندوهگین نمیشوی؟ مگر سختی و رنج به تو نمیرسد؟ پس آن همان چیزی است که بدان کیفر میشوید». پس خود مصایب، پوشاننده گناهان است و با صبرکردن بر آن، بنده ثواب میبیند ولی با خشم و فزع گناهکار میشود. پس صبر و خشم، چیز دیگری غیر از مصیبت هستند. مصیبت، فعل خداست نه انسان و مصیبت مجازاتی از طرف خدا برای بنده به خاطر گناهانش است و گناهش با آن پاک میشود، و همانا انسان به خاطر کارش ثواب میبیند و گناهکار میشود، و صبر و خشم از فعل انسان است هر چند ثواب و اجر گاهی بدون عملِ بنده حاصل میشود. بلکه در این صورت هدیهای از جانب دیگری یا لطفی از طرف خداوند بدون سبب است؛ خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيُؤۡتِ مِن لَّدُنۡهُ أَجۡرًا عَظِيمٗا٤٠﴾[النساء: ٤٠] «و از نزد خود پاداش بزرگی دهد». پس خود بیماری سزا و کفاره گناهان است همان طور که گفته شد.
بسیاری اوقات از اجر، بخشش گناهان فهم میشود، و این معنایش نیست بلکه تنها از لازمهاش میباشد.
سبب پنجمـ عذاب قبر. إن شاء الله بعداً در این باره بحث خواهد شد.
سبب ششمـ دعای مؤمنان و طلب بخشش آنان در زمان حیات و پس از مرگ شخص.
سبب هفتم- آنچه پس از مرگ به او اهداء میشود از قبیل ثواب صدقه، قرائت قرآن، یا حج یا مانند آنها. بعداً سخن در این باره خواهد آمد.
سبب هشتمـ اهوال و سختیها و شداید روز قیامت.
سبب نهمـ آنچه در «صحیحین ثابت شده که: «أنّ المؤمنين، إذا عبروا الصراط وقفوا علی قنطرة بين الجنة والنار، فيقتصُّ لبعضهم من بعض، فإذا هُذِّبوا ونقّوا أذن لهم في دخول الجنة»[٧٥٥] «مؤمنان وقتی از پل صراط عبور میکنند بر روی پل بزرگ که بین بهشت و جهنم قرار دارد میایستند و از همدیگر قصاص میگیرند. سپس وقتی کاملاً پاک و بیگناه شدند، به آنان اجازه دخول به بهشت داده میشود».
سبب دهمـ شفاعت شفاعتکنندگان. همچنان که هنگام ذکر شفاعت و اقسام شفاعت، این مطلب ذکر شد.
سبب یازدهمـ عفو و گذشت مهربانترین مهربانان بدون شفاعت، همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ٤٨] «و غیر از آن را برای هر که بخواهد میبخشد». پس اگر از کسانی باشد که به خاطر سنگین بودن جرمش خداوند نخواست که او را ببخشد، پس به ناچار باید به دوزخ برود تا پاکی ایمانش از پلیدی گناهانش جدا شود، پس کسی که در دلش به اندازه کمترین ذرهای ایمان باشد، بلکه کسی که لا إله إلا الله گفته باشد، در دوزخ نمیماند همچنان که در روایت انس س ذکر شد[٧٥٦].
وقتی قضیه چنین است، قطع و یقین به فرد معینی از امت اسلام که به بهشت میرود، ممتنع و محال است مگر کسی که پیامبر ج شهادت بهشت را به او داده باشد. ولی به هر حال برای نیکوکاران امید ثواب و بخشش داریم ولی به حال آنان میترسیم.
***
قوله: «والأمن والإياس ينقلان عن ملة الإسلام، وسبيل الحق بينهما لأهل القبلة».
ترجمه: «امن و ناامیدی انسان را از دایره دین اسلام خارج میسازد. راه حق و درست برای اهل قبله، میانه آن دو میباشد».
[٧٤٧]- به «فتاوی شیخ الاسلام»، ٧/٤٨٧-٥٠١ مراجعه کنید.
[٧٤٨]- به «مدارج السالکین»، ١/٢٧٣-٢٧٦ نگاه کنید.
[٧٤٩]- در نسخه خطی (ب) به جای «المُعدِم»، «المعدوم» آمده و هر دو به یک معنا هستند. «مُعدِم»، کسی است که چیزی ندارد. رؤبه میگوید:
قالت بنات العم يا سلمی وإن
کان فقيراً معـدماً قالت وإن
«دختران عمویم/ کاکایم گفتند: ای سلمی و اگر فقیر و بیچیز باشند، گفت: و اگر».
[٧٥٠]- به «فتاوی شیخ الاسلام»، ٧/١٦٢-١٧٠ مراجعه کنید.
[٧٥١]- ترمذی به شماره: ١٩٨٧؛ دارمی در سنن خود، ٢/٣٢٣؛ احمد در «المسند»، ٥/١٥٣ و ١٥٨؛ و ابونعیم در «الحلیة»، ٤/٣٨٧ از طریق روایت ابوذر آن را آوردهاند. لفظ کامل حدیث این است: «اتق الله حيثما کنت وأتبع السيئة الحسنة تمحها وخالق الناس بخلق حسن» «هر جا هستی تقوای خدا را پیشه کن و به دنبال هر بدی، کار نیکی کن تا اثر آن بدی را پاک کند و با اخلاق نیکو با مردم رفتار کن». احمد در «المسند»، ٥/٢٢٨ و ٢٣٦؛ ابونعیم در «الحلیة»، ٤/٣٧٦؛ و طبرانی در «المعجم الصغیر»، ١/١٩٢ و «المعجم الکبیر» به شمارههای: ٢٩٧ و ٢٩٨ از طریق روایت معاذ بن جبل آن را روایت کردهاند و ترمذی پس از روایت ابوذر آن را آورده است.
[٧٥٢]- در نسخه خطی (ب)، «و لاغم ولاحزن» آمده است.
[٧٥٣]- بخاری به شمارههای: ٥٦٤١ و ٥٦٤٢؛ و مسلم به شماره: ٢٥٧٣ از طریق روایت ابوسعید و ابوهریره آن را آوردهاند. ترمذی به شماره: ٩٦٦؛ احمد در «المسند»، ٢/٣٠٢، ٣٣٥، ٣/١٨، ٤٨، ٦١ و ٨١؛ بخاری در «الأدب المفرد»، به شماره: ٤٩٢؛ و ابویعلی موصلی به شمارههای ١٢٣٧ و ١٢٥٦ آن را روایت کردهاند. بخاری به شماره: ٥٦٤٠؛ و مسلم به شماره: ٢٥٧٢ از طریق روایت عایشه با این لفظ آن را آوردهاند: «ما من مصيبة تصيب المسلم إلا کفر الله بها عنه، حتی الشوکة يشاکها» «هیچ مصیبتی به مسلمان نمیرسد حتی خاری که به بدنش فرو میرود مگر آنکه خداوند به سبب آن، گناهان او را میپوشاند». این حدیث در «مشکل الآثار» اثر طحاوی، ٣/٦٩ موجود است.
[٧٥٤]- احمد در «المسند»، ١/١١؛ ابوبکر مروزی در «مسند أبی بکر»، به شماره: ١١١؛ طبری به شمارههای: ١٠٥٢٣ و ١٠٥٢٨؛ ابویعلی به شمارههای: ٩٨، ٩٩، ١٠٠ و ١٠١؛ حاکم در «المستدرک»، ٣/٧٤ و ٧٥؛ و بیهقی ٣/٣٧٣ از طریق ابوبکر بن ابی زهیر آن را روایت کرده که گوید: اطلاع یافتم که ابوبکر س گفت: ای رسول خدا! صلاح و خوبی پس از این آیه چگونه است: ﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ﴾[النساء: ١٢٣] «[اجر و کیفر الهی] به دلخواه شما و یا اهل کتاب نیست؛ هر که بدی کند بدان کیفر شود». پس آیا هر بدی کنیم، بدان کیفر میشویم؟ سپس رسول خدا ج فرمود: «غفرالله لك يا أبابکر ألست تمرض؟ ألست تنصب؟ ألست تحزن؟ ألست تصيبك اللأواء؟ قال: بلی، قال: هو ما تجزون به» «خدا تو را ببخشد ای ابوبکر، مگر بیمار نمیشوی؟ مگر سختی نمیبینی؟ مگر اندوهگین نمیشوی؟ مگر سختی و رنج به تو نمیرسد؟ ابوبکر گفت: چرا، این طور است. پیامبر ج فرمود: آن چیزی است که بدان کیفر میشوید». اسناد این روایت به سببت منقطع بودن آن، ضعیف است، چون ابوبکر بن ابی زهیر ثقفی از صغار تابعین است و شخصیتش معلوم نشده و جرح و تعدیلی دربارهاش ذکر نشده است. با این وجود ابن حبان به شماره ١٧٣٤؛ و حاکم در «المستدرک»، ٣/٧٤-٧٥ آن را صحیح دانستهاند و ذهبی هم آن را تأیید نموده است، ولی این حدیث شاهدی از طریق روایت ابوهریره دارد که احمد به شماره: ٧٣٨٠؛ و مسلم به شماره: ٢٥٧٤ آن را روایت کردهاند. در این روایت آمده که ابوهریره گوید: وقتی آیه ﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِۦ﴾ نازل شد، مسلمانان دچار آشفتگی شدید شدند، آنگاه رسول خدا ج فرمود: «قاربوا وسددوا، ففی کل ما يصاب به المسلم کفارة حتی النکبة ينکبها أو الشوکة يشاکها» «نزدیک بیایید و راست بایستید. هر چه به مسلمان میرسد، کفاره گناهانش است حتی سختی که به او میرسد و حتی خاری که به بدنش فرو میرود». در همین باب طبری به شماره: ١٠٥٣٠ و ١٠٥٣٢ روایتی از طریق عایشه آورده و ابن حبان به شماره: ١٧٣٦ آن را صحیح دانسته است. به «مسند ابیبکر» شماره: ٢٠ مراجعه کنید.
[٧٥٥]- بخاری به شمارههای: ٢٤٤٠ و ٦٥٣٥؛ احمد در «المسند»، ٣/١٣، ٥٧، ٦٣ و ٧٤؛ بخاری در «الأدب المفرد»، به شماره: ٤٨٦؛ طبری، ١٤/٣٧؛ ابن منده در «الإیمان»، به شمارههای: ٨٣٧، ٨٣٨ و ٨٣٩؛ و ابویعلی به شماره: ١١٨٦ آن را روایت کردهاند. این حدیث در صحیح مسلم نیست آن گونه که شارح گمان کرده است.
[٧٥٦]- تخریج آن قبلاً ذکر شد.