قدر دربردارنده اصول عظیمی هست
قدری که همان تقدیر مطابق علم خداست، در بردارنده اصول عظیمی هست:
اول- خداوند نسبت به امور مقدر قبل از پیدایش آنها، آگاه بوده است. پس بدین صورت علم قدیم خدا ثابت میشود. این مطلب ردّی است بر کسانی که علم قدیم خدا را انکار میکنند.
دوم- تقدیر دربردارنده اندازههای مشخص مخلوقات است. اندازههای مشخص مخلوقات همانا صفات و ویژگیهای معین و مختص به هر یک از مخلوقات است، چون خدا برای هر چیزی حد و اندازه مشخصی قرار داده است؛ خداوند بلند مرتبه میفرمایند: ﴿وَخَلَقَ كُلَّ شَيۡءٖ فَقَدَّرَهُۥ تَقۡدِيرٗا٢﴾[الفرقان: ٢] «و هر چیزی را آفریده و حدّ و اندازهای برای آن در نظر گرفته است». پس آفرینش در بردارنده تقدیر است: تقدیر آن چیز در ذات خود، بدین صورت که برای آن حدّ و اندازهای قرار داده شده است، و تقدیر آن چیز قبل از پیدایش آن. پس وقتی که خداوند برای هر مخلوقی، اندازه مشخص و معینی از لحاظ کمیت و کیفیت مقرر نموده، پس به طریق اولی خداوند نسبت به امور جزئی و معین علم داشته است برخلاف کسانی که آن را انکار نمودهاند و میگویند: خداوند تنها کلیات را میداند و جزئیات را نمیداند! بنابراین قدر در بردارنده علم قدیم خدا و علم خدا نسبت به جزئیات میباشد.
سوم- قدر در بردارنده این مطلب هست که خداوند از قدر خبر داده و آن را قبل از پیدایش مخلوقات به طور مفصل آشکار کرده است. این اقتضا میکند که ممکن است خداوند، بندگان را نسبت به امور قبل از پیدایش آنها به طور مفصل آگاه کند. پس این نشان میدهد که آفریدگار نسبت به این علم اولیتر و مستحقتر است، چون وقتی او بندگانش را از آن آگاه میکند، چگونه آن را نمیداند؟!
چهارم- قدر در بردارنده این مطلب هست که خداوند در آنچه میکند، مختار است، و با مشیت و اراده خود آن چیز را به وجود میآورد و این به وجود آمدن، لازمه ذات آن چیز نیست، بلکه این خداوند است که آن را به عرصه وجود آورده است.
پنجم- قدر نشاندهنده پیدایش این مقدور است، و اینکه فلان چیز مقدر شده، پس از آنکه نبوده به وجود آمده است، چون خداوند ابتدا آن را مقدر مینماید سپس آن را میآفریند.
***
قوله: «فويل لمن ضاع له في القدر قلباً سقيماً - وفي نسخة: فويلٌ لمن صار قلبه في القدر قلباً سقيماً ـ لقد التمس بوهمه في فحص الغيب سرّاً کتيماً، وعاد بما قال فيه أفاکاً أثيماً».
ترجمه: «وای بر کسی که در قضیه قدر قلب بیمارش او را از پا در آورده ـ در یکی از نسخهها آمده است: وای بر کسی که در قضیه قدر، قلبش بیمار شده است ـ او با گمان خود در جستجوی امور غیب و سری و پنهان است، اما به خاطر آنچه در این زمینه گفته به دروغ پردازِ گناهکار تبدیل شده است».