خله اخص محبت است
پس معلوم شد که خله، اخصِ محبت است و کسی که دوست صمیمی کسی است، محب فقط او را دوست دارد و چیزی دیگری را دوست ندارد، چون اگر کس دیگری را دوست بدارد، او در محبت از آن غیر در مرتبه بعدی قرار گرفته و کمال خله شرکت را قبول نمیکند چون خاص محب است، و کمال توحید و کمال محبت هم در آن هست؛ به همین خاطر وقتی خداوند ابراهیم را به دوست صمیمی خود گرفت و ابراهیم از پروردگارش خواست که فرزند صالحی را به او عطا کند و خداوند هم اسماعیل را به او عطا کرد، این فرزند قسمتی از قلب ابراهیم را اشغال کرد، پس خلیل بر قلب خلیلش غبطه خورد که در آن قلب، جای کس دیگری باشد، از این رو با ذبح اسماعیل، ابراهیم را امتحان کرد تا سِرّ خله در مقدم داشتن محبت خلیل خود بر محبت فرزندش آشکار شود.
وقتی ابراهیم تسلیم فرمان پروردگارش شد و بر وظیفه خویش مصمم شد و تسلط خلیل بودن در اقدام به ذبح فرزندش جهت ترجیح محبت خلیلش بر محبت فرزندش آشکار شد، خداوند این مأموریت را از ابراهیم پس گرفت و او را به قربانی بزرگی باز خرید؛ زیرا مصلحت در ذبح از عزم و تصمیم جدی بر کار و مهیاکردن درون برای مأموریت بود، پس وقتی این مصلحت حاصل شد، خودِ ذبح به مفسده تبدیل میشود، از این رو ذبح اسماعیل در حق ابراهیم نسخ گردید و ذبایح و قربانیها در میان پیروان ابراهیم تا روز قیامت، سنت شد.
همان طور که منزلت خلیل بودن که برای ابراهیم ÷ ثابت است. پیامبر ما ج در آن با ابراهیم مشارکت دارد ـ همان طور که گفته شد ـ به همان صورت منزلت تکلیم که برای موسی ÷ ثابت است پیامبر ما ج در آن با موسی مشارکت دارد همان طور که این امر در حدیث معراج ثابت شد.