الفاظی که نفی و اثبات آنها در قرآن و سنت وارد نشده، اطلاق نمیشوند تا اینکه به مقصود گوینده شان نگاه شود
الفاظی که نفی و اثبات آنها وارد نشده، اطلاق نمیشود تا اینکه به مقصود گوینده شان نگاه شود؛ اگر منظورش صحیح بود، پذیرفته میشوند اما باید با الفاظ نصوص از آنها تعبیر شوند نه با الفاظ مجمل مگر در صورت نیاز که آن موقع همراه آن قرائنی که مراد و نیاز را روشن میگرداند، باید آورده شود؛ مانند اینکه خطاب با کسی که اگر با آن خطاب مورد خطاب قرار نگیرد، مقصود با او تحقق نمییابد. و مانند آن.
طحاوی / خواسته که با این سخن، به اعتقاد تشبیه کنندگان همچون داود جواربی[٤٠٣] و امثال او که معتقدند خدا جسم است، او هیکل و اعضا دارد و مانند آنها، را رد کند. خداوند از آنچه میگوید بسیار والاتر و برتر است.
پس مطلبی که طحاوی / راجع به نفی مذکور در اینجا مد نظر داشته، درست است، ولی پس از او کسان دیگری در عموم نفی وی، مطالب درست و نادرستی را داخل کردهاند از این رو، نیاز به بیان و توضیح آن هست. و آن، این است که: سلف صالح متفق اند که بشر حدی را برای خدا نمیدانند و آنان برای هیچ یک از صفات خدا، نمیتوانند حد و مرز قائل شوند.
[٤٠٣]- ذهبی در کتاب «المیزان»، ج ٢ ص ٢٣ گوید: داود جواربی در رفض و جسم قائل شدن برای خدا، سردمدار قرامیها بود. به گفتههای او در «مقالات الاسلامیین»، صفحات ١٥٢ و ٢٠٩؛ «الفرق بین الفرق»، صفحات ٢٠٦ و ٣٢٠؛ و «الملل و النحل»، ج ١ ص ١٠٥ مراجعه نمایید. جواربی در کتاب «الفرق بین الفرق»، به «حواری» و «جواری» تغییر یافته است.