عدم تکفیر کسی که حکم قرآن را به خاطر شبههای که برای پیش آمده، تأویل میکند
در تکفیر کسی که حکم قرآن را ردّ میکند، شکی نیست، اما هر کس حکم قرآن را به خاطر شبههای که برایش پیش آمده، تأویل نماید، رأی درست برایش بیان میشود تا بدان رجوع کند، خداوند سبحان از آنچه میکند، بازخواست نمیشود، به خاطر کمال حکمت و رحمت و عدالتش؛ نه صرفاً به خاطر سیطره و قدرتش آن گونه که جَهم و پیروانش معتقدند. راجع به این مطلب هنگام شرح گفته طحاوی: «هیچ یک از اهل قبله را به خاطر ارتکاب گناه مادام که آن را حلال نداند تکفیر نمیکنیم»، توضیح و تفصیل بیشتری آورده میشود.
***
قوله: «فهذا جملة ما يحتاج إليه من هو منور قلبه من أولياء الله تعالی، وهي درجة الراسخين في العلم، لأن العلم نوعان: علم في الخلق موجود، وعلم في الخلق مفقود، فإنکار العلم الموجود کفر، وادّعا العلم المفقود کفر، ولايثبت الإيمان إلا بقبول العلم الموجود، وترك طلب العلم المفقود».
ترجمه: «این تمام چیزهایی بود که کسانی از دوستان خدا که دلشان نورانی شده، بدان نیاز دارند، و این درجه کسانی است که در علم و دانش ریشه دارند؛ چون علم دو نوع است: ١) علم موجود در مخلوقات، ٢:) علم مفقود در مخلوقات. انکار علم موجود، کفر است و ادعای علم مفقود هم کفر است، و ایمان تحقق پیدا نمیکند مگر با قبول علم موجود و دنبال نکردن علم مفقود».
شرح عبارت: عبارت «فهذا» اشارهای است به مطالبی که قبلاً ذکر شد؛ مطالبی که در شریعت آمده و اعتقاد و عمل به آنها واجب است. و عبارت «و این درجه کسانی است که در علم و دانش ریشه دارند»، یعنی علم اجمالی و تفصیلی نسبت به آنچه که پیامبر ج آورده هم به صورت نفی و هم به صورت اثبات.
منظور از علم مفقود، علم نسبت به تقدیراتی است که خداوند آن را از مخلوقاتش پنهان کرده و آنها را از دنبال کردن علم نسبت به آنها نهی فرموده است. منظور از علم موجود، علم نسبت به اصول و فروع دین میباشد. پس هر کس چیزی را از رسالت پیامبر ج انکار نماید، از زمره کافران است، و هر کس ادعای علم غیب نماید، نیز از زمره کافران است؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ﴾[الجن: ٢٦-٢٧]
«او دانای غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمیکند. مگر پیامبری را که [برای این امر] بپسندد».
در جای دیگر میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ٣٤﴾[لقمان: ٣٤]
«بیتردید، خداست که علم قیامت نزد اوست، و باران میفرستد، و آنچه در رحمهاست میداند، و کسی نمیداند فردا چه به دست میآورد، و کسی نمیداند در کدام سرزمین میمیرد. بیتردید، خداوند دانای آگاه است».
از پنهان بودن حکمت خداوند بر ما، عدم حکمت لازم نمیآید و از جهل ما نسبت به حکمت خداوند، انتفای حکمت لازم نمیآید. مگر نمیبینی که پنهان بودن حکمت خدا بر ما در آفرینش مارها و عقربها و موشها و حشرات، که جز ضرر و زیان آنها چیزی را سراغ نداریم، این واقعیت را نفی نمیکند که خداوند متعال آنها را آفریده و مستلزم آن نیست که در آنها حکمتی نیست که بر ما پنهان مانده است، زیرا عدم علم، به معنای علم به معدوم نیست.
***
قوله: «ونؤمن باللّوح و القلم، ولجميع ما فيه قد رقم».
ترجمه: «به لوح محفوظ و قلم و به تمامی چیزهایی که در آن رقم خورده ایمان داریم».