رنجها و سختیهای او
ابن ابی العزّ / همچون شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردش، ابن قیم و دیگران مورد اذیت و آزار قرار گرفت؛ کسانی که راه اصالت و نوگرایی و بازگرداندن امت اسلامی به راه درستش که در قرآن و سنت نمود یافته و بازگرداندن مسلمانان به منهج سلف صالح در پیش گرفتند.
حاکمان به خاطر تعلیقی که ابن ابی العزّ بر قصیده ابن أیبک[٣١] در جاهای مبهم و مشکلی از آن نوشت و خطاها و اشتباهات را برایش آشکار کرد، بر وی هجوم بردند و بدین خاطر از تمامی وظایف و مسؤولیتهایش برکنار و به مدت چهارماه زندان شد و علاوه بر آن تعزیر هم شد. و او را وادار کردند که از آن اعتراضات برگردد با وجودی که حق به او بود همچنان که بعداً برایت معلوم خواهد شد. این اعتراضات از روی اجتهاد نبوده بلکه به پیروی از علما به ویژه شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردش، ابن قیم بوده است. این قاضیانی که با ابن ابی العزّ در آن مسائل بحث کردهاند، میبایست این حکم سخت و غیرمنصفانه که نشان دهنده دشمنی و کینه و حسادت و تعصب آنان است، برای او صادر نکنند؛ چون این اعتراضات بیشتر از این نیست که مسائلی اجتهادی هستند که در آنها، هر کس به خطا رود، یک اجر و هر کس به حق اصابت کند، دو اجر دارد. و این اعتراضات از کسی صادر شده که اهلیت اجتهاد در وی تحقق یافته است. اما قضیه چیز دیگری است همچنان که امام احمد / بر اساس نقل بیهقی در کتاب «مناقب الشافعی»، ج٢، ص٢٥٩ گفته است: هر فردی از اهل علم که خداوند مقداری از علم به او عطا کرده اما به امثال او و همعصرانش عطا نکرده، آنان به او حسادت میورزند و تهمتهای ناروا را به وی میزنند. و این بد خصلتی است که راجع به علما اِعمال میکنند. و همچنان که امام شوکانی در کتاب «البدر الطالع»، ج ١، ص٥٦ در دفاع از شیخ الاسلام ابن تیمیه / میگوید: این قاعدهای کلی راجع به هر دانشمندی که در علوم و معارف تبحر و بر هم عصرانش برتری دارد و تسلیم قرآن و سنت است، میباشد. چنین فردی حتماً از جانب افرادی که چنین بهرهای از علم و دانش و معرفت ندارند، مورد سرزنش و تهمت قرار میگیرد و آنان روز به روز اذیت و آزار و سختی را برایش فراهم میکنند و به او فشار میآورند اما در نهایت علمای راستین سربلند و پیروز و سخنشان غالب میشود.
و با این زلزلهها و تکانها، او آوازه نیکو و زبان صدق در میان آیندگان خواهد داشت و علمش، بهره و فایدهای دارد که دیگران ندارند.
[٣١]- او علی بن أیبک بن عبدالله علاءالدین تقصباوی ناصری اهل دمشق، و شخصی ادیب است.
ابن حجر در کتاب «إنباء الغمر»، ج٤، ص٦٧ میگوید: او به نظم قدیم مشهور بود. او مدحهایی راجع به پیامبر ج دارد. ناامیدیهای نادری برایش پیش آمده مانند این ابیات:
مليح قام يجذب غصن بان
فمال الغضن منعطفا عليه
«خوشگُلی برخاست و شاخه درخت بان (درختی است که از آن روغن خوش بوی برآید) را به طرف خود میکشید. شاخه به طرف وی خم شد».
و ميل الغضن نحو أخيه طبع
و شبه الشیء منجذب إليه
«خم شدن شاخه به طرف برادرش، حتمی است. و هر چیزی که شبیه چیزی دیگر باشد، به طرف آن جذب میشود».
وی به سال ٧٢٨ هجری قمری متولد و در دوازدهم ربیع الاول سال ٨٠١ هجری قمری وفات یافت. وی تاریخ رویدادهای زمان خود را نگاشته است. همچنین شرح حالش در «الدلیل الشافی» اثر ابن تغری بردی، ج١، ص٤٥٢؛ الضوء اللامع، ج٥، صص١٩٤-١٩٥؛ و شذرات الذهب، ج٧، ص٨ آمده است. کسی که بر کتاب «إنباءالغمر» تعلیق نوشته، خطای مؤلف کتاب را بیان کرده چون او گمان کرده که این فرد، خلیل بن ایبک صفدی صاحب کتاب «الوافی» است.