مضامین شرح عقیدهی طحاوی
شارح این کتابش را با مقدمهای زیبا آغاز کرده که در بردارندهی منزلت علم اصول دین در میان علوم، و بیان نیاز بندگان به آن بیشتر از هر چیز میباشد. همچنین بیان میدارد که دل حیات و آرامش ندارد مگر زمانی که پروردگار و آفریدگارش را با نامها و صفات و افعالش بشناسد. و خداوند متعال پیامبرانش را فرستاده تا پروردگار و صفات وی را به مردم معرفی کنند و مردم را به سوی او فرا خوانند و پیامبران به نسبت کسانی که به این دعوت لبیک گفتهاند، بشارت دهنده و نسبت به کسانی که آن را نپذیرفتهاند، انذار دهنده هستند؛ چون غیرممکن است که عقل انسان به تنهایی، این مطالب را به طور تفصیل درک کند. و در مقدمهی کتاب اظهار میدارد که مسلمانان سه قرن نخست، تابع سنت و روش پیامبر ج بودند و پس از این سه قرن، کسانی بودهاند که در زمینهی مسائل اعتقادی از جادهی حق منحرف گشته و از هواهای نفسانیشان پیروی کردهاند، و خداوند کسانی را برای این امت، هدایت کرده تا به وسیلهی آنها اصول دین را حفظ کنند. از جمله دانشمندان مسلمان که به این مهم روی آوردهاند، ابوجعفر طحاوی است. همچنین در مقدمه این شرح آمده آنچه که موجب شده شارح، عقیده طحاوی را شرح نماید، این است که وی دیده بسیاری از علما به شرح آن روی آوردهاند اما بنا به طریقهی نکوهیدهی اهل کلام و مشتمل بر امور مخالف با حقی که خداوند پیامبرانش را با آن فرستاده است، از این رو شارح متعهد گردید که عقیده طحاوی را بنا به منهج و طریقهی سلف صالح شرح نماید.
سپس شروع به ذکر مسائل عقیده بر اساس ترتیب طحاوی نموده است. در آغاز حقیقت توحید و معانی و انواع توحید که پیامبران آن را آوردهاند، بیان کرده سپس منظور از آیه ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ﴾ را بیان کرده است. آنگاه به ذکر صفات و اسماء خداوند متعال و تقسیم آنها به صفات ذاتی و صفات افعالی پرداخته است. سپس بیان داشته که در مسائل صفات خدا واجب است که بدون آنکه برای صفات خدا کیفیت قائل شویم، آنها را اثبات کنیم و واجب است که به نبوت محمد ج که رسالتهای آسمانی با آمدن وی خاتمه مییابند، ایمان داشته باشیم و بیان کرده که بعثت پیامبر ج عام بوده و انس و جن را در بر میگیرد. پس از آن، قرآن را تعریف کرده و بیان کرده که قرآن هم لفظ و هم معنایش کلام خداست و نظر قائلین به خلق قرآن را مردود دانسته و پاسخ آنها را داده است. سپس رؤیت خداوند متعال در آخرت را اثبات کرده و نصوصی که در این زمینه آمده، آورده و پاسخ منکرانِ رؤیت خدا در آخرت و تأویل کنندگان نصوص وارده در این زمینه را داده است. آنگاه به ذکر اسراء و واقعهی معراج پرداخته و بیان داشته که معراج در حالت بیداری پیامبر ج روی داده است. سپس نصوصی را که در زمینهی حوض و شفاعت و انواع شفاعت وارد شده، ذکر کرده، و بیان کرده که اقرار به ربوبیت امری فطری و شرک، امری عارضی است. پس از آن به تعریف قضا و قدر و اینکه قضا و قدر سرّ خداوند در میان مخلوقاتش است، پرداخته و خاطر نشان ساخته که منشأ گمراهی در این مسأله؛ یکسان قلمداد کردن اراده و مشیت، و محبت و رضاست. سپس بیان کرده که افعال بندگان، خلق خداست و بندگان در حقیقت فقط انجام دهندهی افعال هستند نه آفرینندهی آنها. پس از آن به ذکر عرش و کرسی و اثبات برتری و علو، و تعریف ایمان و بیان ارکان و حقیقت ایمان و بیان اقوال دانشمندان در تعریف ایمان و اینکه ایمان زیاد و کم میشود، پرداخته است. سپس شارح، روح و حقیقت ایمان را کاملاً بیان کرده و اختلاف علما را در خصوص قرار گرفتن روح پس از مرگ تا قیامت را آورده و اهوال و سختیهای روز رستاخیز، و مسألهی حشر و حساب و پل (صراط) و بهشت و دوزخ را ذ کر کرده و به بیان فضائل خلفای راشدین و سایر عشره مبشره ش پرداخته است. پس از آن بیان کرده که تصدیق کرامات اولیا جزو عقیدهی اهل سنت است. سپس به تعریف ولی و کرامت و تفاوت میان آن دو و تفاوت کرامت با معجزه پرداخته و بیان کرده که یک پیامبر از تمامی اولیا برتر است. آنگاه مسلمانان را از تصدیق پیشگویان و غیبگویان و ساحران برحذر داشته و بیان کرده که دین خدا (که همان اسلام است) در زمین و آسمان، یکی است و شریعتهای آسمانی از بعضی جهات با همدیگر فرق دارند و در نهایت برخی از فِرَق ضاله و منحرف از حق را معرفی و شناسانده است.
و در ضمن ابحاث فوق به مسائل دیگری نیز بطور ضمنی اشاره کرده که در برگیرندهی فوائد بیشمار میباشد.
ابن ابی العز این شرح خود را بر اساس قواعد و پایههای استنباط شده از قرآن و سنت و روش سلف صالح که در نهایت قوت و دقت و استحکام است، پایهگذاری کرده است. او این قواعد و پایهها را از علمای سلف گرفته؛ ابتدا از یاران و همراهان رسول خدا ج کسانی که دین را از پیشوا و مربی و استادشان محمد بن عبدالله ج دریافت کردند، و سپس از تابعین و پیروان صحابه امثال مجاهد، طاوس، محمد بن مسلم زهری، عطاء، سفیان ثوری، مالک بن انس، عبدالله بن مبارک، فضیل بن عیاض، سُفیان بن عُیَینه، شافعی، ابن ماجشون، یحیی بن معین، ابوبکر بن ابی شیبه، احمد بن حنبل، بخاری، ابوبکر اثرم، عثمان بن سعید دارمی، ابن جریر طبری، ابن خزیمه و دیگر امامان سلف، گرفته است.
شارح، شرح خود را به طور ویژه از شیخ الاسلام ابن تیمیه / مجدّد علوم سلف گرفته، کسی که در جاهای گوناگونی از کتابها و تألیفاتش، علوم و آموزشهای سلف را آورده و در توضیح و تقریر و تقویت و ربط دادن آنها به منهج اصیل سلف بیش از حد کار کرده است.
شیخ الاسلام همیشه به سوی منهج اصیل سلف دعوت، و از آن پشتیبانی میکرد و بر این باور بود که منهج سلف صالح بر تمامی منهجها برتری دارد- و درست همین است- و کسانی را که برخلاف روش سلف صالح عمل میکردند و حق را در غیر آن جستجو میکردند، تخطئه مینمود. این قواعد عبارتند از: