هیچ موجودی جز به وسیله ایجاد به وجود نمیآید
منظور این است که: خداوند سبحان دو تا وجود را به وجود آورده است: وجود عینی و وجود علمی. پس همانطور که هیچ موجودی جز به وسیله ایجاد خداوند به وجود نمیآید، پس هدایتی جز به وسیله تعلیم خدا نیست. همه اینها دلایل بر کمال قدرت و ثبوت وحدانیت و تحقق ربوبیت خداوند سبحان میباشد.
راجع به این گفتهی طحاوی: «پس هر کس از مخلوقاتش را که بخواهد به بهشت ببرد، از روی لطف و فضل خداست و هر کس از آنان را که بخواهد به جهنم ببرد، از روی عدل خداوند است» تا آخر کلامش باید گفت که از جمله چیزهایی که باید دانست، این است که: خداوند متعال ثواب و پاداش را منع نمیکند مگر زمانی که سبب پاداش را که عمل صالح است، منع کند، چون:
﴿وَمَن يَعۡمَلۡ مِنَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَهُوَ مُؤۡمِنٞ فَلَا يَخَافُ ظُلۡمٗا وَلَا هَضۡمٗا١١٢﴾[١٠٩٧][طه: ١١٢]
«و هر کسی کارهای شایسته به جا آورد در حالی که مؤمن باشد، نه از ستمی میهراسد و نه از پایمال شدن».
همچنین خداوند کسی را مورد عقاب قرار نمیدهد مگر پس از حصول سبب عقاب، چون خداوند متعال میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَٰبَكُم مِّن مُّصِيبَةٖ فَبِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِيكُمۡ وَيَعۡفُواْ عَن كَثِيرٖ٣٠﴾[الشورى: ٣٠]
«و هر مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیاری [گناهان] در میگذرد».
خداوند سبحان دهنده و منعکننده است، هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند مانع چیزی شود که خداوند داده، و هیچ چیز و هیچ کس نمیتواند چیزی را بدهد که خداوند منع کرده است. ولی هرگاه خداوند به وسیله ایمان و عمل صالح بر انسان منت نهاد، اصلاً موجب آن را منع نمیکند، بلکه پاداش و قربتی به او عطا میکند که هیچ چشمی آن را ندیده و هیچ گوشی آن را نشنیده و به قلب هیچ بشری خطور نکرده است. و اگر این را منع کند به خاطر منتفی بودن سبب آن، که عمل صالح است، میباشد.
بدون شک خداوند هر که را خواهد هدایت میکند و هر که را خواهد گمراه میسازد، اما همه اینها از روی حکمت و عدل خداوند است. پس منع هدایت از جانب خدا به خاطر اسبابی که همان اعمال صالح است، از روی حکمت و عدل خداست.
وقتی منع هدایت از جانب خدا و عقوبت و مجازات او به خاطر عدم ایمان و عمل صالح است و این ایمان و عمل صالح از همان ابتدا به انسان به خاطر حکمت و عدل خداوند به انسان داده نشده است، پس در هر دو حال شکر و سپاس برای خداوند است و خداوند در هر حالی، ستایش شده است. هر عطایی از جانب خدا، فضل و لطف است و هر عقوبتی از جانب خدا، عدل است، چون خداوند متعال حکیم است و چیزها را در جای مناسب خود قرار میدهد همچنان که میفرماید:
﴿وَإِذَا جَآءَتۡهُمۡ ءَايَةٞ قَالُواْ لَن نُّؤۡمِنَ حَتَّىٰ نُؤۡتَىٰ مِثۡلَ مَآ أُوتِيَ رُسُلُ ٱللَّهِۘ ٱللَّهُ أَعۡلَمُ حَيۡثُ يَجۡعَلُ رِسَالَتَهُۥۗ﴾[١٠٩٨][الأنعام: ١٢٤]
«و چون آیتی سویشان آید گویند: هرگز ایمان نمیآوریم، مگر آنکه نظیر آنچه به رسولان خدا داده شده به ما نیز داده شود. خدا بهتر میداند رسالتش را کجا قرار دهد».
در جای دیگر میفرماید:
﴿وَكَذَٰلِكَ فَتَنَّا بَعۡضَهُم بِبَعۡضٖ لِّيَقُولُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ مَنَّ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنۢ بَيۡنِنَآۗ أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَعۡلَمَ بِٱلشَّٰكِرِينَ٥٣﴾[الأنعام: ٥٣]
«و بدینگونه آنها را به یکدیگر آزمودیم، تا سرانجام [درباره مؤمنان] بگویند: آیا اینانند که خدا از میان ما موهبتشان داده است؟ آیا خداوند شاکران را بهتر نمیشناسد».
و امثال آنها. إن شاءالله این موضوع بعداً بیشتر توضیح داده میشود.
***
قوله: «والاستطاعة الّتي يجب بها الفعل، من نحو التوفيق الّذي لا يوصف المخلوق به [تکون] مع الفعل، وأمّا الاستطاعة من جهة الصّحة والوسع والتمکين وسلامة الآلات، فهي قبل الفعل، وبها يتعلّق الخطاب، وهو کما قال تعالی: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ٢٨٦]»
ترجمه: «استطاعت و تواناییای که فعل با آن تحقق مییابد، از جمله توفیقی است که برای مخلوق مقدور نیست و مخلوق بدان متصف نمیشود و این استطاعت همراه فعل میباشد. اما استطاعت از جهت صحت و توان و سلامت ابزار و آلات، قبل از فعل است و خطاب بدان تعلق میگیرد. این همانگونه است که خداوند متعال میفرماید: ﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ﴾[البقرة: ٢٨٦]
«خداوند هیچ کسی را جز به اندازه توانش مکلف نمیسازد».»
[١٠٩٧]- هضم، به معنای نقص است. عرب میگوید: «هضمت لك من حقي» یعنی «از حق من کاستی».
[١٠٩٨]- در اصل نسخههای خطی، «رسالاته» با جمع آمده است. که این قرائت ٥ قراء غیر از ابن کثیر و حفص میباشد. این دو، آیه فوق را به صورت «رسالته» با مفرد قرائت نمودهاند؛ نگا: «حجة القراءات»، ص ٢٧٠؛ «الکشف»، ١/٤٤٩-٤٥٠؛ «زاد المسیر»، ٣/١١٨.