ایمان به کتابهای آسمانی که خدا نامشان را برده است
در خصوص ایمان به کتابهای نازل شده بر پیامبران باید گفت که به کتابهای آسمانی که خداوند متعال نامشان را در قرآن ذکر کرده یعنی تورات و انجیل و زبور، ایمان داریم، و ایمان داریم که خداوند متعال غیر از آنها کتابهای دیگری را بر پیامبرانش نازل کرده که نام و تعدادشان را فقط خدا میداند.
و اما ایمان و اقرار به قرآن و تبعیت از آنچه در قرآن آمده، امری زاید بر ایمان به دیگر کتابهای آسمانی است. پس بر ما واجب است که ایمان داشته باشیم به اینکه کتابهای نازل شده بر پیامبران خدا از جانب خدا برایشان آمده، و آنها حق و هدایت و روشنائی و روشنگر و شفا هستند. خداوند متعال میفرماید:
﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ وَإِسۡمَٰعِيلَ وَإِسۡحَٰقَ وَيَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِيَ مُوسَىٰ وَعِيسَىٰ وَمَآ أُوتِيَ ٱلنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ﴾[البقرة: ١٣٦]
«بگویید: ایمان آوردیم به خداوند و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [او] نازل شد و آنچه به موسی و عیسی داده شد و به آنچه پیامبران دیگر از جانب پروردگارشان داده شدند».
﴿الٓمٓ١ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُ٢ نَزَّلَ عَلَيۡكَ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ مُصَدِّقٗا لِّمَا بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَأَنزَلَ ٱلتَّوۡرَىٰةَ وَٱلۡإِنجِيلَ٣ مِن قَبۡلُ هُدٗى لِّلنَّاسِ وَأَنزَلَ ٱلۡفُرۡقَانَۗ﴾[آل عمران: ١-٤]
«الف، لام، میم. خداست که هیچ معبودی جز او نیست و او زنده پاینده است. این کتاب را به حق بر تو نازل کرد که تصدیق کننده کتابهای پیشین است و تورات و انجیل را از پیش نازل کرد که راهنمای مردم باشد، و فرقان (قرآن) را نازل کرد».
﴿ءَامَنَ ٱلرَّسُولُ بِمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مِن رَّبِّهِۦ﴾[البقرة: ٢٨٥]
«این پیامبر به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده ایمان دارد».
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا٨٢﴾[النساء: ٨٢]
«آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیار مییافتند».
و دیگر آیاتی که نشان میدهند که خداوند به کتابهای آسمانی تکلم نموده و از جانب او نازل شدهاند. در این آیات، اثبات صفت کلام و علو هست. همچنین خداوند متعال میفرماید:
﴿كَانَ ٱلنَّاسُ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَبَعَثَ ٱللَّهُ ٱلنَّبِيِّۧنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ بِٱلۡحَقِّ﴾[٧١٢][البقرة: ٢١٣]
«مردم [ابتدا] یک امت بوند، [که به مرور دچار اختلاف شدند] پس خدا پیامبران را [به عنوان] مژدهرسانان و بیمدهندگان فرستاد و همراه آنان کتابی به حق نازل کرد».
﴿وَإِنَّهُۥ لَكِتَٰبٌ عَزِيزٞ٤١ لَّا يَأۡتِيهِ ٱلۡبَٰطِلُ مِنۢ بَيۡنِ يَدَيۡهِ وَلَا مِنۡ خَلۡفِهِۦۖ تَنزِيلٞ مِّنۡ حَكِيمٍ حَمِيدٖ٤٢﴾[فصلت: ٤١-٤٢]
«و قطعاً این کتابی شکستناپذیر است، که هیچ گونه باطلی نه از پیش رو و نه از پشت سر به آن راه ندارد، [چرا که] از جانب حکیمی ستوده نازل شده است».
﴿وَيَرَى ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ ٱلۡحَقَّ﴾[سبأ: ٦]
«و کسانی که از دانش بهره یافتهاند، میدانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده حق است».
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٥٧﴾[يونس: ٥٧]
«ای مردم! به راستی برای شما از جانب پروردگارتان موعظهای آمده است و شفایی برای آنچه در دلهاست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان».
﴿قُلۡ هُوَ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ هُدٗى وَشِفَآءٞۚ﴾[فصلت: ٤٤]
«بگو: این [کتاب] برای کسانی که ایمان آوردهاند، هدایت و درمان است».
﴿فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَٱلنُّورِ ٱلَّذِيٓ أَنزَلۡنَاۚ﴾[التغابن: ٨]
«پس به خدا و رسول او و نوری که فرو فرستادهایم ایمان بیاورید».
امثال اینها در قرآن زیادند.
***
قوله: «ونسمی أهل قبلتنا مسلمين مؤمنين، ماداموا بما جاء به النبي ج معترفين، وله بکل ما قال وأخبر مصدقين».
ترجمه: «و اهل قبلهی خود را مسلمان و مؤمن مینامیم مادام که به آنچه پیامبر ج آورده، اعتراف و اقرار کنند و آنچه را که گفته و خبر داده، تصدیق نمایند».
[٧١٢]- ابن جریر در تفسیر خود به شماره: ٤٠٤٨ از طریق محمد بن بشار روایت کرده که او گوید: ابوداود طیالسی از همام بن منبه، از عکرمه، از ابن عباس به ما خبر داد که او گفت: میان نوح و آدم ده قرن فاصله بود که همهشان بر دین حق بودند پس از آن اختلاف پیدا کردند، آنگاه خداند پیامبران را به عنوان مژدهرسان و بیمدهندگان فرستاد. راوی گوید: این قرائت عبدالله نیز هست که قرائت کرده: ﴿كَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَٱخۡتَلَفُواْۚ﴾[يونس: ١٩] «مردم امتی واحد بودند و آنگاه اختلاف پیدا کردند». حاکم در «المستدرک»، ٢/٥٤٦-٥٤٧ از طریق محمدبن بشار ... آن رار روایت کرده و گوید: این حدیث بنا به شرط بخاری صحیح است و بخاری و مسلم آن را روایت نکردهاند و ذهبی با آن موافقت نموده است. البته ابوداود طیالسی که نامش سلیمان بن داود است بخاری به طور تعلیق از او روایت کرده، و او از روایان مسلم است. لفظ «فاختلفوا» با تکیه بر آنچه که در آیه «ليحکم بين الناس فيما اختلفوا فيه» آمده حذف شده است. بر این اساس که در آیه مبارکه سوره یونس، این واژه محذوف به صراحت آمده است آنجا که میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ ٱلنَّاسُ إِلَّآ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ فَٱخۡتَلَفُواْۚ﴾[يونس: ١٩] «و مردم جز یک امت نبودند، پس اختلاف کردند».
طبری گوید: تأویل «امت» براساس این قولی که از ابن عباس ذکر کردیم، «دین» میباشد همچنان که نابغه ذبیانی میگوید:
حلفت فلم أترك لنفسك ريبة
وهل يأثمن ذو أمة وهو طائع
«سوگند خوردم و شک و تردیدی برای درونت فرو نگذاشتم، و آیا صاحب دین در حالی که مطیع و فرمانبردار است، گناه کار میشود؟».
پس تأویل آیه فوق براساس معنای گفته اینان، این است که مردم امتی جمع شده بر یک ملت و یک دین بودند، سپس اختلاف پیدا کردند آنگاه خداوند پیامبران را به عنوان مژدهرسانان و بیمدهندگان فرستاد. اصل «الأمة»، جماعتی است که بر یک دین جمع میشوند سپس با خبر دادن از «امت»، از خبردادن از «دین» کفایت میکند، چون امت بر دین دلالت دارد همچنان که خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَوۡ شَآءَ ٱللَّهُ لَجَعَلَكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ﴾[المائدة: ٤٨] «و اگر خدا میخواست شما را امتی واحد قرار داده بود». منظور از آن اهل یک دین و یک ملت میباشد.