٥- اثبات اسماء و صفات خدا همراه با اقرار به معنای آنها و متعرض نشدن به کیفیت آنها
مسألهی صفات از مهمترین و بزرگترین مسائل اصول اعتقادی است که از آن بحث میشود، و فلاسفه و متکلمین درآن اختلاف نظر دارند؛ عدهای آن را نفی محض کرده، برخی همه اسماء خدا را قبول داشته و صفات خدا را نفی نموده، و دستهای دیگر به اسماء و صفات خدا اقرار نموده ولی برخی از آن اسماء و صفات را رد نموده و آن را تأویل و از ظاهرش دور کردهاند.
مذهب سلف صالح در این مسأله، ایمان به تمامی اسماء و صفات خدا که در قرآن و سنت آمده، میباشد بدون آنکه کم و زیادتی در آنها صورت گیرد و بدون آنکه آنها را تأویل نمود به گونهای که مخالف ظاهرشان باشد. پیشینیان صالح و ائمهی عصر صحابه و تابعین همگی به آنچه که راجع به ذات و صفات خدا در قرآن و سنت آمده، به طور مطلق تسلیم بودند و حتی در یک مسأله از مسائل اسماء و صفات و افعال خدا اختلاف و نزاع نداشتند بلکه هدفشان آنچه را که در این خصوص در قرآن و سنت آمده، اثبات میکردند. سخن همهشان از اول تا آخر یکی بود و آیات و احادیث وارده د ر این باب را تأویل نمیکردند و آنها را از جایگاه خود تغییر نمیدادند.
پیشینیان صالح معتقد بودند که اسماء و صفات خداوند متعال توقیفیاند و اطلاق چیزی از اسماء و صفات به صورت اثبات یا نفی بر خداوند جایز نیست مگر به اجازهی شرع. پس چیزی از اسماء و صفات را برای خدا اثبات نمیکردند مگر آنکه خداوند برای خودش اثبات نموده و رسول خدا ج برای او اثبات نموده باشد و به همان صورت چیزی از اسماء و صفات را از خدا نفی نمیکردند مگر آنکه خداوند از خودش نفی نموده یا رسول الله ج از او نفی کرده باشد. آنان معتقد بودند که آنچه از اسماء و صفات برای خدا ثابت شده، با هیچ یک از مخلوقات خدا شبیه نیست و هیچ یک از مخلوقات هم با آنها شباهتی ندارد بلکه آنچه از صفات کمال که در نصوص صریح برای خدا ثابت شده، به خدا اختصاص داشته و هیچ یک از مخلوقاتش در آن صفات شریک خداوند نیستند. و اگر نامهایی هست که هم بر صفات خدا و هم بر صفات مخلوقات خدا اطلاق میشود، این تنها اشتراک آنها در اسم است. اینکه آنها در مسمای صفت یکی هستند به این معنا نیست که در حقیقت صفت هم یکی هستند. پس وقتی که ذات خداوند متعال مانند هیچ یک از ذاتها نیست به همان صورت صفات او هم مانند هیچ یک از صفات نیست؛ زیرا خداوند متعال در ذات و صفاتش شبیه هیچ یک از مخلوقاتش نیست.
هیچ یک از سلف صالح نگفته که معنای آیات وارده دربارهی صفات خدا را بجز خداوند کسی نمیداند؛ بدین دلیل که آنان صفاتی را برای خداوند اثبات میکردند و اگر معنای آیات و احادیث صفات خدا برای آنان به طور قطع نامعلوم میبود، آنان صفات خدا را اثبات نمیکردند، چون چگونه چیزی را اثبات میکنند که معنایش معلوم نیست. نهایت امر این است که آنان در ورای این ظواهر درباره کنه و حقیقت این صفات یا کیفیت قائم به ذات بودن این صفات بحث نکردهاند، زیرا شناخت چنین امری فراتر از عقل بشری بوده و جزو غیبی است که تنها در علم خداوند است و کسی غیر از خدا بدان علم پیدا نمیکند. پس خداوند متعال بزرگتر از این است که حقیقت ذات و صفاتش درک شود یا بدان احاطه علمی پیدا کرد: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ١١] «چیزی همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
بدین صورت معلوم میشود که سلف صالح نسبت به اصحاب فرقهها و گروههای اسلامی هوشیاری و ذکاوت بیشتری داشتند، زیرا آنان دانستهاند که به هیچ وجه عقل نمیتواند کنه و حقیقت صفات خدا را درک کند، چون چنین امری از جمله امور غیب است که در محدوده قدرت عقل نیست.