شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

اوّل: توحید صفات

اوّل: توحید صفات

نفی کنندگان صفات، نفی صفات را در مسمای توحید داخل کرده‎اند مانند جهم بن صفوان[٦٤] و موافقانش، آنان می‎گفتند: اثبات صفات، مستلزم تعدد واجب است. فساد و بطلان این اعتقاد، به طور بدیهی معلوم است، چون اثبات ذاتی مجرد از تمامی صفات که برای آن وجودی در خارج تصور نمی‎شود و ذهن فقط چیزی محال را فرض و تخیل می‎کند. و این، اوج تعطیل است.

این سخن، جماعتی را به قائل شدن به حلول یا اتحاد کشانده است، که از کفر نصارا قبیح‎تر و زشت‎تر است، زیرا نصارا حلول را فقط به عیسی  ÷ منحصر می‎دانستند، ولی اینان، حلول را به همه مخلوقات نسبت داد‎ه‎اند.

از فروعات توحید این جماعت، این است که فرعون و قومش، ایمان کاملی داشتند و به حقیقت عارف به خداوند بودند.

همچنین از فروعات این توحید، این است که بت پرستان بر حق و راه راست بوده‎اند و آنان تنها خدا را پرستیده‎اند و لاغیر.

باز از فروعات این توحید این است که در تحریم و تحلیل میان مادر و خواهر و بیگانه فرقی نیست. و میان آب و خمر و زنا و نکاح فرقی وجود ندارد. چون همه از یک عین هستند و بلکه آن عین واحد می‎باشد.

همچنین از فروعات این توحید، این است که پیامبران، مردم را در تنگنا قرار داده‎اند. خداوند از آنچه می‎گویند، بلندتر و پاک‎تر است.

[٦٤]- کنیه‎اش، ابومحرز است. وی در شهر سمرقند در خراسان بزرگ شد. سپس مدتی از اوایل حیاتش را در «ترمذ» سپری نمود و برده‌ی آزاد شده بنی راسب از طایفه ازد بود. از آن جهت که صفات خدا را انکار می‎کرد وآنها را به گونه‎ای تأویل می‎نمود که منجر به تعطیل شدنشان می‎شد، سلف صالح همگی او را مورد مذمت و نکوهش قرار داده‎اند. اولین کسی که گفته تعطیل در اسلام از او حفظ شده، جعد بن درهم است. جهم بن صفوان این گفته را از او اخذ نموده و آن را آشکار نمود و این گفته به او منسوب شد. در سال ١٢٨هـ.ق همراه حارث بن سریج در جنگ علیه بنی امیه به قتل رسید. نگا: «الطبری»، ٧/٢٢٠، ٢٢١، ٢٣٦و ٢٣٧؛ «سیر أعلام النبلاء»، ٦/٢٦-٢٧ و «تاریخ الجهمیه و المعتزله»، اثر قاسمی، صفحه ١٠ و بعد از آن.