اقوال و آرای دانشمندان اسلامی در خصوص ابدی بودن جهنم
دانشمندان راجع به ابدی بودن جهنم و دوام آن، هشت قول دارند:
اول ـ هر کس داخل جهنم گردد، تا ابد از آن بیرون نمیآید. این قول خوارج و معتزله میباشد.
دوم ـ اهل جهنم در آن عذاب میبینند، سپس طبیعت و سرشت آنان عوض میشود و به صورت طبیعت و سرشتی آتشی باقی میماند که از جهنم لذت میبینند، چون جهنم با طبع و سرشت آنان، سازگار است. این قول پیشوای اتحادیها، ابن عربی طائی میباشد!![١٠٨٧] .
سوم ـ اهل جهنم تا وقت محدودی در جهنم عذاب میبینند، سپس از آن بیرون آورده میشوند، و جماعت دیگری جایشان را میگیرند. یهودیان این قول را برای پیامبر ج نقل کردهاند. آنان در این زمینه به زبان پیامبر و خداوند متعال دروغ بستهاند؛ چون خداوند ﻷ میفرماید:
﴿وَقَالُواْ لَن تَمَسَّنَا ٱلنَّارُ إِلَّآ أَيَّامٗا مَّعۡدُودَةٗۚ قُلۡ أَتَّخَذۡتُمۡ عِندَ ٱللَّهِ عَهۡدٗا فَلَن يُخۡلِفَ ٱللَّهُ عَهۡدَهُۥٓۖ أَمۡ تَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ٨٠ بَلَىٰۚ مَن كَسَبَ سَيِّئَةٗ وَأَحَٰطَتۡ بِهِۦ خَطِيَٓٔتُهُۥ فَأُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلنَّارِۖ هُمۡ فِيهَا خَٰلِدُونَ٨١﴾[البقرة: ٨٠-٨١]
«و گفتند: هرگز آتش جز چند روزی، به ما نمیرسد. بگو: مگر پیمانی از خدا گرفتهاید که خدا خلاف وعده خویش نکند؟ یا بر خدا سخنانی میبندید که نمیدانید؟ آری، هر کس کار بدی کند و گناه سراسر وجودش را فرا گیرد، چنین کسانی دوزخیاند و هم ایشان در آن ماندگارند».
چهارم ـ اهل جهنم از جهنم بیرون میآیند و جهنم بر حال خود باقی میماند در حالی که کسی در آن نیست.
پنجم ـ خود جهنم، فانی و نابود میشود، چون حادث است، و هرچه حدوث آن ثابت گردد، بقا و ماندگاریاش محال است. این قول جهم و پیروانش میباشد. از نظر جهم در این زمینه میان بهشت و جهنم فرقی نیست همچنان که قبلاً گفته شد.
ششم ـ حرکات اهل جهنم، فانی میشود و آنان به جماد و موجوداتی خشک و بیجان تبدیل میشوند که احساس درد نمیکنند. این قول ابوهذیل علاّف است همانطور که گذشت.
هفتم ـ خداوند هر که را بخواهد از جهنم بیرون میآورد؛ همچنان که در سنت وارد شده است. سپس جهنم را تا هر وقت بخواهد، باقی میگذارد و سپس آن را فانی و نابود میسازد، چون خداوند مدتی را برای جهنم قرار داده و بالاخره این مدت به سر میآید.
هشتم ـ خداوند متعال هر که را بخواهد از جهنم بیرون میآورد؛ همچنان که در سنت وارد شده است، و کافران را در آن باقی میگذارد؛ بقایی که هیچگاه فناپذیر نیست، همچنان که طحاوی / اظهار داشته است.
به غیر از دو قول اخیر، بطلان اقوال دیگر واضح و آشکار است.
این دو قول اهل سنت است که به دلیل آنها نگاه میشود[١٠٨٨].
از جمله ادله قول اول[١٠٨٩] از این دو قول اخیر، این آیات است:
﴿قَالَ ٱلنَّارُ مَثۡوَىٰكُمۡ خَٰلِدِينَ فِيهَآ إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۗ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٞ١٢٨﴾[الأنعام: ١٢٨]
«[خدا] میفرماید: جایگاه شما آتش است؛ در آن ماندگار خواهید بود، مگر آنکه خدا بخواهد. آری، پروردگار تو حکیم داناست».
﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ١٠٦ خَٰلِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٠٧﴾[هود: ١٠٦-١٠٧]
«اما کسانی که تیرهبخت شدند، برایشان در آتش ضجّه و ناله است. تا آسمانها و زمین برپاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر آنکه پروردگار تو بخواهد، که بیتردید خدای تو هرچه را خواهد، کننده است».
این قول ـ یعنی قول مبنی بر فنای جهنم و ماندگار بودن بهشت ـ از عمر و ابن مسعود و ابوهریره و ابوسعید و دیگران نقل شده است[١٠٩٠].
عبدبن حمید در تفسیر مشهورش با سند خود از عمر س روایت کرده که او گفت: «اگر اهل جهنم به اندازه ریگهای عالج[١٠٩١] در جهنم میماندند، حتماً وقتی برای آنان میبود که در آن وقت بیرون آیند». او این قول را در تفسیر آیه:
﴿لَّٰبِثِينَ فِيهَآ أَحۡقَابٗا٢٣﴾[النبأ: ٢٣]
«روزگارانی دراز در آن بمانند»، ذکر کرده است.
اینان میگویند: جهنم، موجب غضب و خشم خدا و بهشت، موجب رحمت خداست. و پیامبر ج فرموده است: «لمّا قضی الله الخلق، کتب کتاباً، فهو عنده فوق العرش: إنّ رحمتي سبقت غضبي»[١٠٩٢] «وقتی خداوند، آفرینش را به اتمام رساند، نوشتهای را نوشت، این نوشته نزد خداوند بالای عرش است [نوشته مذکور این است]: همانا رحمت من بر خشم من پیشی گرفته است». در روایتی آمده است: «تغلب غضبي» (همانا رحمت من) بر غضبم غلبه دارد». بخاری در صحیح خود از طریق روایت ابوهریره س آن را روایت کرده است.
اینان میگویند: خداوند سبحان از عذاب خبر میدهد که آن:
﴿عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ١٥﴾[الأنعام: ١٥]
«عذاب روزی بزرگ».
﴿أَلِيمٖ٢٦﴾[هود: ٢٦]
«دردناک».
و ﴿يَوۡمٍ عَقِيمٍ٥٥﴾[الحج: ٥٥]
«روز نازا».
و راجع به نعمتها حتی در یک جا نگفته که نعمتهای یک روز است، و خداوند متعال فرموده است:
﴿قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ﴾[الأعراف: ١٥٦]
«گفت: عذاب خویش را به هر که خواهم میرسانم، و رحمتم همه چیز را فرا گرفته است».
خداوند سبحان به نقل از فرشتگان میفرماید:
﴿رَبَّنَا وَسِعۡتَ كُلَّ شَيۡءٖ رَّحۡمَةٗ وَعِلۡمٗا﴾[غافر: ٧]
«پروردگارا! رحمت و دانش تو شامل همه چیز شده است».
پس به ناچار باید رحمت خدا شامل این عذاب شوندگان شود. پس اگر اهل جهنم در عذاب برای همیشه باقی میماندند و این عذاب پایانی نداشته باشد، رحمت خدا شامل آنان نشده است. و در «الصحیح» ثابت شده که روز قیامت، پنجاه هزار سال تخمین زده شده است[١٠٩٣]. و عذابشوندگان در جهنم راجع به مدت ماندنشان در عذاب و شکنجه به نسبت جرایم و گناهانشان با هم فرق دارند و در حکمت احکمالحاکمین و رحمت ارحم الراحمین نیست که انسانهایی را بیافریند و آنان را تا ابد و برای همیشه عذاب دهد و مدت عذابشان نهایت و سرانجامی نداشته باشد. اما اینکه خداوند انسانهایی را آفریده و تا ابد آنان را از نعمت برخوردار میسازد، از مقتضای حکمت است. احسان و دادن نعمتها ذاتاً مراد است و انتقام و عذاب، ذاتاً مراد نیست بلکه امری عارضی است.
آنان میگویند: نصوصی که راجع به جاودانه ماندن در جهنم و ابدی بودن عذاب و شکنجه برای جهنمیان و بیرون نیامدن از آنجا و اینکه عذاب جهنم پایدار است، همهاش حق و مسلم است، و در آن اختلافی نیست. و این اقتضای جاودانه ماندن در جهنم مادام که جهنم، ماندگار است، دارد. و در حال بقای جهنم فقط اهل توحید از آنجا بیرون میآیند. پس فرق است میان کسی که از زندان بیرون میآید در حالی که هنوز مدت زندانیاش مانده، و میان کسی که زندانیاش با انقضای آن، باطل میشود.
از جمله ادله قائلین به بقای جهنم و فانی نبودن آن، آیات زیر است:
﴿وَلَهُمۡ عَذَابٞ مُّقِيمٞ٣٧﴾[المائدة: ٣٧]
«و برایشان عذابی پایدار است».
﴿لَا يُفَتَّرُ عَنۡهُمۡ وَهُمۡ فِيهِ مُبۡلِسُونَ٧٥﴾[الزخرف: ٧٥]
«[عذاب] از آنها کاسته نمیشود و ایشان در آنجا ناامیدند».
﴿فَلَن نَّزِيدَكُمۡ إِلَّا عَذَابًا٣٠﴾[النبأ: ٣٠]
«هرگز جز عذابتان نیفزاییم».
﴿خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۖ﴾[البينة: ٨]
«تا ابد در آن میمانند».
﴿وَمَا هُم مِّنۡهَا بِمُخۡرَجِينَ٤٨﴾[الحجر: ٤٨]
«هرگز از آنجا بیرون رانده نمیشود».
﴿وَمَا هُم بِخَٰرِجِينَ مِنَ ٱلنَّارِ١٦٧﴾[البقرة: ١٦٧]
«و آنها از آتش بیرون شدنی نیستند».
﴿وَلَا يَدۡخُلُونَ ٱلۡجَنَّةَ حَتَّىٰ يَلِجَ ٱلۡجَمَلُ فِي سَمِّ ٱلۡخِيَاطِۚ﴾[الأعراف: ٤٠]
«و به بهشت داخل نشوند مگر آنکه شتر[١٠٩٤] در سوراخ سوزن درآید».
﴿لَا يُقۡضَىٰ عَلَيۡهِمۡ فَيَمُوتُواْ وَلَا يُخَفَّفُ عَنۡهُم مِّنۡ عَذَابِهَاۚ﴾[فاطر: ٣٦]
«نه بر آنها حکم شود تا بمیرند، و نه عذاب آن از ایشان کاسته شود».
﴿إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَامًا٦٥﴾[الفرقان: ٦٥]
«همانا عذابش سخت و دائمی است».
سنت مشهور بر این دلالت نموده که هر کس لا إله إلا الله بگوید از جهنم بیرون میآید، و احادیث شفاعت در خصوص بیرون آمدن موحدانِ گناهکار از جهنم، صریح است. این حکم مختص به آنان است؛ پس اگر کافران نیز از جهنم بیرون میآمدند، به منزله موحدانِ گناهکار میبودند و بیرون آمدن از جهنم مختص به اهل ایمان نمیشد. لازم به ذکر است که بقای بهشت و جهنم امری ذاتی نیست بلکه به خاطر ابقای آنها توسط خداوند، باقی میمانند.
طحاوی میگوید: «و خداوند برای بهشت و جهنم، اهلی را آفریده است»؛ خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ﴾[الأعراف: ١٧٩]
«همانا بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم».
از عایشه ل روایت است، گوید: رسول خدا ج برای تشیع جنازه کودکی از انصار دعوت شد، گفتم: ای رسول خدا! خوشا به حال این کودک! او گنجشکی از گنجشکهای بهشت است و عمل بدی را انجام نداده است. پیامبر ج فرمود: «أو غير ذلك يا عائشة، إنّ الله خلق للجنّة أهلاً، وخلقهم لها وهم في أصلاب آبائهم، وخلق للنّار أهلاً، خلقهم لها وهم في أصلاب آبائهم» «آیا غیر از آن است ای عایشه! همانا خداوند کسانی را برای بهشت آفریده و آنان را زمانی که در پشت پدرانشان بودند، برای بهشت آفریده است و کسانی را برای جهنم آفریده و آنان را زمانی که پشت پدرانشان بودند، برای جهنم آفریده است». مسلم و ابوداود و نسائی آن را روایت کردهاند[١٠٩٥].
خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّا خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٍ أَمۡشَاجٖ نَّبۡتَلِيهِ فَجَعَلۡنَٰهُ سَمِيعَۢا بَصِيرًا٢ إِنَّا هَدَيۡنَٰهُ ٱلسَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرٗا وَإِمَّا كَفُورًا٣﴾[الإنسان: ٢-٣]
«همانا ما انسان را از نطفهای آمیخته آفریدیم، که او را بیازماییم، پس وی را شنوا و بینا گردانیدیم. ما راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار است [میپذیرد] و یا کفران [میکند]».
مراد، هدایت عامه است و عامتر از آن هدایت مذکور در این آیه است:
﴿ٱلَّذِيٓ أَعۡطَىٰ كُلَّ شَيۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ٥٠﴾[١٠٩٦][طه: ٥٠]
«کسی که آفرینش هر چیزی را به او عطا کرده سپس هدایتش نموده است».
موجودات دو نوع است: نوعی که در طبیعت خود مسخر است و نوعی به وسیله اراده خود، حرکت میکند. نوع اول به آنچه که طبیعت و سرشت خود اقتضا میکند، هدایت یافته و نوع دوم هدایتی ارادی و اختیاری تابع شعور و علمش به آنچه برایش نفع دارد و آنچه برایش مضر است، دارد.
سپس نوع دوم، خودش به سه نوع تقسیم میشود:
اول ـ نوعی که جز خیر را نمیخواهد و فقط اراده خیر را دارد و اراده بد از آن برنمیآید، مانند فرشتگان.
دوم ـ نوعی که فقط شر را میخواهد و تنها اراده شر را دارد و اراده خیر از آن برنمیآید، مانند شیاطین.
سوم ـ نوعی که هر دو اراده از آن برمیآید، مانند انسان. این نوع اخیر هم سه دسته هستند: دستهای که ایمان و معرفت و عقلش بر هوای نفسانی و شهوات و آرزوهای حیوانیاش غالب است، پس به فرشتگان ملحق میشود. دستهای عکس آن است و به شیاطین ملحق میشود. دسته دیگری هم شهوات حیوانیاش بر عقلش غالب است، پس به حیوانات ملحق میشود.
[١٠٨٧]- نگا: «الفصوص»، صص ٩٣-٩٤، با تحقیق و تعلیق ابوعلاء عفیفی.
[١٠٨٨]- در پاورقی صفحه ٦٢١، شماره: ١ گفته شد که قول مبنی بر فنا و نابودی جهنم، قولی ضعیف و مرجوح است، چون مخالف قرآن و سنت میباشد. قول صحیح در این زمینه، این است که بهشت و جهنم فانی و نابود نمیشوند، امام حافظ علیبن عبدالکافی سبکی رسالهای در این موضوع دارد که آن را «الاعتبار ببقاء الجنة و النار» نام نهاده که در موضوع خود، کتابی پرارزش و گرانبهاست، بدان جا مراجعه شود. شیخ محمدبن اسماعیل امیرصنعانی متوفای سال ١١٨٢ هجری، در رساله خود، «رفع الأستار لإبطال أدلة القائلین بفناء النار» به قائلان به فنای جهنم با اسلوبی علمی و استوار پاسخ داده است.
[١٠٨٩]- نگا: «حادی الأرواح»، صفحات ٢٤٩-٢٥٤؛ و «مختصر الصواعق المرسلة»، ١/٣٥٤-٣٥٧.
[١٠٩٠]- اثر عمر که عبدبن حمید از طریق سلیمان بن حرب آن را روایت کرده که سلیمان بن حرب گوید: حمادبن سلمه، از ثابت از حسن برای ما نقل کرد که حسن گفت: عمربن خطاب گفت: ... این سند به خاطر انقطاعی که دارد، ضعیف است، چون حسن از عمر حدیث نشنیده است، و روایات مرسل حسن از نظر محدثین، واهی و بیاساس است؛ چون او از هر کسی روایت نقل میکرد. ابن سیرین ـ براساس آنچه دارقطنی در سنن خود، ١/١٧١ از او نقل کرده و او از حال ابوالعالیه و حسن آگاهی داشت ـ میگوید: به روایات مرسلِ حسن و ابوالعالیه عمل نکنید، چون آنان بیخیال از هر کسی روایت را نقل میکردند. اثر ابن مسعود این است: «زمانی بر جهنم فرا میرسد که احدی در آن نیست». مانند این گفته از ابوهریره نقل شده است، که امام بغوی در تفسیر خود، ٤/٣٩٨ بر این دو اثر حاشیه نوشته سپس به دنبال آن میگوید: معنای روایت فوق از نظر اهل سنت ـ اگر به صحت برسد ـ این است که احدی از اهل ایمان در جهنم باقی نمیماند، ولی جاهای کافران تا ابد پر است. طبری در تفسیر خود، ٥/٤٨٤ اثر ابن مسعود را با سندی قابل اعتماد روایت کرده است. اما اثر ابوهریره را ابن قیم در کتاب «حادی الأرواح»، ص ٢٥٢ از طریق روایت اسحاق بن راهویه، آورده است، که در این روایت اسحاق بن راهویه گوید: عبیدالله بن معاذ برای ما نقل کرد و گفت که پدرم برای ما نقل کرد و گفت: شعبه از یحیی بن ایوب، از ابوزرعه از ابوهریره برای ما نقل کرد که ابوهریره گفت: چه شده که نگویم: روزی بر جهنم فرا میرسد که احدی در آن نمیماند و این آیه را خواند: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ لَهُمۡ فِيهَا زَفِيرٞ وَشَهِيقٌ١٠٦﴾[هود: ١٠٦] «اما کسانی که تیرهبخت شدند، برایشان در آتش ضجّه و ناله است». عبیدالله ـ که شیخ اسحاق است ـ میگوید: اصحاب ما میگفتند: منظورش از اینکه احدی در آن باقی نمیماند، موحدان است. سندش، صحیح است اما همانطور که میبینی این روایت بر مدعا دلالت نمیکند. اثر ابوسعید را طبری در تفسیر خود، ١٨/٤٨٢ از طریق عبدالرزاق، از ابن تیمی، از پدرش، از ابونضره، از جابر، از ابوسعید خدری، یا از مردی از یاران رسول خدا ج راجع به آیه: ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٞ لِّمَا يُرِيدُ١٠٧﴾[هود: ١٠٧] «مگر آنکه پروردکار تو بخواهد که بیتردید خدای تو هرچه خواهد، کننده است»، روایت کرده که گوید: از ابومجلز شنیدم که میگفت: آن، سزای اوست، اگر خدا بخواهد از عذابش در میگذرد. این قول ـ اگر اسنادش صحیح باشد ـ بر موحدان حمل میشود. ابن جریر پس از آنکه گفته کسانی را نقل کرده که راجع به تأویل معنای استثنا در آیه: ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ﴾ میگویند: منظور اهل توحید است و میگویند: معنای آیه ﴿إِلَّا مَا شَآءَ رَبُّكَۚ﴾ این است که مگر آنکه پروردگارت بخواهد از آنان در گذرد و آنان را داخل جهنم نگرداند و استثنا را چنین توجیه کردهاند که استثنا مربوط به آیه: ﴿فَأَمَّا ٱلَّذِينَ شَقُواْ فَفِي ٱلنَّارِ﴾[هود: ١٠٦] و ﴿إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُ﴾ میباشد نه مربوط به جاودانه بودن. ابن جریر پس از نقل این گفته، روایت ابوسعید را در این خصوص آورده است. یعقوب بن سفیان در تاریخ خود، ٢/١٠٣ از طریق بندار، از ابوداود، از شعبه، از ابوبلج، از عمرو بن میمون، از عبدالله بن عمرو روایت کرده که گوید: زمانی بر جهنم میآید که درهای آن بسته میشود و در آن کسی نیست. سپس یعقوب گوید: ابوداود گفت: علی بن سلمه، از ثابت برای ما نقل کرد و گفت: راجع به این روایت از حسن شنیدم، او آن را انکار کرد. ابوبلج ـ که نامش یحیی بن سلیم یا ابن ابی سلیم است ـ دربارهاش اختلاف نظر وجود دارد. امام ذهبی در کتاب «المیزان»، ٤/٣٨٥ این اثر او را مورد انکار قرار داد. پس با توجه به آنچه ذکر کردیم روشن شد که قول مبنی بر فنا و نابودی جهنم از هیچ یک از صحابه ثابت نشده است، و اقوال و عباراتی که از آنان به صحت رسیده، بر مدعا که قول به فنا و نابودی جهنم است، دلالت نمیکند.
[١٠٩١]- اسم بیابان وسیع در عربستان. سید
[١٠٩٢]- متفق علیه. تخریج آن قبلا گذشت.
[١٠٩٣]- مسلم به شماره: ٩٨٧؛ نسائی، ٥/١٢-١٤؛ ابوداود به شماره: ١٦٥٨؛ طیالسی به شماره: ٢٤٤٠؛ احمد در مسند خود، ٢/٢٦٢، ٣٨٣ و ٤٩٠؛ و بغوی به شماره: ١٥٦٢ از طریق روایت ابوهریره آن را آوردهاند، و ابن خزیمه، به شماره: ٢٢٥٣ آن را صحیح دانسته است. در همین باب احمد در مسند خود، ٢/١١٢ روایتی را از طریق ابن عمر، و حاکم در «المستدرک»، ٤/٥٧٢ روایتی را از طریق ابن عمرو روایت کردهاند. سیوطی در «الدرالمنثور»، ٦/٣٢٤ آن را ذکر کرده و نسبت آن را به طبرانی و ابوشیخ و ابن مردویه و بیهقی در «البعث» بدان افزوده است.
[١٠٩٤]- عدهای از مفسرین و نویسندگان از جمله سید قطب در کتاب التصویر الفنی في القرآن «جمل» را به ریسمان ضخیم ترجمه نمودهاند. سید
[١٠٩٥]- مسلم به شماره: ٢٦٦٢؛ ابوداود به شماره ٤٧١٣؛ نسائی، ٤/٥٧؛ ابن ماجه به شماره ٨٢؛ احمد در مسند خود، ٦ و ٤١ و ٢٠٨؛ طیالسی به شماره: ١٥٧٤؛ ابن حبان به شماره ١٣٨؛ و ابونعیم در «أخبار أصبهان»، ٢/٥٣ آن را روایت کردهاند.
[١٠٩٦]- هدایت دو نوع است: نوع اول ـ هدایتی که راهنمایی و دعوت و تعلیم و ارشاد است که برای تمامی انسانهاست. این نوع هدایت، هدایتی است که پیامبران و پیروانشان بر آن قادرند. خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلِكُلِّ قَوۡمٍ هَادٍ٧﴾[الرعد: ٧]. در جای دیگری میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَتَهۡدِيٓ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٢﴾[الشورى: ٥٢]. نوع دوم- هدایتی که به معنای توفیق و تثبیت و یاری دادن در راه خیر و نجات است. این نوع هدایت مخصوص خداوند است. خداوند متعال میفرماید: ﴿إِنَّكَ لَا تَهۡدِي مَنۡ أَحۡبَبۡتَ وَلَٰكِنَّ ٱللَّهَ يَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ﴾[القصص: ٥٦]. پس هدایتی که خدا برای پیامبر ج اثبات نموده، هدایت نشان دادن خیر و حق و راهنمایی به سوی آن است و هدایتی که از او نفی نموده، هدایت به معنای توفیق و یاری دادن است. نگا: «الجامع لأحکام القرآن»، ١/١٦٠؛ و «مفردات الراغب».