شرح عقیده طحاویه

فهرست کتاب

جایز بودن نماز خواندن پشت سر هر نیکوکار و فاجری از اهل قبله

جایز بودن نماز خواندن پشت سر هر نیکوکار و فاجری از اهل قبله

شرح عبارت: پیامبر  ج می‌فرماید: «صلّوا خلف کلّ برّ وفاجرٍ»[٨٨٣] «پشت سر هر نیکوکار و فاجری نماز بخوانید». مکحول از ابوهریره آن را روایت کرده، و دارقطنی آن را آورده و گوید: مکحول، ابوهریره را ندیده است، و در اسناد آن، معاویه بن صالح هست که درباره‌اش سخن گفته شده است. و مسلم در صحیح خود بدان احتجاج کرده و دارقطنی و ابوداود از مکحول، از ابوهریره  س آن را تخریج کرده که ابوهریره گفت: رسول خدا  ج فرمود: «الصلاة واجبة عليکم مع کلّ مسلم برّ أو فاجرٍ، وإن هو عمل بالکبائر، والجهاد واجب مع کلّ أميرٍ برّ أو فاجرٍ [وإن] عمل الکبائر»[٨٨٤] «نماز بر شما همراه هر مسلمان نیکوکار یا فاجری واجب است هر چند او گناهان کبیره را مرتکب شود و جهاد همراه هر فرمانده نیکوکار یا فاجری واجب است هر چند او گناهان کبیره را مرتکب شود».

و در «صحیح بخاری»[٨٨٥] آمده است که عبدالله بن عمر  ب پشت سر حجاج بن یوسف ثقفی نماز می‌خواند. انس بن مالک نیز پشت سر حجاج نماز می‌خواند و حجاج انسان فاسق و ستمگری بود.

همچنین در صحیح بخاری آمده که پیامبر  ج فرمود: «يصلّون لکم، فإن أصابوا فلکم ولهم، و إن أخطؤوا فلکم وعليهم»[٨٨٦] «آنان برای شما نماز می‌خوانند اگر به حق اصابت کردند، هم به نفع شماست و هم به نفع آنان، و اگر به خطا رفتند، به نفع شماست و به زیان آنان».

از عبدالله بن عمر  ب روایت است که رسول خدا  ج فرمود: «صلّوا خلف من قال: لا إله إلاّ الله، وصلّوا علی من مات من أهل لا إله إلا الله» «پشت سر هر کسی که لا إله إلا الله می‌گوید، نماز بخوانید، و بر هر کسی که از اهل لا إله إلاّ الله که می‌میرد، نماز جنازه بخوانید». دارقطنی آن را از چندین طریق روایت کرده و آن را ضعیف دانسته است[٨٨٧].

[٨٨٣]- دارقطنی، ٢/٥٧ آن را آورده، و بیهقی، ٤/١٩ از طریق دارقطنی، از روایت ابن وهب آن را آورده که ابن وهب گفت: معاویه بن صالح، از علاء بن حارث، از مکحول، از ابوهریره برای ما نقل کرد. دارقطنی گوید: مکحول از ابوهریره حدیث نشنیده است، و راویانِ پایین‌تر از او همه ثقه‌اند.

[٨٨٤]- ابوداود به شماره‌های: ٥٩٤ و ٢٥٣٣؛ و از طریق او بیهقی، ٣/١٢١؛ و دارقطنی، ٢/٥٦ آن را روایت کرده‌اند. سند آن مانند روایت قبلی، منقطع است. ابوداود به شماره ٢٥٣٢ از طریق روایت انس بن مالک آورده که انس گفت: رسول خدا  ج فرمود: «ثلاث من أصل الإيمان: الکف عمن قال: لا إله إلا الله، ولا نکفره بذنب، ولانخرجه من الاسلام بعمل، والجهاد ماض منذ بعثنی الله إليه إلی أن يقاتل آخر أمتی الدجال، لايبطله جور جائر، ولا عدل عادل، والإيمان بالأقدار» «سه چیز از اصل ایمان است: ١- دست برداشتن از کسی که لا إله إلاّ الله می‌گوید، او را به خاطر گناهی تکفیر نمی‌کنیم و به خاطر هیچ عملی از دایره اسلام خارج نمی‌سازیم. ٢- جهاد، از زمانی که خداوند مرا برای آن مبعوث نموده تا زمانی که آخرین فرد از امت من با دجال پیکار می‌کند، حکمی قطعی است، ستم هیچ ستمگری و عدل هیچ عادلی آن را ابطال نمی‌کند. ٣- ایمان به قدر». در سند آن، یزیدبن ابی نشبه روایت‌کننده این روایت از انس است که مجهول و ناشناخته است، و دیگر راویانش، ثقه‌اند.

[٨٨٥]- همچنین حافظ ابن حجر عسقلانی در «التلخیص»، ٢/٤٣ آن را به بخاری نسبت داده است ولی ما پس از جستجوی سخت جای آن را در صحیح بخاری پیدا نکردیم. ابن ابی شیبه در «المصنف»، ٢/٣٧٨ از طریق قیس بن یونس، از اوزاعی، از عمیربن هانیء روایتی دارد که عمیربن هانیء گفت: ابن عمر و حجاج (دستگیرکننده ابن زبیر) را دیدیم. منزل ابن عمر میان حجاج و ابن زبیر بود. او گاهی همراه اینان نماز می‌خواند و گاهی همراه آنان. این سند صحیح است. و بیهقی، ٣/١٢٢ از طریق سعیدبن عبدالعزیز از عمیربن هانیء آن را روایت کرده که او گفت: عبدالملک بن مروان مرا همراه نامه‌ای به سوی حجاج فرستاد. نزد او آمدم در حالی که روی خانه چهل منجنیق نصب کرده بود. پس ابن عمر را دیدم که هرگاه همراه حجاج در وقت نماز حضور داشت، همراه او نماز می‌خواند و هرگاه در حضور ابن زبیر بود، همراه او نماز می‌خواند. به او گفتم: ای ابوعبدالرحمن! آیا همراه اینان نماز می‌خوانی حال آنکه این کارهایشان است؟ ابن عمر گفت: ای برادر اهل شام! من آنان را ستایش و تمجید نمی‌کنم و از هیچ مخلوقی در معصیت و نافرمانی خالق اطاعت نمی‌کنم. شافعی، ١/١٣٠ از طریق مسلم بن خالد، از ابن جریج، از نافع روایت کرده که ابن عمر موقع کشته شدن ابن زبیر در منی بود و حجاج هم در منی بود، پس او همراه حجاج نماز خواند. ابن سعد در «الطبقات»، ٤/١٤٩ از زید بن أسلم روایت کرده که ابن عمر در زمان فتنه و آشوب هیچ امیر و فرمانده‌ای نمی‌آمد مگر آنکه پشت سرش نماز می‌خواند و زکات مالش را به او می‌داد. سند این روایت، صحیح است. ابن ابی شیبه، ٢/٣٧٨؛ و شافعی، ١/١٣٠ هر دو از طریق حاتم بن اسماعیل، از جعفربن محمد، از پدرش روایت کرده‌اند که او گفت: حسن و حسین پشت سر مروان نماز می‌خواندند. او گفت: به او گفته شد: مگر پدرت موقعی که به خانه برمی‌گشت نماز نمی‌خواند؟ راوی گفت: او می‌گفت: نه به خدا، آنان بر نماز امامان و پیش‌نمازان نمی‌افزودند. راویان آن، ثقه‌اند. در مجموع، ٤/٢٥٣ آمده است: اصحاب ما می‌گویند: نماز پشت سر فاسق درست است و حرام نیست اما مکروه می‌باشد. همچنین نماز پشت سر مبتدعی که به بدعتش کافر نمی‌شود، مکروه و صحیح است. نص شافعی در «المختصر» حاکی از کراهت نماز پشت سر فاسق و مبتدع است، پس اگر آن را خواند، نمازش صحیح است. مالک می‌گوید: نماز پشت سر فاسقی که برای فسق و گناه خود تأویلی ندارد، صحیح نیست مانند شراب‌خوار و زناکار. و جمهور علماء قائل به صحت نماز پشت سر فاسق هستند.

[٨٨٦]- بخاری به شماره: ٦٩٤ از طریق روایت ابوهریره آن را روایت کرده، و از طریق او بغوی به شماره: ٨٣٩ آن را روایت کرده است. همچنین احمد در «المسند»، ٢/٣٥٥ و ٥٣٧؛ و ابونعیم در «أخبار أصبهان» ٢/٥٣ آن را روایت کرده‌اند.

[٨٨٧]- دارقطنی، ٢/٥٦؛ ابونعیم در «الحلیة»، ١٠/٣٢٠ و در «أخبار أصبهان»، ٢/٣١٧؛ خطیب بغدادی در تاریخ خود، ٦/٤٠٣؛ و طبرانی در «المعجم الکبیر» به شماره: ١٣٦٢٢ آن را روایت کرده‌اند. این روایت، ضعیف است. نگا: «نصب الرایة»، ٢/٢٧ و ٢٩.