اصول پنجگانه معتزله
و مذهب آنان را بر اصول پنجگانه: عدل، توحید، اجرای وعید، منزلت بین منزلتین و امر به معروف و نهی از منکر! بنا نمود. معتزله در این اصول پنجگانه، حق را با باطل آمیختند، چون کار بدعتها همین است که حق و باطل را هر دو در بر دارد.
معتزله تشبیه کنندگان افعال خدا به افعال بندگان هستند و معتقد بودند که هر آنچه از نظر بندگان خدا حَسَن و قبیح باشد، از نظر خدا هم حَسَن و قبیح است و به مقتضای آن قیاس فاسد، میگویند: واجب است خداوند فلان کار را بکند و جایز نیست فلان کار را بکند. وقتی یک انسان صاحب برده میبیند که بردگانش با کنیزان او زنا میکنند و ایشان را از این کار منع نمیکند، از دو حال خارج نیست یا این کار زشتشان را خوب میداند و یا نمیتواند أنها را از این کار منع کند. پس چگونه درست است که افعال خداوند متعال بر افعال بندگانش قیاس شود؟ سخن در این باره در جای خود به تفصیل بیان شده است.
راجع به عدل باید گفت که معتزله زیر آن، نفی قدر را پنهان کرده و میگویند: همانا خداوند شر را نمیآفریند و آن را مقرر نمیدارد، چون اگر آن را میآفرید، سپس بندگان را به خاطر آن عذاب میداد، این کار ستم و جور بود و خداوند متعال عادل است و ستم نمیکند. این اصل فاسدشان لازم آن است که در ملک و فرمانروایی خدا چیزهایی وجود دارد که آن را اراده نمیکندلإ و خدا چیزی را اراده میکند و آن چیز به وجود نمیآید. و این لازمه آن است که خداوند متصف به عجز و ناتوانی است. خداوند متعال از آن والاتر و منزه است.
راجع به اصل توحید معتزله باید گفت که آنان زیر توحید، عقیده خلق قرآن را پنهان کردهاند، چون اگر قرآن مخلوق نبود، تعدد چیزهای قدیم لازم میآمد. این قول فاسد لازمه آن است که علم و قدرت و سایر صفات خدا، مخلوق است.
راجع به اصل وعید، معتزله میگویند: هرگاه خداوند بندگانش را به امری وعید دهد، جایز نیست که آنان را عذاب ندهد و خلاف وعده کند، چون خداوند خلاف وعده نمیکند. پس از نظر معتزله خداوند هر کس را بخواهد نمیبخشد و از هر کس که اراده کند در نمیگذرد.
منزلت بین منزلتین هم جایی است که از نظر آنان هر کس مرتکب گناه کبیره شود از دایره ایمان خارج میشود ولی داخل کفر نمیشود و در منزلت بین منزلتین قرار دارد.
راجع به اصل امر به معروف و نهی از منکر هم آنان میگویند که بر ماست که دیگران را به آنچه که ما به آن امر شدهایم، امر کنیم و آنان را به آنچه که ما بدان ملزم هستیم، ملزم نماییم. و این همان امر به معروف و نهی از منکر است. اینان در ضمن این اصل معتقدند که خروج بر امامان وحاکمان در صورتی که ظلم و ستم پیشه کردند، جایز است. پاسخ به این پنج شبهه در جای خود داده شده است.
از نظر معتزله، توحید و عدل از اصول عقلی است که صحت سمع و نقل معلوم نمیشود مگر پس از آن اصول عقلی. و هرگاه با ادلهای سمعی و نقلی بر آن استدلال میکنند، تنها به خاطر محکمکاری آن را میآورند نه از آن جهت که به آن تکیه میکنند. پس آنان میگویند، این اصول را با سمع اثبات نمیکنیم، علم به این اصول بر علم به صحت نقل، متقدم است. از این رو عدهای از اینان، توحید و عدل را جزو اصول به حساب نمیآورند، چون از نظر آنان در به حساب آوردن آن جزو اصول فایدهای نیست، و برخی دیگر توحید و عدل را جزو اصول به حساب میآورند تا موافقت سمع با عقل مشخص و روشن گردد و تا مردمان با آن آشنا شوند نه از آن جهت که به این اصول تکیه شود. قرآن و حدیث از نظر معتزله به منزله دو شاهد اضافی بر نصاب و به منزلهی سربازان کمکی که به آنها ضرورتی نیست میباشند. و به منزله کسی است که از هوای نفس خویش پیروی میکند و از نظر او شرع تابع خواسته و هوای نفسانی اوست همان طور که عمر بن عبدالعزیز میگوید: از کسانی مباش که از حق پیروی میکنند هرگاه موافق خواسته شان باشد و با حق مخالفت میکنند هرگاه مخالف خواستهشان باشد. چون در این صورت تو به خاطر حقی که انجام دادهای، ثواب داده نمیشوی و به خاطر آنچه که از حق رها کردهای، مجازات میشوی، چون تو در هر دو جا از هوای نفس خود پیروی کردی. و همان طور که اعمال به نیتها بستگی دارد و برای هر فردی تنها چیزی است که قصدش کرده، و عمل تابع قصد و اراده صاحب عمل است، پس اعتقاد قوی هم تابع علم و تصدیق آن است، اگر اعتقاد تابع ایمان باشد، از ایمان است همان طور که عمل صالح هرگاه از روی نیتی صالح و خالص باشد آن عمل، صالح است و اگر از روی نیتی صالح و خالص نباشد، عمل هم، صالح نیست. پس گفته اهل ایمان که این گفته تابع غیر ایمان است، مانند عمل اهل صلاح است که عملش تابع غیرقصد اهل صلاح است. در میان معتزله، زندیقان و بی دینان زیادی وجود دارند و در میان آنان کسانی هستند که تلاششان در دنیا بیهوده گشته و گمان میکنند که کار خوبی کردهاند.