هر کس به چیزی امید دارد، امیدواری او مستلزم اموری چند است
اول- محبت آنچه که امید آن را دارد.
دوم- ترس از دست دادن و فوت شدن آن.
سوم- تلاش و سعیاش جهت دستیابی به آن در حد توان.
اما امیدی که چیزی از این امور سهگانه همراهش نباشد، این از باب خیالبافی و آمال و آرزوی بیاساس است. امیدواری چیزی است و خیالبافی چیزی دیگر. هر شخص امیدواری ترسان است و در راه عبودیت حرکت میکند و هر گاه بترسد، تند حرکت میکند تا مبادا آن چیز از دستش برود.
خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ وَيَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَن يَشَآءُۚ﴾[النساء: ٤٨ و ١١٦]
«مسلماً خداوند این را که برای او شریک قائل شوند نمیبخشد و غیر از شرک را برای هر که بخواهد میبخشد».
پس انسان مشرک، امید مغفرت و بخشش برایش نیست؛ زیرا خداوند مغفرت را از او نفی کرده و دیگر گناهان در مشیت و خواست خداست؛ اگر خواست او را میبخشد و اگر خواست او را عذاب میدهد.
در «معجم طبرانی» آمده است: «عند الله يوم القيامة ثلاثة دواوين: ديوان لايغفر الله منه شيئاً، وهو الشرك بالله، ثم قرأ: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾. وديوان لايترك الله منه شيئاً، وهو مظالم العباد بعضهم بعضاً، وديوان لايعباً الله به، وهو ظلم العبد نفسه بينه وبين ربّه»[٧٤٦] «در روز قیامت نزد خداوند سه تا دیوان هست: ١- دیوانی که خداوند چیزی از آن را نمیبخشد، و آن شرک به خداست. آنگاه این آیه را خواند: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَغۡفِرُ أَن يُشۡرَكَ بِهِۦ﴾ «مسلماً خداوند این را که برای او شریک قائل شوند نمیبخشد ...». ٢- دیوانی که خداوند چیزی را از آن رها نمیسازد، و آن ظلم و ستمهای بندگان به یکدیگر است. ٣- دیوانی که خداوند زیاد به آن اهمیت نمیدهد، و آن ظلم بنده به خودش است که تنها به بین او و پروردگارش مربوط است».
عبارات و اقوال علماء در خصوص فرق میان گناهان کبیره و صغیره مختلف است، و بعداً در ضمن شرح این گفته طحاوی: «و اهل کبائر از امت محمد ج در آتش دوزخ جاودانه نمیمانند»، بدان اشاره خواهد شد.
اما نکتهای اینجا هست که باید بدان توجه شود و آن، این است که: گاهی همراه گناه کبیره نوعی حیاء و ترس و بزرگ دانستن آن گناه وجود دارد که آن را به گناه صغیره ملحق مینماید، و گاهی گناه صغیره با کمی حیاء و عدم مبالات و نترسیدن و کوچک دانستن گناه همراه است که آن را به گناه کبیره ملحق مینماید. این چیزی است که به قلب بر میگردد و چیزی زائد بر خود فعل است و انسان آن را از درون خویش میداند.
[٧٤٦]- احمد در «المسند»، ٦/٢٤٠؛ ابونعیم در «تاریخ أصبهان»، ٢/٣؛ و حاکم در «المستدرک»، ٤/٥٧٥ و ٥٧٦ از دو طریق از صدقه بن موسی، از ابوعمران جونی، از یزید بن بابنوس، از عایشه آن را روایت کردهاند، و حاکم آن را صحیح دانسته اما ذهبی آن را ردّ نموده و میگوید: صدقه کسی است که علما او را ضعیف دانستهاند و ابن بابنوس هم ناشناخته است. لفظ حدیث نزد محدثین مذکور این است که: «الدواوين عند الله ثلاثة: ديوان ....». این حدیث را در «المعجم الکبیر» و «المعجم الصغیر» طبرانی نیافتیم. و هیثمی در «مجمع الزوائد»، ١٠/٣٤٨ آن را آورده و فقط آن را به احمد نسبت داده است.